-در پژوهشی دیگر که توسط ادیس و برنارد[۸۰](۲۰۰۲)انجام شد نشان داده شد که بین باورهای نامعقول و ارتباط زناشویی رابطه منفی وجود دارد.
– استاکرت و بورسیک[۸۱] (۲۰۰۳) رابطه بین باورهای ارتباطی و سبک وابستگی (احساس امنیت، اشتیاق دو سویه و کناره گیری) و نارضایتی در ارتباط متقابل را مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که افراد نا ایمن (کسانی که بین اشتیاق و کناره گیری قرار دارند) باورهایارتباطی غیر منطقی تری نسبت به کسانی که شیوه دلبستگی ایمن دارند، نشان دادهاند. دو شیوه وابستگی نا ایمن و پیوستگی قوی، با باورهای غیر منطقی رابطه معنی دار دارد و عدم رضایت از ارتباط نیز با باورهای غیر منطقی رابطه دارد.
-زینگلر[۸۲] (۲۰۰۳) پژوهشی در جهت نقش باورهای غیرعقلانی و ناسازگاری زناشویی انجام دادند. به این منظور برای اندازه گیری عقاید غیرعقلانی ،پرسشنامه باورهای غیرمنطقی را روی زوجین آشفته ای که تمایل به مشاوره داشتند و زوجین آشفته ای که تمایل به مشاوره نداشتند،اجرا کردند نتایج نشان میدهد که افراد که با مشکلات زناشویی عقاید غیر عقلانی بیشتری نسبت به افراد در ازدواج های غیر آشفته بروز دادند.
-هنری و میلر[۸۳](۲۰۰۴) تحقیقی به منظور بررسی مشکلات زناشویی در میانه عمر و میزان اثر آن ها بر رضایتمندی زناشویی انجام دادهاند.نتایج این تحقیق نشان داده است که رایج ترین مشکلات عبارت بودند: از موضوعات مالی (۲۷%)،موضوعات جنسی (۸/۲۳%)،شیوه برخورد باکودکان (۳/۱۵%)،صمیمیت عاطفی (۷/۱۸%)،تمیز کردن منزل (۱۸%)و ارتباط (۳/۱۵%)هم چنین نتایج نشان داد که تمام زمینههای مشکلات همبستگی زیادی با رضایت زناشویی داشتند.
– سوسان[۸۴] (۲۰۰۴) وابستگی هیجانی را در زنان مورد سنجش قرار داد نتایج نشان داد که وابستگی هیجانی به طور منفی با سن، تحصیلات و نگرش های فمنیستی رابطه داشتند و در زنان شاغل کمتر بود.
-فینی[۸۵] (۲۰۰۵) در پژوهشی با عنوان “سبک دلبستگی،الگوهای ارتباطی با رضایت زناشویی در چرخه زندگی زناشویی”که روی ۳۶۱ زوج انجام داد به این نتیجه دست یافت. افرادی که سبک دلبستگی ایمن داشتند بر اساس میزان اضطراب و آرامش در ارتباط با همسرشان منجر به این شد که همسران آن ها سبک دلبستگی ایمن پیدا کنند.دلبستگی ایمن با رضایت هریک از زوجین ارتباط داشت.بین رضایت مردان و میزان دلواپسی و اضطراب زنان رابطه عکس وجود داشت.رابطه بین دلبستگی و رضایت زناشویی تا حدود زیادی از الگوهای ارتباطی زنان الگوهای ارتباطی مردان ناشی می شد.هم در زنان هم در مردان ارتباط سودمند و سازنده بیشترین همبستگی را با رضایت زناشویی نشان میداد.این یافته ها در سرتاسرزندگی زوجین معمولا ثابت بود.
– میدانوکی ومامی[۸۶] (۲۰۰۷) وابستگی مشترک و سلامت روان را در دانشجویان رفاه اجتماعی مورد بررسی قرار دادند نتایج نشان دادکه میان وابستگی، افسردگی و سلامت روان افراد افسرده رابطه معنی داری وجود دارد.
– دو گان و آشلی[۸۷] (۲۰۰۷) وابستگی و سلامت روان و افسردگی را بر روی ۶۸ زوج که یکی از طرفین دچار افسردگی بود را بررسی کردند و نتایج مشخص کرد که وابستگی یک صفت فردی است. در زوج هایی که یکی از طرفین افسرده است، وابستگی، افسردگی بیشتر، شناخت های منفی و اضطراب را پیشبینی کرده و انسجام پایین تر و خشنودی رابطه ای پایین تر را نیز پیشبینی میکند و در نتیجه با سلامت روان رابطه منفی دارد.
-نتایج پژوهشی تراستر، گاندلاچ و پاپ[۸۸] (۲۰۰۷) در مورد ۱۰۳ دانشجوی دانشگاه نیز نشان داد که باورهای غیر منطقی برای کنار آمدن با مسائل، به افزایش فشار روانی و پیامدهای منفی از جمله کاهش در برخی ابعاد رضایتمندی زناشویی نظیر حل تعارضات بین زن و شوهر، ارتباط جنسی و کاهش ارتباط با بستگان در دانشجویان متأهل منجر می شود. (به نقل از رسولی، ۱۳۹۲)
-هافر کامپ[۸۹] (۲۰۰۸) به بررسی رابطه باورهای ارتباطی و رفتار متعارض در ۷۴ زوج پرداخت. نتایج نشان داد که باور تخریب کنندگی مخالفت و عدم تغییرپذیری همسر در پیشبینی اختلافات زناشویی سهیم بودند و در سطح دو متغیری بین باورهای ارتباطی و شروع مشاجره در اختلافات زناشویی همبستگی منفی وجود دارد.
-بیکر[۹۰] (۲۰۰۹). در پژوهش خود نشان داد رفتارهای مخالف دلزدگی زناشویی با سلامت روانی و دلزدگی زناشویی زوجین با افسردگی رابطه ی معناداری دارند. آن ها همچنین نشان دادند که تعارض زناشویی نقش میانجی را در رابطه ی بین دلزدگی کارمندان و سلامت روانی آن ها دارند.
-نتایج پژوهش لارنسیو[۹۱] (۲۰۱۰) نشان داد که بین صمیمیت و رضایت زناشویی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد و حاکی از آن استکه انگیزه برای ایجاد روابط صمیمانه و دوری از خطر با مشکلات زناشویی کمتری همراه است.
پژوهش های داخلی
-براتی (۱۳۷۵) در پژوهش خود تحت عنوان “تاثیرتعارضات زناشویی بر روابط متقابل زن و شوهر” به این نتیجه دست یافت که تعارضات زناشویی با هفت مؤلفه کاهش همکاری،کاهش رابطه حنسی،افزایش واکنش هیجانی، رو آوردن به فرزند برای کسب حمایت او در مقابل همسر،کاهش روابط خانوادگی با خویشاوندان خود و جدا کردن امور مالی از یکدیگر رابطه مثبت دارد.
-پژوهش مومن زاده (۱۳۸۱) نشان داد که ارتباط منفی ومعنی داری بین تفکرات غیر منطقی به جز تفکرات بدون کنترل هیجانات و کمال طلبی و سازگاری زناشویی وجود دارد و هم چنین بین الگوهای دلبستگی و سازگاری زناشویی ارتباط معنی داری مشاهده شد و بین تفکرات توقع بیش از حد، واکنش نومیدی، دلواپسی اضطرابی اجتناب از مشکلات، درماندگی نسبت به تغییر خویشتن و کمال طلبی در الگوهای مختلف دلبستگی تفاوت معنی دار ومثبتی وجود داشت.
– حیدری، مظاهری و ادیب راد (۱۳۸۱) در پژوهشی که با هدف تأکید بر تاثیر آموزش مهارت های شناختی زندگی زناشویی در تغییر باورهای ارتباطی دانشجویان طراحی و اجرا شده نتایج پژوهش نشان داد که باورهای غیر منطقی ارتباطی به طور معنی داری با آموزش کاهش پیدا میکند.
-بشارت ،گلی نژاد و احمدی (۱۳۸۲) در پژوهشی که سبک های دلبستگی و مشکلات بین شخصی را مورد بررسی قرار دادند، نتایج نشان داد که آزمودنی های دارای سبک دلبستگی ایمن نسبت به آزمودنی های سبک دلبستگی نا ایمن مشکلات بین شخصی کمتری داشتند.
-در پژوهشی که توسط قمرانی و طباطبایی(۱۳۸۴) به منظور بررسی رابطه عاشقانه زوجین ایرانی و رابطه آن با رضایت زناشویی انجام شد، نشان داده شده که رابطه ی عاشقانه در روابط زوجین جوان میتواند میزان رضایتمندی آن ها را از زندگی در سطح بالایی حفظ نماید. بدین نحو که زوجینی که در مؤلفه های عشق نمره ی بالایی کسب میکنند رضایتمندی آن ها در سطح بالایی بود.
– حیدری، مظاهری و پوراعتماد (۱۳۸۴) در پژوهشی با هدف بررسی رابطه باورهای ارتباطی بااحساسات مثبت نسبت به همسر با روش همبستگی نشان دادند که «باور به تغییرناپذیری همسر» پیشبینی کننده معتبر برای احساسات مثبت نسبت به همسر است. «کمال گرایی جنسی»در مردان پیش بینیکننده معتبر برای احساسات مثبت به همسر هم در مردان و هم در زنان است باورهای غیر منطقی «تفاوت های جنسیتی» در زنان پیشبینی کننده معتبر برای احساسات مثبت نسبت به همسر در زنان و مردان و باور به تخریب کنندگی مخالفت و توقع ذهن خوانی در زنان پیشبینی کننده نگرش مثبت آنان نسبت به همسرانشان است.