شهادت در لغت به معنای حضور، معاینه و اطلاع آمده است (مراجعه شود به: ابنمنظور، ج ۳ بیتا، ص ۲۳۹ ؛ جعفری لنگرودی، ۱۳۷۲ ، ش ۳۱۷۵ ، ص ۳۹۷ )و در اصطلاح عبارت است از انتقال حقیقت امری از ناحیه فردی واجد شرایط که آن را دیده و شنیده به قاضی محکمه، علیه، یکی از اصحاب دعوی و به نفع دیگری با ادای سوگند و التزام به راستگویی (مدنی، ۱۳۷۸ج ۱ ۲، ص ۳۵۵ )شهادت و بینه گاه در یک مفهوم به کار میروند.
برخی از فقها بینه را چیزی دانسته اند که حق را تبیین و آشکار میکند و بینه را به معنای دلیل و برهان ذکر کردهاند و شهادت را از آن رو بینه نامیده اند که سبب روشن شدن حق و رفع اختلاف می شود (جعفری لنگرودی، ۱۳۸۱ ، ج ۱،ص ۳۴۵ و ۳۴۶).
در مقابل، عده ای از فقها بر این عقیده اند که بینه شهادتی است که شرع آن را حجت میداند و مدعی برای اثبات ادعای خود میتواند بدان تمسک جوید (حداد عادل، ۱۳۷۵ ، در بینه).
حجیت بینه مورد قبول همه علما قرار دارد. اما عده ای معتقدند که بینه تنها مفید ظن است، ولی شارع آن را هم مرتبه علم قرار داده است. برخی نیز معتقدند شهادت سبب علم عادی می شود که حجیت آن را عرف قبول و شارع نیز تأیید کردهاست.
فقهای امامیه معتقدند که علم بر بینه مقدم است و قاضی در صورت آگاهی از واقع، نه به بینه نیازمند است و نه میتواند به استناد بینه، حکمی برخلاف علم خود صادر کند. در این میان تعداد معدودی، از جمله ابن حمزه، این نظریه را منحصراًً درباره حق الناس پذیرفته اند و گروهی اظهار کردهاند که علم قاضی مطلقاً بر بینه مقدم است[۲۴]. بنابرین به نظر میرسد حجیت شهادت، مطلق نیست، بلکه اعتبار آن در صورتی است که علم برخلاف آن نداشته باشیم و یا تصریحی مبنی بر موضوعیت داشتن آن از طرف شارع وجود داشته باشد (موسویان، ۱۳۸۴ ، ص ۱۷)
گفتار سوم: فراش
روش دیگری که برای اثبات نسب در قانون ما مورد تأکید قرار گفته است، اماره قانونی «فراش» است که در ماده ۱۱۵۸ قانون مدنی از وسایل اثبات نسب دانسته شده است؛ به این معنا که اگر بین زن و مردی رابطه زوجیت برقرار باشد و دارای فرزند شوند، قانونگذار بیان میدارد که فرزند منتسب به شوهر است و این امر نیاز به اثبات ندارد. قانونگذار ما این دو روش را برای اثبات نسب مقرر کردهاست؛ اما به این معنا نیست که سایر روشهای اثبات منتفی باشد.
این قاعده از حدیث نبوی معروف «الولد للفراش و للعاهر الحجر» گرفته شده است که به موجب آن چنانچه انتساب طفلی به پدر مورد شک و تردید قرار گیرد با شرایطی، نسب آن طفل به پدر اثبات میگردد، این قاعده در حقوق ایران از این جهت که یکی از ادله اثبات نسب قانونی طفل به حساب میآید و مطابق آن کودک متولد شده ملحق به شوهر می شود، معروف به اماره فراش است و دو ماده ۱۱۵۸ و ۱۱۵۹ قانون مدنی ایران نیز مبتنی بر این قاعده بوده و ماده ۱۳۲۲ ق.م نیز صراحتاً آن را از امارات قانونی به حساب آورده است. در این گفتار پس از بررسی مدرک فقهی قاعده فراش و بررسی اصل یا اماره بودن این قاعده، اعتبار قاعده فراش در حقوق، شرایط اثبات نسب با توسل به این قاعده و اجرای اماره فراش در فرزند ناشی از شبهه و تلقیح مصنوعی بیان گشته است. (صفائی، سید حسین، امامی، اسد الله،۱۳۷۶،۷۶)
۳-۱-مدرک فقهی قاعده فراش :
مستند قاعده فراش حدیث معروف “الولد للفراش و للعاهر الحجر” میباشد که محدثین شیعه و سنی این حدیث را با همین الفاظ از قول رسول خدا (ص) در کتب حدیثی خود در موارد مختلف نقل کردهاند که در ذیل چند نمونه را ذکر میکنیم:
: ۱ در روایات صحیح از قول سعید اعرج نقل شده که از امام صادق (ع) درباره دو مردی که در طهر واحد با کنیزی نزدیکی کردند و کودکی متولد شده سؤال نمودم این طفل به کدام مرد تعلق دارد؟ امام (ع) فرمودند: به مردی که کنیز در نزد او است، زیرا رسول خدا (ص) فرمودند: “الولد للفراش و للعاهر الحجر” (طفل به شوهر (فراش) ملحق می شود و برای فرد زناکار سنگ است (سنگسار می شود).(ایروانی،ج۲،۱۸۹)
۲)حضرت امیر المؤمنین علی (ع) در جواب معاویه فرمود: و اما اینکه گفتی: من زیاد را فرزند پدرش ندانستم، من فرزندی او را انکار نکردم بلکه رسول خدا (ص) با این فرمایش خود «الولد للفراش و للعاهر الحجر » فرزندی او را انکار کرد.(بحارالانوار،ج۴۴،ص۱۱۵،باب ۲۱،ج۱)
۳) از علی بن جعفر نقل شده که گفت از امام صادق (ع) سؤال کردم: مردی با کنیزی آمیزش کرده و قبل از این که حائض شود آن را فروخت و خریدار در همان حالت پاکی قبل از حیض با او آمیزش کرد، پس از مدتی زن فرزندی آورد، فرزند از آن کیست؟ فرمود: از آن کسی است که کنیز در نزد اوست – و باید بر این امر صبر کرد – به دلیل این سخن رسول خدا (ص) «الولد للفراش و للعاهر الحجر». با توجه به کثرت نقل این حدیث در کتب روایی شیعه و اهل سنت که مواردی از آن در اینجا ذکر گردید، از حیث سند عبارت “الولد للفراش وللعاهر الحجر” صدورش از پیامبر اکرم (ص) قطعی است و یا دست کم در اطمینان به صدور آن شکی نیست لذا از اخبار صحیح و مسلم الصدور در بین مسلمین میباشد. (موسوی بجنوردی، ۱۳۷۷: ج ۴/۷۷- ایروانی، ج ۲/۱۰۵)
مبحث اول:مفردات حدیث :
۱)الولد. مقصود از «ولد» نطفه ای است که در رحم زن منعقد می شود و رشد میکند تا اینکه قابلیت زنده شدن پیدا کرده و خلقت فیزیکی آن کامل می شود و به محض اینکه روح در آن وارد می شود ولد خوانده می شود، چه اینکه زنده به دنیا بیاید یا مرده.( بجنوردی، القواعد الفقهیه ج ۴/۲۲، ۲۳)اولاد که جمع ولد باشد یک مفهوم عام دارد و یک مفهوم خاص. اولاد در مفهوم عام شامل تمام کسانی است که از نسل شخصی به طور مستقیم متولد شده باشند، خواه بی واسطه و خواه با واسطه. مطابق این مفهوم از ولد، نبیره و نواده های شخص هر اندازه که پایین روند در زمره اولاد او به حساب میآیند؛ اما اولاد به معنای خاص تنها به کسانی گفته می شود که بی واسطه از شخص متولد میشوند. در کتاب هشتم قانون مدنی منظور از کلمه اولاد به معنای خاص آن میباشد، زیرا مقصود از تنظیم مواد قانون مدنی در این بخش، اثبات نسب و تنظیم روابط خانواده است و همچنین مقصود از ولد در حدیث «الولد للفراش» همین معنی است.( طاهری، حبیب الله، حقوق مدنی، ج ۳/۳۰۰)
الفراش. از فرش یعنی گستردن در آیه قرآن کریم است که: «الذی جعل لکم الارض فراشا»( سوره بقره، ۲/۲۲)خدایی که زمین را برای شما گسترده گردانید) فراش گاهی در معنای «مفروش» به کار می رود یعنی آنچه که برای نشستن یا خوابیدن بر روی ان، روی زمین پهن می شود، همچنین به زن هم فراش گفته می شود، از آن جهت که شوهر حق دارد با او بخوابد و نیز به خود شوهر هم که زوج شرعی و صاحب فراش (همسر) میباشد اطلاق میگردد، مراد از این واژه در روایت مورد بحث همین معنای کنایی است و منظور از آن شوهر زن یا مالک کنیز است.( طاهری، حبیب الله، حقوق مدنی، ج ۳/۳۰۰)
۳٫ العاهر. به معنای فرد زناکار است، از عهر به معنای زنا و فسق و فجور میباشد.
مبحث دوم) ترکیب الفاظ قاعده الولد للفراش: