-
- .امری که ارادی است و اثر مترتب بر آن هم ارادی است.(اراده فرد در آن دخیل است). ↑
-
- . به چیزی که اذن بر آن تعلق گرفته رضایت میدهد و مانع را بر میدارد. ↑
-
- . احمد، خوانساری، جامع المدارک فی شرح المختصر النافع، ج ۳، قم، انتشارات اسماعیلیان، ۱۴۰۵ ه.ق، ص۴۷۶٫ ↑
-
- . ناصر، کاتوزیان، حقوق مدنی (ایقاع)، یلدا، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۰، ص۶۵ و محمد جعفر، جعفری لنگرودی، ترمینولوژی حقوق، تهران، کتاب خانه گنج دانش، چاپ دوم،۱۳۸۱، ص۲۴٫ ↑
-
- .یعنی امری ممکن است ارادی باشد یا نباشد اما اثری که بر آن مترتب میشود ارتباطی به اراده شخص ندارد بلکه ناشی از حکم قانون گذاراست. ↑
-
- .، محمد حسین، غروی اصفهانی، حاشیه المکاسب، ج ۱، قم، دارالذخائر، بی تا، ص۱۷۷٫ ↑
-
- . حسن، امامی، حقوق مدنی، ج۱،انتشارات اسلامیه، تهران، ۱۳۸۱، ص۱۰۸٫ ↑
-
- .بمعنی از بین بردن چیزی است که هنوز واجب و لازم نشده در اصطلاح هم ساقط کردن حقی است که هنوز به وجود نیامده است. ↑
-
- . عباسعلی، عمید زنجانی، موجبات ضمان، ص ۳۱۲٫ ↑
-
- . علی اکبر، دهخدا، لغت نامه فارسی، ج ۱، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۲، چاپ ۵ام، صص۹۲۶ و۹۲۷ و محمد، معین، لغت نامه فارسی، ج۱، تهران، انتشارات امیرکبیر،۱۳۷۵، چاپ ۱۰ ام،ص۱۱۷٫ ↑
-
- .ابن منظور، لسان العرب، ج۱، دارالسان العرب، بیروت، ۱۴۰۸ ه.ق، صص۶۳۸ و۶۳۹ و المنجد، انتشارات پرتو، چاپ ۴ام، ۱۳۷۴، ص ۱۳۴٫ ↑
-
- .«بقره»: ۸۳٫ ↑
-
- . ابوالقاسم، گرجی، مبانی حقوق اسلامی، تهران، انتشارات مجد،چاپ اول، ۱۳۸۷، ص۲۳۳٫ ↑
-
- . ناصر، کاتوزیان، الزامات خارج از قرارداد، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۸۶، چاپ ۶ ام، صص۷۶ و ۱۶۲، شش۵۷ و ۶۳٫ ↑
-
- . میرزاحسن، موسوی بجنوردی، القواعدالفقهیه، ج۴، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان،۱۳۷۱، ص۸٫ ↑
-
- . میر عبدالفتاح، حسینی مراغه ای، العناوین، ج۲، قم، جامعه المدرسین، ۱۴۱۷ه.ق، ص۴۷۷٫ ↑
-
- . عیسی، ولایی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، تهران، نشر نی،۱۳۸۷، چاپ ششم، صص۵۶ – ۵۹٫ ↑
-
- . میر عبدالفتاح، حسینی مراغه ای، العناوین، ص ۴۷۴ و میر عبد الفتاح، حسینی مراغه ای، عناوین، ضمان، ص ۱۰۶٫ ↑
-
- . محمد جعفر جعفری لنگرودی، فلسفه اعلی در علم حقوق، تهران، کتابخانه گنج دانش، چاپ اول، ۱۳۸۲، صص۲۳۶- ۲۳۷٫ ↑
-
- . محمد، موسوی بجنوردی، اندیشههای حقوقی ۲، ح.م و کیفری، تهران، مجد، چاپ اول، ۱۳۸۷، صص۶۹ و۷۰٫ ↑
-
- . ابوالقاسم، علی دوست، قرآن کریم و قاعده احسان، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، مجله فقه و حقوق،۱۳۸۷، سال ۵ ام، شماره ۷ ام ص ۸٫ ↑
-
- .،ابوعلی فضل بن حسن، طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن،ج۳، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۸ ه.ق، دارالمعرفه، ص ۹۱٫ ↑
-
- . محمد کاظم، مصطفوی، القواعد،ج۴، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۲ ه.ق، ص۸٫ ↑
-
- . مصطفی، محقق داماد، قواعد فقه، ج ۲، ۱۳۷۴،ص ۲۹۶٫ ↑
-
- . میر عبدالفتاح، حسینی مراغه ای، العناوین، ص ۴۷۴٫ ↑
-
- . جمال الدین محمد بن مکرم، ابن منظور، لسان العرب،ج۶، قم، نشر ادب الحوزه، ۱۴۰۵، ه.ق، ص۱۶۲٫ ↑
-
- . محمد، موسوی بجنوردی، همان، ج۱، ص۳۴٫ ↑
-
- . میر عبدالفتاح حسینی مراغه ای، العناوین، ص ۴۷۴٫ ↑
-
- .همان. ↑
-
- . ابوالقاسم علی دوست، قرآن کریم و قاعده احسان، ص۱۱٫ ↑
-
- . ابوعلی فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان،ج ۵ ام، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، چاپ اول، ۱۴۱۲ه.ق، ص۲۶۰ و محمد بن یعقوب، فیروز آبادی، تنویر المقیاس فی تفسیر ابن عباس، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۱۲ ه.ق، چاپ اول. ↑
-
- . قانون بسیار کلی که منشا استنباط و مبنای قوانین دیگر است.(عیسی، ولایی، همان، ص۲۳۲). ↑
-
- . نیروی علمی پایدار که انسان به کمک آن بتواند تحصیل حجت بر احکام شرعی فرعی کند.(عیسی، ولایی، همان، ص۳۵). ↑
-
- . مصطفی، محقق داماد، قواعد فقه (بخش مدنی۲)، تهران،نشر سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، چاپ ۵ ام، ۱۳۸۱، ص ۲۹۶ و محمد حسن بجنوردی، القواعد الفقهیه، قم، نشر الهادی، الطبعه الاولی، ۱۴۱۹ه.ق، ص ۱۰ و میر عبد الفتاح، حسینی مراغی، همان، ص۴۷۵٫ ↑
-
- . ر.ک به، محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵ و۶، بی تا، ص ۴۸۲، و محمد، فاضل لنکرانی، القواعد الفقهیه، ج۵، قم، مرکز فقهی ائمه اطهار، چاپ دوم،۱۴۲۵،ه.ق، ص۲۹۱ و…، و میر عبد الفتاح، مراغه ای، همان، ص۴۷۵٫ ↑
-
- . محمد حسن، بجنوردی، القواعد الفقهیه، ج۴، صص۱۲ و ۱۳٫ ↑
-
- . محمد حسن، بجنوردی، القواعد الفقهیه، صص۱۲ و ۱۳٫ ↑
-
- .ر.ک به، میر عبد الفتاح، مراغه ای، العناوین، ص۴۷۵ و محمد، فاضل لنکرانی، القواعد الفقهیه، ص ۲۹۱ و مصطفی، محقق داماد، همان، صص۲۹۸و… ↑
-
- . مصطفی، محقق داماد، صص۲۹۷ – ۲۹۸٫ ↑
-
- .امامیه استحسان را همانند قیاس مردود میداند میرزای قمی به چهار دلیل استحسان را باطل میداند:۱٫فقدان دلیل ۲٫عدم افاده ظن به حکم شرعی ۳٫اجماع امامیه بر بطلان آن ۴٫روایاتی که دلالت بر بطلان استحسان دارند.(قوانین الاصول، ج۲، میرزا ابوالقاسم گیلانی معروف به میرزای قمی،انتشارات اسلامیه، ص۹۲ به نقل از عیسی ولایی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، ص۵۸). ↑
-
- . محمد حسن، بجنوردی، همان، ص۱۳٫ ↑
-
- . محمد حسن، بجنوردی، همان، ص۱۲٫ ↑
-
- .ر.ک: احمد، خوانساری، جامع المدارک، قم، مؤسسه اسماعیلیان، چاپ دوم، ۱۴۰۵ ه.ق، ص ۲۵۸ و مصطفی، مصطفووی، همان، ص۲۸٫ ↑
-
- .، میر عبدالفتاح، مراغه ای، همان، ص۴۷۸ و، محمد، فاضل لنکرانی، همان، صص ۲۷۸ و ۲۸۸٫ ↑
-
- . ابوالحسن علی بن ابراهیم، قمی، تفسیر القمی، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ اول،۱۴۱۲ ه.ق، ص۲ و ابوعلی فضل بن حسن، طبرسی، مجمع البیان، ج۹، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، چاپ اول، ۱۴۱۲ ه.ق، ص۲۶ و محمد بن احمد، قرطبی، الجامع لاحکام القرآن الکریم، ج۷، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی،۱۴۰۵ ه.ق، ص ۱۸۲٫ ↑
-
- . نهج البلاغه به تصحیح صبحی صالح، دار الهجره، چاپ ۵ ام، ۱۴۱۲ ه.ق، نامه ۵۳، صص ۴۳۰- ۴۳۱ ↑
-
- . جمال الدین محمد، خوانساری، شرح غررالحکم و دررالکلم (با تصحیح محدث ارموی)، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۴۷، ص ۳۲۴٫ ↑
-
- . محمد بن حسن، شیخ حرعاملی، وسایل الشیعه، ج۱۹و۲۹، بیروت، مؤسسه آل البیت، چاپ اول، ۱۴۱۳ ه.ق، ص۲۷۴٫ ↑
-
- . مصطفی، مصطفوی، احسان منبع مسئولیت(مقاله)،مجله فقه وحقوق،۱۳۸۴، ص۷۴٫ ↑
-
- . مصطفی محقق داماد، قواعد فقه،صص۲۹۸ و۲۹۹٫ ↑
-
- . محمد موسوی بجنوردی، قواعد فقهیه، ج۱، ص۳۶٫ ↑
-
- . ابوالحسن محمدی، قواعد فقه، تهران، میزان، چاپ ۶ام، ۲ ۱۳۸، ص ۴۶٫ ↑