به طور کلی برای تعریف حریم خصوصی افراد و شناسایی مصادیق مورد حمایت حریم خصوصی، به نظر میرسد، سه معیار زیر را باید توجه داشت:
۱ـ معیار نوعی (انصاری، ۱۳۸۴، ۳۸) به این معنا که برخی جنبههای زندگی افراد نوعاً یا عرفاً حریم خصوصی قلمداد می شود. اینکه چرا دیگران نباید بدونه رضایت وی به آن حیطه خاص وارد شده یا دسترسی پیدا کنند، بی نیاز میسازد. بنابرین تعدی به حیطه های نوعاً شخصی و خصوصی زندگی افراد، نقص حریم خصوصی محسوب می شود.
۲ـ معیار شخصی: به معنای تعیین محدوده حریم خصوصی و مصادیق آن توسط شخص میباشد. با در نظر گرفتن این معیار، حریم شخص میتواند در افراد مختلف، متفاوت باشد، بدین معنا که اشخاص ممکن است بعضی جنبههای زندگی خود را که نوعاً یا عرفاً در دایره حریم خصوصی قرار نمی گیرد، در حیطه امور شخصی و مشمول حریم خصوصی خود اعلام کنند، این معیار هم با تعریف لغوی و عرفی حریم سازگار نبوده و قابل دفاع فقهی نیز است. (علی اکبری بابوکانی، ۱۳۹۱، ۳۳)
۳ـ معیار تلفیقی [نوعی و شخصی]: این معیار تلفیقی از دو معیار فوق است بدین معنا که حریم خصوصی افراد محدوده ای است که نوعاً یا شخصاً به عنوان حریم اختیار گردد. این معیار، معیار پذیرفته شده در تعریف حریم افراد و تعیین مصادیق حریم خصوصی میباشد، چنان که گاهی هنگام تقنین از هر یک از معیارها یا تلفیقی از هر دو معیار استفاده میگردد. برای مثال در فضای مجازی نظیر اینترنت اطلاعات اشخاص هنگام ورود به سایت ها بر اساس نظر خود آن ها تنظیم و ثبت میگردد. (علی اکبری بابوکانی،۱۳۹۱، ۱۳۳)
از آنچه بیان شد نتیجه می گیریم که: حریم از ماده ی «حَرَمَ» مشتق شده است و به معنای محدودیت و حرمت حیطه ای است که بر فرد نیز حفظ آن حیطه و محدوده بسیار مهم است و این حیطه مختص به فرد بوده و برای دیگران ورود به آن حرام و ممنوع میباشد.
با توجه به معیار هایی که بیان شد می توان چنین تعریفی را از حریم خصوصی ارائه داد، البته باید متذکر شد که تعریف حاضر چیزی جز شرح اسم نخواهد بود.
حریم خصوصی، محدوده ای از امور متعلق به فرد است که شرعاً، نوعاً، عرفاً یا با خواست و اراده ی عقلایی و یا اعلام فرد انتظار می رود تا دیگران از دستیابی به اطلاعات مربوط به آن قاصر بوده و نسبت به آن تعرض ننمایند.
بخش دوم: تاریخچه ی تجسّسس
انسان بر حسب طبع اوّلیه اش روح تجسّس و پرس و جو دارد و دائم دنبال کسب اخبار جدید و اطلاع از اخبار دیگران است و مایل است از محیط خصوصی زندگی و خلوت دیگران نیز آگاه شود و صرفاً مانع این حس درونی و غریزه که از ذخایر فطری و با سرشت انسان آمیخته است چیزی جز اعتقاد و ایمان به احکام شرعی و تبعیت از احکام عقل سلیم نمی باشد.
از سوی دیگر از زمانی که انسان وجود داشته و به اقتضای طبع مدنی خویش، زندگی اجتماعی را تشکیل داده، همراه با او جنگ و دفاع از خود در مقابل حملات دشمن نیز وجود داشته است و در این راستا وسایل مختلفی را برای دفع اقدامات دشمن استفاده نموده است و در راستای پیش برد اهداف خود با جلوگیری از اقدامات دشمن گاهی از تجسّس در امور آن ها استفاده می کردهاند، چنان که مثلاً در تاریخ آمده است که مصری های قدیم چند قرن قبل از میلاد حضرت مسیح (ع) دارای اداره اطلاعات و مخابرات و جاسوسی بوده اند. (مظفر، بی تا، ج ۲، ۲۵۹)
یا مثلاً در حالات اسکندر مقدونی ارباب تواریخ آورده اند که اوّلین کسی بود که جاسوس و عیونی برای اطلاع از مسائل دشمن می گمارد. (آخوند خراسانی،۱۳۲۱، ۱۲۳)
از آیات قرآن این معنا به دست میآید که از دیر باز جاسوس به مفهوم اصطلاحی آن یعنی خبر گیری و خبر رسانی نهان از اوضاع شخص یا جامعه به نفع دشمنان، گاه علیه حق و مسلمانان و گاه به نفع حق و مسلمانان در جریان بوده است. خداوند در آیه ۲۰ سوره قصص از جاسوس مؤمن آل فرعون به نفع موسی (ع) خبر میدهد و می فرماید: « مؤمن آل فرعون با حضور در میان فرعونیان و در پیش گرفتن تقیه و مخفی کردن اسلام خود از نقشه های آنان نسبت به حضرت موسی (ع) آگاه شده و از طراحی قتل وی در بین فرعونیان حضرت موسی (ع) خبر میدهد»
همچنین هدهد از جانب سلیمان (ع) برای جاسوسی از مواضع ملکه سبا و درباریان، مأ موریت مییابد و سپس مأ مور می شود تا اطلا عات دقیقی از مواضع واکنش آنان نسبت به نامه ی سلیمان (ع) به دست آورده و به گوش ایشان برساند. (سوره ی نمل (۲۷)، آیه ی ۲۸)
بر اساس شأن نزول ها و روایات تفسیری به نظر میرسد که خداوند در آیه ی ۱۰ سوره ی تحریم، سخن از جاسوس همسران نوح (ع) و لوط (ع) علیه آنان به میان آورده است، زیرا همسران ایشان برای دشمنان کافر و تبهکار گزارش اطلاعاتی را فراهم کرده و رازها و اسرار آن حضرات را به گوش دشمنان می رساندند. (طبرسی، ۱۴۰۶، ج ۱۰-۹، ۴۷۹)
در آغاز اسلام، عملکرد پیامبر و امامان معصوم جهت حفظ نظام و پیروزی بر دشمنان، گماشتن افرادی برای کسب اطلاعات بود که به سوی دشمن روانه می شدند تا از نقشه ها و توطئه ها ی سپاه دشمن اخباری کسب کنند.
«پیامبر اکرم (ص) وارد جنگ نمی شدند مگر پس از معرفت کامل از وضعیت دشمن و بدین منظور چند تن از معتمدان خود را همراه فرماندهان می فرستادند تا مراقب آنان باشند و در بازگشت اخبار را برای پیامبر(ص) باز گو کنند» (قمی، ۱۴۰۳، ۱۴۸)
«در فتح مکه نیز زمانی که حاطب بن ابی بلتعه از تصمیم پیامبر (ص) آگاه شد، مخفیانه نامه ای برای اهالی مکه نوشت تا آنان را اطلاع سازد و آن را به زنی داد و پیامبر حضرت علی (ع) را همراه با زبیربن عوام فرستاد تا از بیراهه حرکت کنند و نامه را از او بگیرند» (ر ک، مفید، ۱۴۱۳، ۵۷-۵۶)
خلاصه اینکه روحیه ی تجسّس و جست و جوگری در سرشت و فطرت انسان آمیخته است و هر انسانی بر اساس طبع اوّلیه اش از این غریزه برخوردار است. در طول تاریخ هم به واسطه جائرین در زمانهای مختلف و هم بواسطه انبیائ الهی تجسّس انجام شده است. در دین مبین اسلام نیز در برخی موارد این عمل در زمان رسول اکرم (ص) و در زمان ائمه (ع) مشروعیت داشته، اما در اسلام در بسیاری موارد هم تجسّس محکوم حکم حرمت است و فاعل آن دچار عذاب در آخرت می شود.
پس از بیان تعاریف واژه گان پژوهش و تاریخچه تجسّس، در فصل بعد به بررسی حرمت تجسّس و ادله آن در فقه خواهیم پرداخت و در مقام پاسخ به این سؤال هستیم که تجسّس در چه مواردی حرام است؟
فصل دوم: حرمت تجسّس و ادله ی آن در فقه
تجسّس از این نظر که در بر دارنده مصالح باشد یا نه به چند گونه تقسیم می شود.
۱ـ به صرف آگاهی از احوال اشخاص و بدونه انگیزه عقلایی انجام شود.
۲ـ با نیتی فاسد چون هتک، پراکندگی فحشا و آزردن مؤمنان و براندازی و یا تضعیف حکومت اسلامی انجام گیرد.
۳ـ با قصد و انگیزه ی سالم صورت پذیرد. که خود به دو گونه منشعب میگردد.