نظریه طرح هدف
این اندیشه که رضایت شغلی ناشی از رسیدن به هدفها و مقاصد هشیار و آگاهانه فرد در محیط کار است. اساس کار لوکه را در نظریه طرح هدف تشکیل میدهد. به گونه کلی هدف حالت یا موضوع مطلوبی است که فرد به دنبال رسیدن به آن در آینده است. بنا بر نظریه لوکه و لاتمن[۵۶](۱۹۹۰) هدفها تنظیم کننده های فوری و به بیان دیگر در مقیاس بزرگ تعیین کننده اجرای وظایف و تکالیف است. از این رو گر چه ممکن است نیازها برخواسته از هدفها باشد اما این هدفها و تلاش برای رسیدن به آن ها است که به عنوان یک نیروی برانگیزنده عمل میکند و سرانجام به رضایت شغلی منجر میگردد (رولینسون[۵۷] و همکاران،۱۹۹۸؛ به نقل از هومن،۱۳۸۱).
سازگاری
سازگاری در اصل از علم زیستشناسی نشأت گرفته است. نخستین بار، داروین آن را در نظریه تکامل خود مطرح نمود، سپس این مفهوم در علوم دیگر همچون روانشناسی و جامعه شناسی مورد استفاده قرار گرفت (یالیم[۵۸]،۲۰۰۷). این اصطلاح در معنای زیست شناختی به ساختارهای بیولوژیکی اشاره دارد که زنده ماندن انواع را تسهیل میکند و نه تنها انسانها بلکه حیوانات و نباتات را نیز در بر میگیرد (زارعی، میر هاشمی و پاشا شریفی،۱۳۹۱).
درروانشناسی، سازگاری فرایندی کم و بیش آگاهانه فرض می شود که بر پایه آن فرد با محیط اجتماعی، طبیعی یا فرهنگی انطباق مییابد. این انطباق مستلزم آن است که فرد خود را تغییر داده یا اینکه فعالانه تغییراتی درمحیط ایجاد نماید و در نتیجه هماهنگی لازم بین فرد و محیط ایجاد شود (زارعی و همکاران،۱۳۹۱). چاپلین سازگاری را تغییر در فعالیتها به منظور فائق آمدن بر موانع و ارضای نیازهای خود تعریف می کند. وی سازگاری رانوعی حل مسئله میداند که در آن ارگانیسم یافرد نیازی دارد که نمی تواند با روش های قبلی بر آورده کند (کاپلان[۵۹]، ۱۹۸۵).
سازگاری یک مفهوم عام است و به همه راهبردهایی که فرد برای اداره کردن موقعیتهای استرسزای زندگی اعم از تهدیدهای واقعی و غیرواقعی به کار میبرد گفته می شود (سادوک و سادوک[۶۰]، ۲۰۰۳).
بر اساس رویکرد یادگیری، سازگاری مجموعه ای از رفتارهای آموخته شده است و ناسازگاری زمانی به وجود می آید که فرد مهارت های لازم برای تطابق با مشکلات روزمره زندگی را یاد نگرفته باشد. به طور کلی فرایندهای یادگیری در بروز پاسخهای سازگارانه یا ناسازگارانه نقش اساسی دارد و افراد برای سازگاری مطلوب باید مهارت های اجتماعی لازم را فرا گیرند (فیرس[۶۱]،۱۹۹۴،ترجمه فیروزبخت، ۱۳۸۵).
همه انسانها نیازهای گوناگون دارند و هر روز مقداری از وقت و انرژی خود را صرف تلاش در تامین این نیازها میکنند. در زندگی همه موجودات زنده، تسلسل پیدایش نیاز و ارضا آن به چشم میخورد، این تسلسل را فرایند سازگاری مینامند. هر موجودی برای حفظ خود و تامین نیازهایش تلاش می کند تا با محیطی که در آن زندگی می کند سازگار شود، این تلاش در انسان جریانی پویا و بدون انقطاع است. سازگاری انسان دو جنبه دارد؛ سازگاری انسان با خویشتن و سازگاری انسان با دیگران. درون و بیرونی که انسان باید با آن سازگار شود، در حقیقت دو روی یک سکه است و با هم روابطی بسیار پیچیده و نزدیک دارند (پورسعید و همکاران، ۱۳۸۹).
سازگاری دارای ابعاد مختلفی است. سینها و سینگ سازگاری را به سه نوع اصلی تقسیم بندی کرده اند؛ الف: سازگاری تحصیلی ب: سازگاری اجتماعی ج: سازگاری عاطفی. بیکر و سیریاک معتقدند سازگاری تحصیلی یک مفهوم چندبعدی بوده و به معنای توانایی افراد در پاسخ گویی موفقیت آمیز به تقاضاهای متنوع و مختلف محیط آموزشی است (عبداله و همکاران، ۲۰۰۹).
سازگاری یا مهارت اجتماعی، توانایی ایجاد ارتباط متقابل با دیگران در زمینه خاص اجتماعی است به شکلی که در عرف جامعه، قابل قبول و ارزشمند باشد. اسلوموسکی و دان[۶۲] (۱۹۹۶) این موضوع را فرایند درک و پیشبینی رفتار دیگران و تنظیم و کنترل رفتار و تعاملات اجتماعی خود می دانند. فرایند سازگاری باعث اجتماعی شدن و یادگیری و مهارت های ابراز وجود، باعث افزایش سازگاری می شود. تحقیقات، نشان داده است که کمبود مهارت های اجتماعی، باعث بروز اختلالهای رفتاری مانند بزهکاری، نقص در عملکرد تحصیلی و شناختی الکلیسم، فرار از مدرسه و رفتارهای ضد اجتماعی و اختلالهای روانی درآینده می شود (نیسی و شهینی ییلاق، ۲۰۰۱). همچنین مشاهده شده است که عوامل تربیتی، به خصوص ساختار خانوادگی و چگونگی ارتباط اعضای خانواده به ویژه روابط والد- فرزندی، نقش مهمی در سازگاری روانشناختی و اجتماعی افراد دارد؛ به عنوان مثال فقدان پدر، نقش اساسی در ایجاد مشکلات سازگاری فرزندان دارد (سیمونز[۶۳]،۱۹۹۹).
سازگاری طیف گسترده ای دارد و جنبههایی چون خانواده، همسالان و اجتماع را در بر میگیرد که در رأس همه آن ها سازگاری اجتماعی قرار داد (توزندهجانی،۱۳۸۶).
در خصوص رابطه سازگاری و انواع آن با سایر متغیرهای روان شناختی مطالعاتی صورت گرفته است. نتیجه این مطالعات حاکی از آن است که سازگاری با جهتگیری مذهبی، تحول اخلاقی، خودکارآمدی، انعطافپذیری، خوشبینی و هویت موفق ارتباط دارد (زارعی و همکاران،۱۳۹۱).
هر انسانی می کوشد تا خود را با محیط فیزیکی و روانیاش سازگار کند، زیرا انطباق با شرایط مختلف، از سلامت روانی آدمی حکایت دارد؛ البته این سازگاری به معنای همرنگی و پیروی ناهشیار نیست بلکه می تواند دگرگونی را نیز به همراه داشته باشد. گاهی به لحاظ بروز عوامل تنشزا، سازگاری انسان دچار اشکال شده، به بروز رفتارهای ناسازگار منجر میشوند؛ بنابرین سازگاری، مجموعه کنشها ورفتارهایی است که فرد در موقعیتها و شرایط جدید به منظور ارائه پاسخهای مناسب به محرکهای موجود از خود بروز میدهد (ویونا[۶۴]،۲۰۰۰).
یکی از مهمتری مسائل و مشکلات اجتماعی امروزه در جوامع گوناگون، نابهنجاری های رفتاری و روانی و روشهای مقابله با آن ها است، تردیدی نیست که در مسئله بهداشت روانی، سازگاری روز به روز، بیشتر اهمیت مییابد. در دیدگاه راجرز، شخصیت ناسازگار، همان فردی است که مورد تهدید درونی واقع شده است و برعکس افراد سازگار، شخصیتهایی به نظر میرسند که در وجودشان هیچ نشانی از احساس تهدید نمی توان یافت (ویونا،۲۰۰۰).
از آنجا که سازگاری میتواند واجد طیف گسترده ای باشد و ابعادی مانند اجتماع، خانواده، عواطف، شغل، بهداشت و از دو اجرا شامل شود، برخی از صاحب نظران، سازگاری اجتماعی را رأس سایر ابعاد تلقی میکنند. ابعاد مسئله سازگاری ممکن است در هر دوره از زمان و در هر مرحله از تحولات اجتماعی تغییر کند؛ اما جامعهای نیست که با مسئله ناسازگاری افراد خود مواجه نباشد. خوشبختانه بیشتر افراد با محیط خود هماهنگ هستند و بدون برخورد و اصطکاک با دیگران، خود را با گروهی که با آن وابسته اند، تطبیق میدهند ولی افراد دیگر نیز هستند که با عادات و خصوصیات فکری و رفتاری خاص و نابهنجار، سازگاری اجتماعی خود را به اختلال دچار میکنند (امانی، اعتمادی، فاتحی زاده و بهرامی، ۱۳۹۰) .
دیدگاه های مختلف درباره سازگاری