بررسی ها گویای آن است که سرسختی با سلامت جسمی و روانی رابطه مثبت دارد و به عنوان یک منبع مقاومت درونی، تأثیرات منفی استرس را کاهش میدهد و از بروز اختلال های جسمی و روانی پیشگیری میکند (فلورین، میکولینسی و یابمن، ۱۹۹۵؛ بروکز، ۲۰۰۳، ۱۱).
دسته ای از مطالعات، چگونگی ارتباط و تعامل سرسختی بارگه های شخصیتی دیگر را مورد توجه قرار دادهاند. در این حیطه بیشترین توجه به ارتباط بین سرسختی و تیپ[۱۳] A معطوف شده است دلیل این مسئله شباهت ظاهری این دوسازه به یکدیگر و اثرات متفاوت آن ها در زمینه سلامتی وبیماری است. تیپ A از ابعاد عمده ی احساس مبالغه آمیز تنگنای زمانی، رقابت جویی شدید و تلاش برای پیشرفت و خصومت و پرخاشگری تشکیل شده است. برخی مطالعات نشان دادهاند که تیپ A در بروز بیماریهای قلبی نقش اساسی دارد. هر دو سازه سرسختی و تیپ A بر مفاهیم تلاش برای هدف[۱۴]، در آمیختگی[۱۵] (خصوصاًً شغلی) و سائق[۱۶] تأکید میکنند در حالی که سرسختی عامل کاهش بیماری و تیپ A عامل ظهور بیماری (خصوصاً بیماری عروق کرونر) میباشد کوباسا و همکارانش (۱۹۸۳) در مطالعه خود فقدان ارتباط تجربی بین سرسختی و تیپ A را تأکید کردهاند. نتایج آن ها نشان داد که در آزمودنیهای تیپ A اگر سرسختی نیز بالا باشد، اثرات منفی تیپ A بر سلامتی کاهش مییابد (نمازی،۱۳۹۱، ۱۵).
هوارد و همکاران نیز طی یک دوره دوساله از ۲۱۷ نفر مرد با میانگین سنی ۴۴ سال اطلاعاتی را جمع آوری کردند تا ببینند آیا می توان هم زمان ، افراد تیپ الف را به عنوان شخصیت های سرسخت طبقه بندی کرد در این پژوهش واکنش های زیست شیمیایی در مواجهه با فشارهای شغلی به عنوان ملاک سرسختی در نظر گرفته شد دامنه ی هم بستگی ها از ۳/۰ کمتر بود و در برخی مطالعات نیز بسیار پایین تر بوده است (نمازی، ۱۳۹۱،۱۶).
رودوالت۵[۱۷] و آگوستس۶[۱۸] دوتیر (۱۹۸۴) در مطالعه ای در مورد تیپ A و سرسختی نشان دادند که سرسختی با آشفتگی روان شناختی[۱۹] همبستگی معکوس، و تیپ A با آشفتگی روان شناختی ارتباط مثبت دارد. در این پژوهش افراد تیپ A که سرسخت نبودند در معرض ابتلابه آشفتگی روان شناختی قرار داشتند. نواک ۸[۲۰] (۱۹۸۶) نیز در پژوهش خود ، همچون مطالعه کوباسا و همکارانش (۱۹۸۳) نشان داد که سرسختی و تیپ A دوسازه مستقل هستند و هیچ گونه ارتباط تجربی بین آن ها وجود ندارد. در این مطالعه تیپ A با «تهی شدگی»[۲۱] و آشفتگی روان شناختی همخوان بود. شمایدولاولر (۱۹۸۲) و ناکانو (۱۹۹۰) نیز در مطالعات خود ، روی زنان نشان دادند که اثر تعاملی ای بین تیپ A و سرسختی وجود ندارد (نمازی، ۱۳۹۱، ۱۶).
کوباسا و همکارانش (۱۹۸۳) در تبیین فقدان ارتباط بین تیپ A و سرسختی اظهار میدارند که برخلاف برخی شباهتهای ظاهری بین این دوسازه، سرسختی پایهای در انگیزش درونی و تیپ A پایهای برای انگیزش بیرونی است بر مبنای همین مطلب اگر ما انگیزش درونی و بیرونی را به عنوان یک پیوستار در نظر بگیریم حرکت و نزدیکی به سمت یکی از طرفین پیوستار که نهایت انگیزش درونی و یا بیرونی است ما را از قسمت دیگر پیوستار دور میکند؛ در واقع به نظر میرسد، همین تبیین که برای بی ارتباط بودن سرسختی و تیپ A ارائه شده است برارتباط معکوس این دوسازه دلالت میکند. علاوه بر این مدی (۱۹۹۰) نیز در تبیین این بی ارتباطی اظهار میدارد که : «. . . بیقراری و خصومت در تیپ A متضاد احساس تعهد و کنترل در سرسختی است» در حالی که بیان مفهوم «متضاد بودن» این جنبه ها ، بیشتر بر ارتباط معکوس این دوسازه دلالت میکند تا بیارتباط بودن آن ها (نمازی، ۱۳۹۱، ۱۶).
یکی دیگر از پژوهشهای جالب که توسط سولمون۱[۲۲] و همکاران وی انجام گرفت بررسی رابطه سرسختی و طول عمر بیماران مبتلا به ایدز بود. در این بررسی ابتدا اطلاعات لازم درباره وضعیت روانی، اجتماعی، رفتاری، دارویی و ایمنیشناسی بیست و یک نفر بیمار مبتلا به ایدز جمع آوری شد . سپس بیماران مذکور یک مقیاس خودسنج را تکمیل کردند. پس از گذشت مدتی، یازده تن از این بیماران جان خود را از دست داده بودند، در حالی که ده تن دیگر هنوز زنده بودند با مقایسه پاسخهای جمع آوری شده این دو گروه محقق نتیجه گرفت که سرسختی حتی در زمینه طول عمر بیتاثیر نیست ( نمازی،۱۳۹۱، ۱۷).
۲-۳-۳- مؤلفههای سرسختی
همان طور که بیان شد، از دیدگاه کوباسا (۱۹۷۹) سرسختی شامل سه مؤلفهی تعهد، کنترل و مبارزهجویی است که با یکدیگر در ارتباط هستند. بر اساس تحقیقات کارور(۱۹۸۹) در مطالعات اولیه سرسختی، ابتدا این مؤلفهها به طور جداگانه تحلیل میشوند، اما در مطالعات بعدی ترکیب و تلفیق این سه مؤلفه یعنی تعهد، کنترل و مبارزهجویی به صورت یک ساختار، بررسی و تحلیل گردید. گرایش تحلیل سرسختی به صورت یک ساختار کلی از تعهد. کنترل و مبارزه طلبی گسترش یافت، زیرا طبق نظر کارور(۱۹۸۹) تحلیل و بررسی داده ها وهمین طور ارزیابی و تعبیر و تفسیر یافته ها به طور سادهای صورت میپذیرد این تمایل و نحوه بررسی یافته ها حتی در فرمهای کوتاه مقیاس سرسختی نیز گسترش یافت. از آنجا که سرسختی دارای یک یا چند مؤلفه میباشد، به کارگیری عوامل۱[۲۳] جهت تامین مؤلفهها، از اهمیت بالایی برخوردار بود. تحقیقات به عمل آمده توسط فانک۲[۲۴](۱۹۹۲)، مک نیل۳[۲۵]، کوزما۴[۲۶]، استون۵[۲۷] و هانا۶[۲۸](۱۹۸۶) با روش تحلیل عوامل در سرسختی، سه مؤلفهی اساسی را آشکار میکند که شامل تعهد، کنترل و مبارزه طلبی میباشند (نمازی،۱۳۹۱، ۱۷).
کنترل
اعتقاد به این که فرد، قادر به کنترل و یا تاثیرگذاری بر روی حوادث است. شخصیتی که از کنترل بالایی برخوردار است اعتقاد به کنترل سرنوشت و آینده خود دارد. این افراد قادر به نفوذ و تاثیرگذاری بر روی حوادث مختلف زندگی هستند. آن ها با بهره گرفتن از دانش،مهارت و قدرت انتخاب میتوانند رویدادهای زندگی را پیشبینی و کنترل کرده و بر این اساس در مواجهه بامشکلات، بیشتر بر مسئولیت خویش تکیه و تأکید میکنند تا بر مسئولیت دیگران (نمازی،۱۳۹۱، ۱۷).
آوریل۱[۲۹] در سال (۱۹۷۳)مشاهدات آزمایشگاهی خود را در مورد عدم پذیرش تحریکات استرسزا به وسیله بعضی از ارگانها، بدان توضیح داد. به طوری که افرادی که تحت استرس بسیار زیادی هستند، لیکن توانایی:
الف: کنترل تصمیمات: توانایی انتخاب صحیح در میان متغیرهای گوناگون برای مدیریت استرس موجود در موقعیت
ب: کنترل۲[۳۰] شناختی: توانایی تعبیر ارزیابی و یکسانسازی انواع مختلف حوادث استرسزا در جریان زندگی که موجب عدم آسیب پذیری فرد میگردد.
ج: مهارتهای کنار آمدن: پاسخهای مناسب به استرس که موجب افزایش انگیزه های شخصیتی جهت کنترل موقعیت استرسزا میگردد را دارند (نمازی،۱۳۹۱، ۱۷).