الکینز و کاوندش (۲۰۰۴) بر این باورند که حوزه هوش معنوی موجب می شود که انسان با ملایمت و عطوفت بیشتری به مشکلات نگاه کند، تلاش بیشتری برای یافتن راه حل داشته باشد، سختیهای زندگی را بهتر تحمل کند و به زندگی خود پویایی و حرکت دهد.
۲-۳-۳-۶-۴- هوش معنوی و اخلاق
هوش معنوی می تواند با روشهای متنوعی برای تربیت توجه، تغییرشکل دادن هیجانات و ترویج و تربیت رفتارهای اخلاقی، رشد یابد. این شیوه ها خاصیت منحصر به فرد هیچ یک از سنتهای مذهبی یا آموزشهای معنوی نمی باشد، گرچه با رشد اخلاقی، هیجانی و شناختی مرتبط شده است، اما با هیچ یک از آن ها نیز همانند نمی باشد. زیرا انواع مختلف هوش به میزان متفاوتی توسعه مییابند. یک نفر ممکن است بیشتر در یکی از حیطهها رشد یابد ولی در حیطههاى دیگر نه. رسش و رشد معنوی، جلوهای از هوش معنوی، شامل درجهای از رشد اخلاقی و هیجانی و همچنین رفتار اخلاقی است (سهرابی، ۱۳۸۷).
بلوغ معنوی به عنوان یکی از جلوههای هوش معنوی، شامل درجهای از بلوغ هیجانی و بلوغ اخلاقی (روحیۀ اخلاقی) و رفتار اخلاقی می شود و خردمندی و دلسوزی برای دیگران را صرف نظر از جنس، قومیت، سن یا نژاد در بر میگیرد. از این رو، میتوان گفت بلوغ معنوی دید عمیق و گسترده ای است که با آگاهی همراه است و شامل ارتباط زندگی درونی ذهن با زندگی بیرونی می شود (وگان، ۲۰۰۲).
ایمونز (۲۰۰۰) معتقد است که هوش معنوی ممکن است در قالبهای زیر مشاهده شود: صداقت، دلسوزی، توجه به تمام سطوح هشیاری، همدردی متقابل، وجود حسی مبنی بر اینکه نقش مهمی در یک کل وسیعتر دارد، بخشش و خیرخواهی معنوی و عملی، در جستجوی سازگاری و هم سطح شدن با طبیعت و کل هستی، راحت بودن در تنهایی بدون داشتن احساس تنهایی. نوبل و وگان (۲۰۰۲ به نقل از نازل، ۲۰۰۴) معتقدند که مؤلفه های هشت گانهای که نشان دهنده هوش معنوی رشد یافته هستند، عبارتند از: درستی و صراحت، تمامیت، تواضع، مهربانی، سخاوت، تحمل، مقاومت و پایداری و تمایل به بر طرف کردن نیازهای دیگران. عبدالهزاده، باقرپور، بوژمهرانی و لطفی (۱۳۸۸) در کتاب هوش معنوی، اجزاء هوش معنوی را شامل عشق و شفقت، قدرت و عدالت متمرکز، شفا و بخشش، زندگی با شوق، زندگی با وقار، یکدلی و تعهد[۲۸۵]، پیوند و خدمت خلاق[۲۸۶] میدانند.
افرادی که هوش معنوی بالایی دارند، ظرفیت تعالی داشته و تمایل بالایی نسبت به هشیاری دارند. آنان این ظرفیت را دارند که بخشی از فعالیتهای روزانه خود را به اعمال روحانی و معنوی اختصاص بدهند و فضایلی مانند بخشش، سپاسگزاری، فروتنی، دلسوزی و خرد را از خود بروز دهند (ایمونز، ۲۰۰۰).
۲-۳-۳-۷- مؤلفه های هوش معنوی در دین اسلام
در اسلام به طور ضمنی هوش معنوی مورد توجه فراوانی قرار گرفته است. برای مثال عوامل مؤثر بر هوش معنوی در متون اسلامی تقوا و پرهیزگاری به همراه تمرینات روزمره از قبیل تدبر در خلقت، تدبر در آفاق و انفس، روزهداری، عبادات، خواندن قرآن و تدبر صادقانه در آیات قلمداد شده است (سهرابی، ۱۳۸۷). قرآن به افراد باهوش معنوی بالا، صفت اولوالاباب میدهد، که منظور افرادی هستند که به جوهره حقیقت پی برده اند و از پردههای اوهام عبور کرده اند. به طور کلی، اصولی که در دین مبنایی مطرح شده است، مانند دستیابی به وحدت در ورای کثرت ظاهری، یافتن پاسخ در مورد مبدأ هستی و تشخیص الگوهای معنوی و تنظیم رفتار بر مبنای آن ها، محورهای اصلی هوش معنوی هستند. ما میتوانیم با رشد هوش معنوی، انسانهای دینداری پرورش دهیم. هوش معنوی به افراد، دلسوزی، مهربانی، یکپارچگی در تفاوتها و اتکا به معناداری را میآموزد (غباری بناب و همکاران، ۱۳۸۶)
عسگریوزیری و زارعیمتین (۱۳۹۰) در پژهش خود برخی ازمولفههای هوش معنوی، که در ضمن مطالعات اولیه در منابع دینی شناسایی شده بیان نموده اند که عبارتند از:
۱- مشاهده وحدت در ورای کثرت ظاهری؛۲- تشخیص و دریافت پیامهای معنوی از پدیده ها و اتفاقات؛۳- سؤال و دریافت جواب معنوی درباره منشأ و مبدأ هستی(مبدأ و معاد)؛۴- تشخیص قوام هستی و روابط بین فردی بر فضیلت عدالت انسانی؛۵- تشخیص فضیلت عفو و گذشت در روابط بین فردی؛۶- تشخیص الگوهای معنوی و تنظیم رفتار بر مبنای الگوی معنوی؛۷- تشخیص کرامت و ارزش فردی و حفظ و رشد و شکوفایی این کرامت؛۸- تشخیص فرایند رشد معنوی و تنظیم عوامل درونی و بیرونی در جهت رشد بهینه این فرایند معنوی؛۹- تشخیص معنای زندگی، مرگ وحوادث مربوط به حیات، مرگ و برزخ، بهشت و دوزخ روانی؛۱۰-درک حضور خداوندی در زندگی معمولی؛۱۱-درک زیباییهای هنری و طبیعی و ایجاد حس قدردانی و تشکر؛۱۲-داشتن ذوق عشق و عرفان که در آن عشق به وصال منشأ دانش است، نه استدلال و قیاس؛۱۳- داشتن هوش شاعرانه که معنای نهفته در یک قطعۀ شعری را بفهمد.۱۴-هوش معنوی موجب فهم آیات و درک عمیقتر کلام انبیا می شود.۱۵-هوش معنوی به فهم داستان های متون مقدس و استنباط معنای نمادین این داستانها کمک فراوان می کند.۱۶-هوش معنوی که در قرآن درباره اولوالالباب گفته شده است، موجب می شود افراد به جوهره حقیقت پیببرند واز پردههای اوهام عبور کنند.۱۷- انقیاد در برابر خداوند متعال؛۱۸- دارا بودن فضیلتهای اخلاقی و ارزشهای معنوی؛۱۹-مهرورزی نسبت به مردم؛۲۰-اخلاص؛۲۱- شرح صدر؛۲۲- علم گرایی و روحیۀ دانش افزایی؛۲۳- عقل محوری؛۲۴-توکّل و تفویض؛۲۵- مجاهدت و مقاومت؛۲۶-مسئولیت پذیری؛۲۷- وظیفه گرایی؛۲۸-داشتن رابطۀ معرفتی معنوی با انسان کامل معصوم و توسل به او.۲۹-یاد خدا در همۀ حال؛۳۰-کار برای خدا و توحید اندیشی و توحید روشی؛۳۱- مردم باوری و مردم دوستی؛۳۲- توسعۀ رفتار شهروند سازمانی منطبق بر ارزشهای اخلاقی دین مبین اسلام.
۲-۳-۳-۸- راه کارهای رشد و تقویت هوش معنوی از منظرآموزههای دین اسلام
برای رشد و تقویت معنویت، دست کم دو عامل اساسی وجود دارد:
عنصر اول از قبیل شناخت و معرفت است، اما علت تامه نیست. عنصر دوم وجود زمینۀ روحی و روانی پذیرش حقیقت است؛ یعنی دلمان بخواهد که حقیقت را بپذیریم و، به لوازم آن ملتزم شویم. بنابرین، «شناخت» و «عمل» به باورهای دینی دو عنصر اساسی تقویت ایمان و معنویات است (مصباح، ۱۳۸۰).
برای کسب معرفت، نخست باید ادلّۀ قوی برای اثبات آن داشته باشیم و شبهاتی را که درباره آن مطرح شده است، رفع کنیم تا جلوی وسوسۀ شیطان گرفته شود. دوم باید سعی کنیم چیزهایی را که دانستیم، در ذهنمان زنده نگهداریم و همیشه به آن ها توجه داشته باشیم. این توجه مکرّر وقتی به صورت ملکه درآید، کمک می کند که آن معرفت همیشه درذهن انسان زنده باشد و خدا را در هیچ حالی فراموش نکنیم «الَّذینَ یذْکُرُونَ اللَّه قیاماً و قُعوداً و علی جنُوبِهِم.» (آلعمران: ۱۹۱)
اما عنصر دوم، یعنی میل دل به پذیرش معرفت به دست آمده، آن است که انسان سعی کند به لوازم ایمان و معنویت خویش ملتزم شود.
به طور خلاصه، برای رشد و تقویت معنویت راه کارهای زیر پیشنهاد می شود (مطهری، ۱۳۷۶):
۱- تفکر درباره آیات و نشانه های خداوند در گستره هستی: توجه به این نشانهها یاد خدا را در دلها زنده می کند و لطف و رحمت او را به ما یادآور می شود و در نهایت، بر دوستی و محبت ما به خدا می افزاید.