مرحله دوم مهندسی معکوس که به نقش فرایند نزدیکتر و ابعاد فنی آن نیز بیشتر است، مرحله تحلیل عملکرد و همچنین دمونتاژ است. نحوه انجام دمونتاژ یا از همجدا ساختن ممکن است حسب نوع صنعت متفاوت باشد. در نرمافزارها دمونتاژ مستلزم استفاده از روشهایی بهمنظور دستیابی به سطوح بالاتر سیستم و کدهای آن باشد. پیش از دمونتاژ، تحلیلگر مهندسی معکوس، باید بداند کاربری محصول چیست، در چه محیطی کار می کند، چگونه کار می کند، عمر مفید و مدت کارکرد آن چیست و سایر خصیصههای محصول. همچنین تحلیلگر در هر مرحله از دمونتاژ باید به یافتن وظیفه و نقش اجزای محصول توجه داشته باشد. فرایند دمونتاژ مستلزم آگاهی تحلیلگر از دستورالعملهایی است بهنحوی که عدم رعایت آنها مونتاژ مجدد محصول رادشوار یا غیرممکن می کند. همین آگاهی است که اقدامات سنجیدهی اقتصادی مهندسی معکوس را از جداسازی اجزای یک رادیو توسط یک فرد عادی متمایز می کند.
مرحله سوم مهندسی معکوس که متمرکز بر اجزای محصول و ویژگیهای جزییتر آن است، تحلیل سختافزاری و نرمافزاری نامیده می شود. دانش روز و پیچیدهتر شدن تولید و توسعه محصولات، نیاز ما به استفاده از سختافزارها و نرمافزارها را بیشتر کردهاست. تحلیلگر مهندسی معکوس به منظور تحلیل شیمیایی و متالوژیک مواد، تحلیل ابعادی، الکترونیکی میتواند از نرمافزارهایی نظیر نرمافزارهای شبیهساز، سهبعدیکننده، مدلساز، تحلیلگر آماری، ترسیمکنندهی هندسه و نرمافزارهای برنامهنویسی تحت سیستم عامل بهره ببرد. در این زمینه تجهیزات سختافزاری نظیر رایانهها، تجهیزات آنالیز مواد، پردازشگرها و … نیز به کار خواهند آمد. در واقع هرچه امکانات تحلیلگر مهندسی معکوس کاملتر و پیشرفتهتر باشد، موفقیت مدیران پروژه در فرایند مهندسی معکوس بیشتر خواهد بود.
مرحله چهارم مهندسی معکوس که بهینه سازی و بهبود محصول نامیده می شود، مرحلهای است که تحلیلگر عیوب طراحی محصول را مییابد تا ضمن کسب تجربه، در رسیدن به هدف خود از مهندسی معکوس آن را در نظر داشته باشد. به طور در تولید محصول خود یا محصول مشابه این عیوب را حذف و محصول را بهبود ببخشد. بهینه سازی نهتنها به لحاظ فنی بلکه ممکن است با هدف کاهش هزینه و زمان صورت گیرد بنابرین تغییرات و بهبود مورد نظر تحلیلگر ممکن است آثار فنی نداشته باشد. بهرهگیری از دانش بهینه سازی نیازمند در اختیار داشتن متخصصین باتجربه است.
مرحله پنجم یا نهایی مهندسی معکوس، تهیه و حفظ مستندات است. در این مرحله، کلیه اسنادی که طی فرایند مهندسی معکوس جمع آوری یا تهیه یا گزارش شدهاند، توسط متخصصین ضمن بازنگری، تدوین و بهصورت نظامیافته ثبت می شوند. این اسناد ماحصل فرایندی دشوار هستند که در حقیقت سرمایه و تجربهی یک سازمان محسوب می شوند. این اسناد، سازمان متولی مهندسی معکوس را از سایرین متمایز و به آن ها قدرت ناشی از دانش را اعطا می کنند. حتی در شرایطی که سازمان با بهرهگیری از مهندسی معکوس به هدف خود نایل شده است، حفظ این اسناد بهمنظور بهینه سازی، تولید محصولات آتی و حفظ جایگاه در بازار، ضروری است.
۲-۱-۲ تمییز مهندسی معکوس از مفاهیم مشابه
چنان که پیشتر اشاره شد تمییز مفهوم مهندسی معکوس از مفاهیمی که امکان خلط آن ها با یکدیگر وجود دارد، از بروز ابهام در بخشهای آتی جلوگیری خواهد کرد.
۲-۱-۲-۱ مهندسی معکوس و انتقال فناوری
یکی از زمینههای اعمال مدیریت دانش فنی که مستلزم جامعنگری است، انتقال دانش فنی است. امروزه رابطه مستقیمی بین توسعه دانش فنی و پیشرفت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی یک کشور برقرار است. بدون اتخاذ روشهایی برای توسعه دانش فنی دستیابی به اهدافی چون خودکفایی اقتصادی، توسعه ملی و بهبود استانداردهای زندگی دشوار و چه بسا غیرممکن است. چنان که پیشتر نیز اشاره شد از جمله روشهای توسعه دانش فنی، انتقال و جذب فناوری است. در این روش برخلاف روش توسعه درونزای فناوری، دانش فنی در مکانی غیر از مکان اولیهی خلق فناوری استفاده و بهکار گرفته می شود. انتقال فناوری که عمدتاً به کشورهای درحال توسعه پیشنهاد می شود، روشهای متعددی اعم از قراردادی و غیرقراردادی دارد. مهندسی معکوس علاوه بر آنکه روشی برای انتقال فناوری با بهره گرفتن از تجزیه و تحلیل محصولات فناورانهی کشورهای توسعه یافته است، خود میتواند در توسعه دانش فنی نیز مؤثر باشد. به عبارت دیگر، مهندسی معکوس محصولات فناورانهی داخلی نیز میتواند در کنار انتقال فناوری از کشورهای پیشرفته، به افزایش دانش فنی متخصصین منجر گردد. توجه به این ابعاد گستردهی مهندسی معکوس، اهمیت آن را در سطح ملی و بین المللی نشان می دهد. بنابرین مهندسی معکوس ضمن تفاوت با انتقال فناوری، کارکردی مشابه با آن و همچنین از طرق تحقق آن به معنای واقعی است.
۲-۱-۲-۲ مهندسی معکوس و مهندسی مجدد
مهندسی مجدد[۲۱] برداشتی نوین در مدیریت و به معنی تغییر فرایند فعالیت یک سازمان است. مهندسی مجدد از مفاهیم نسبتا جدیدی است که در ابتدا برای تاثیر گذاشتن بر جامعهی مهندسی نرمافزار مطرح شد. فرایند مهندسی مجدد به صورت مستندسازی مجدد سیستم نرمافزاری، ترجمهی سیستم به زبان برنامهنویسی مدرن، اصلاح کردن و بهروز کردن ساختار است.[۲۲] مهندسی مجدد روشی برای ابقای سیستمهای نرمافزاری قدیمی و بهروز کردن آنهاست که در اوایل دهه ۹۰، جایگزین تلاش برای توسعه نرمافزارهای جدید شد. مهندسی مجدد عمر مفید سیستمهای قدیمی را افزایش و ساختار سیستم را بهبود میبخشد.
همان طور که پیش از این گفته شد، مهندسی معکوس به معنی شناسایی اجزای سازندهی یک محصول و روابط بین آنهاست که گاهی از آن برای ساخت یک محصول جدید نیز بهره گرفته می شود. گاهی نیز به منظور ایجاد تغییرات در سیستمی که طرح و اجزای اولیه آن در دسترس نیست به کار می رود. این تغییرات که بهمنظور مطابقت سیستم قدیمی با خواسته ها و نیازهای جدید صورت می گیرد مهندسی مجدد نامیده می شود. همچنین با این کار میتوان مشکلات موجود در یک سیستم را ردیابی کرد و طی بررسی یک سیستم به مستندسازی آن سیستم نیز پرداخت تا با ایجاد درک بهتر از سیستم در جهت بهبود آن گام برداشت.[۲۳]