“
در حالی که افراد دین را تنها، وسیلهای برای نیل به اهداف دیگر در نظر میگیرند. پذیرش دین آن ها به صورت ذاتی نیست. چنین جهتگیری دینى که خالصانه و صادقانه پذیرفته نشده، در خدمت اهداف دیگرى از قبیل کسب امنیت، موقعیت، منافع اجتماعى و مانند آن بوده و همان است که آلپورت از آن به جهتگیری دینى غیر ذاتی و یا عارضى یاد میکند و چنین جهتگیریای موجب نفاق و ریاکارى، تبعیض و تعصب میشود (صادقی، ۱۳۹۱).
شواهد جهتگیری دینداری بیرونی احتمالاً زمانی آشکار میشود که فرد با چنین جملاتی موافق باشد: «کلیسا (مسجد) مکان مناسبی برای شکلگیری روابط خوب اجتماعی است» یا «آنچه دین برای فرد دارد، آرامشی است که هنگام غم، بدبختی و مصیبت بر فرد حاکم می شود». یا جملهای نظیر «یکی از دلایلی که عضو کلیسا (مسجد) شدهام این است که این عضویت به تثبیت فرد در جامعه کمک می کند». در تمامی این جملهها و دیگر مواد مقیاس دینداری بیرونی، دین در واقع به صورت ابزاری برای دستیابی به اهداف و ارزشهای برتر از دین انگاشته شده، همچون مقابله با مشکلات و یا پیشرفت در زندگی. در حقیقت ماهیت یک انگیزه دینداری بیرونی ممکن است در مواردی چون «اگرچه به دینم معتقدم، امّا احساس میکنم چیزهای بااهمیت بیشتری نیز در زندگی وجود دارد» خود را نشان می دهند. دینداری بیرونی ابعاد غیر روحانی و سکولار[۷۴] زندگی را برای فرد مقدمتر از ابعاد روحانی و الهی آن می نماید (مرادی، ۱۳۹۰).
به تازگی نظریه آلپورت در زمینه جهتگیری دینی بیرونی، به دو دسته اجتماعی و شخصی بسط یافته است. طبق این تقسیمبندی افراد دارای جهتگیری دینی بیرونیِ اجتماعی از مذهب جهت نیل به اهداف اجتماعی سود میجویند، در حالی که در جهتگیری دینی بیرونیِ شخصی، افراد از مذهب جهت کسب امنیت فردی استفاده میکنند (صادقی، ۱۳۹۱).
۲-۳-۵- فطری بودن دین
یکی از نتایج حاصل از آنچه در بالا به آن اشاره شد، فطری بودن دین در نظر استاد شهید مطهری است، در اینجا فطری در مقابل عرضی[۷۵] میباشد. یعنی دین در نهاد و فطرت انسان قرار دارد و منظور از فطرت، طبیعت، ذات و سرشت تکوینی انسان است که از جای دیگری نگرفته است بلکه این خصوصیات جزء ذات انسان میباشند. مطهری برای نشان دادن این معنی، آیه (فأقم وجهک للدّین حنیفا فطره الله التی فطر النّاس علیها)( سوره روم، آیه۳۰٫) «توجه خویش را به سوی دین حقگرایانهی پایدار و استوار کن، این فطرت الله را که همه مردم را بر آن آفریده شدهاند» را مثال میزند. ایشان بر این نظر است که دانشمندان علم روانشناسی و غیره در سده های اخیر بر فطری بودن دین در مورد انسان به نتایج قابل توجهی رسیده اند از آن میان یونگ ضمن تأیید دیدگاه فروید مبنی بر وجود روان ناخودآگاه در انسان محتوای این روان را همان دین و امور دینی میداند که به طور فطری قرار دارد. ویلیام جیمز، فیلسوف امریکایی که سالها بر روی مسایل روانی و مذهبی انسان مطالعه کرده در این باره میگوید: درست است که سرچشمه بسیاری از امیال درونی ما امور مادی و طبیعی است ولی بسیاری از آن ها هم از دنیایی ماورای این دنیا سرچشمه میگیرد. و در تأیید وجود امور معنوی و حالات روحی خاص در انسان میگوید: من در هر امر مذهبی همیشه نوعی وقار و صمیمیت، وجد و لطف و محبت و ایثار میبینم، حالات روانی مذهبی، خواصی دارد که آن خواص با هیچ حالت از حالات بشر تطبیق نمیکند (مطهری، ۱۳۸۹).
باید در نظر گرفت که فطرت انسان در نظر شهید مطهری دارای دو مرتبه هست؛ یک فطرت اولیه ادراکی[۷۶] و دوم فطرت احساسی[۷۷] یا اکتسابی[۷۸] ثانویه، و فطرت دوم در صورتی در انسانی به وجود می آید که تعالیم دینی به انسان پرتوافشانی کند. به سخن شهید مطهری: «فطرت یکی به معنای فطرت ادراکی است که به این معنا دین فطری است یا بگوییم توحید فطری است. یعنی از نظر ادراکی فطری است. دوم فطرت احساسی است، یعنی توجه به خدا و حتی توجه به دستورهای این احساساتِ انسان، انسان را به سوی دین میکشاند (مطهری، ۱۳۹۲).
شهید مطهری
اوّلین قدم در فلسفه دین، تعریف خود دین است. یعنی شناخت دین و ماهیت آن مورد نظر میباشد. از همین رو در نوشته های شهید مطهری نیز به تعاریف چندی از دین میتوان برخورد کرد. در یک تعریفِ وی، دین مشتمل بر یک سلسله اصول و معتقدات است که هر کس باید خودش مستقیماً تحقیق کند و واقعاً تشنهی یاد گرفتن و تحقیق در آن ها باشد و مسلماًً اگر کسی خدا را پویا باشد خداوند تعالی او را دستگیری و هدایت خواهد کرد (مطهری، ۱۳۸۶).
در این تعریف عناصر بنیادین دین را اصول معتقدات و تلاش هر کس برای فهم آن ها تشکیل میدهد. طبق تعریف دیگری، دین ایدئولوژی[۷۹] است که تکیهاش بر سرشت روحانی انسان یعنی بر شناساندن انسان است، بر آگاه کردن انسان به این سرشت و پرورش دادن این جنبه وجود انسان و برقرار کردن تعادل میان دو جنبه وجودی انسان (مطهری،۱۳۹۲).
بر اساس این تعریف عناصر بنیادین دین، وجود سرشت روحانی در انسان، پرورش جنبه علوی و روحانی انسان و شناساندن آن جنبه بر وی و در نهایت تأکید بر وجود ایدئولوژی در انسان است. در تعریف سومی از دین، مطهری میگوید: «ما دین را عبارت از قوانین تکامل اجتماعی میدانیم، دین قوانین تکامل اجتماعی را که یک تکامل اکتسابی است از راه وحی بیان می کند». و همچنین میتوان گفت دین یک سازمان وسیع و گسترده فکری، اعتقادی، اخلاقی و عملی است، که همه ابعاد زندگی انسان را در بر میگیرد. پس دین در نظر شهید مطهری یک تعریف ثابت و مشخص را برنمیتابد بلکه به لحاظ گسترش ابعاد آن از جنبه های گوناگون، تعاریف گوناگونی دارد که نشان دهنده نگاه همه جانبهی مطهری به دین است، زیرا در نظر ایشان دین در تعریف نهایی باید به عنوان یک ایدئولوژی و برنامه کاملی باشد که بتواند انسان را به کمال و سر منزل مقصود برساند. بنابرین چنین دینی باید دارای مؤلفه های اساسی چون، برنامه[۸۰]، هدف[۸۱]، معنویت[۸۲]، جامعیت[۸۳]، انگیزش انسانی[۸۴] و معرفت[۸۵] باشد تا بتواند یک دین به معنای واقعی باشد. با این وجود دین در نزد مطهری امری مقدس و متعالی است که نمی توان آن را در زمره علمی، در کنار علوم دیگر قرار داد (مطهری،۱۳۹۲).
۲-۳-۶- منشأ دین
“