برای روشن نمودن مفهوم مدیریت استراتژیک منابع انسانی و تفاوت آن با مدیریت منابع انسانی ضروری است تا شناخت مناسبی از سیر تحول و تکامل تدریجی رشته مدیریت منابع انسانی (HRM) داشته باشیم (Ordiz-Fuertes and Fernandez-Sanchez, 2005)
رشته مدیریت منابع انسانی شامل اقدامات گوناگونی است که برای مدیریت افراد در سازمانها مورد استفاده قرار میگیرد؛ و این اقدامات معمولاً در خردهنظامهای[۳۱] انتخاب، آموزش، ارزیابی، و پاداشدهی که معمولاً وظایف مهم و تعریف شده واحد منابع انسانی در سازمانها میباشد، گروهبندی میشوند. (نوبرام، قیچی، و دِوانا، ۱۹۸۴).
تفاوتها و تمایزات میان حوزه های وظیفهای گوناگون رشته منابع انسانی نشاندهنده این حقیقت است که تکامل تدریجی این رشته بدون وجود سطح بالایی از انسجام و یکپارچگی میان این حوزه های وظیفهای شکل گرفته است. به گونه ای که هر کدام از حوزه های وظیفهای گوناگون HRM به صورت جداگانه از سایر حوزه ها، و با کمترین همکاری و تلاش برای یکپارچگی در کل نظام مدیریت منابع انسانی رشد و تکامل یافتهاند. به عنوان مثال، پژوهشگران زیادی در حوزه ارزیابی عملکرد به مطالعه فنونِ گوناگونی که دقت و اثربخشی فرایند ارزیابی را افزایش میدهد، مهارت یافته اند، اما پژوهشها و پژوهشگران بسیار کمی تلاش نمودهاند تا در درک چگونگی، و ماهیت ارتباط میان سیستم ارزیابی عملکرد و برنامه های انتخاب کارکنان کمک نمایند. به عبارت دیگر، هر حوزه وظیفهای به واسطه نوآوریهای فنی، و خرد[۳۲] که تنها بر همان حوزه وظیفهای خاص تمرکز میکند، رشد نموده است. و بدین ترتیب رشته مدیریت منابع انسانی(HRM) از کنار هم قرار دادن و چسباندن تک تک این حوزه های وظیفهای و دانش فنی مربوط به آن، شکل یافته است.
به تدریج، با افزایش توجه سازمانها به مفاهیم مدیریت استراتژیک، هم پژوهشگران و هم افراد حرفهای در تمام نظامها و سیستمهای سازمانی تلاش نمودهاند تا روشها و ابزارهای نظام مربوط به خود را به استراتژی شرکت پیوند زنند. پژوهشگران حوزه مدیریت منابع انسانی نیز تلاش نمودند تا میان هر کدام از حوزه های وظیفهای HRM و استراتژی شرکت (و البته باز هم مستقل از سایر حوزه های وظیفهای) ارتباط و هماهنگی برقرار نمایند. این تلاشها عبارتها و اصطلاحاتی نظیر «انتخاب استراتژیک»، «ارزیابی استراتژیک»، «توسعه استراتژیک»، «پاداش استراتژیک» و مانند آن را وارد حوزه مدیریت منابع انسانی نمود ((Sewell, 2005. اگر چه این تلاشها در ایجاد تصویری گستردهتر و جامعتر از HRM که بر نیاز به همردیفی و هماهنگی هر کدام از حوزه های وظیفهای با نیازهای استراتژیک شرکت تأکید مینمود، مؤثر افتاد اما هنوز فقدان یک رویکرد جامعتر که به یکپارچگی میان تمام حوزه های وظیفهای، در یک نظام جامع، و هماهنگی مجموعه این نظام با نیازهای استراتژیک شرکت بپردازد، وجود داشت(Lang, 2001).
در سالهای اخیر، نویسندگان تلاش نمودهاند تا نگاه و رویکردی کلانتر به حوزه HRM در پژوهشهای خود داشته باشند. تلاشی که موجب مطرح شدن رشته مدیریت استراتژیک منابع انسانی (SHRM) در حوزه تحقیقات مدیریت گردید (Hoque,2009)..
به عنوان مثال شولر و واکلر (۱۹۹۰) عنوان میکنند که استراتژی منابع انسانی بر تمرکز کوتاهمدت بر نیازهای کسب و کار تمرکز دارد و به «مجموعهای از فرآیندها و فعالیتها، که به صورت هماهنگ با اشتراک مساعی مدیران منابع انسانی و مدیران صفی برای حل مشکلات مرتبط با افراد در سازمان، تعریف میشوند» اشاره دارد.
گِست (۱۹۸۹) معتقد است که SHRM به این مسأله میپردازد که آیا «اقدامات مدیریت منابع انسانی» کاملاً در جهت برنامهریزی استراتژیک سازمان، هماهنگ و یکپارچه شدهاند. و اینکه آیا سیاستهای مدیریت منابع انسانی، اقدامات و حوزه های وظیفه ای گوناگون را در داخل یک سیستم جامع، و نیز در سلسله مراتب سازمان، با سیاستهای کلی یکپارچه نموده است؟، و آیا اقدامات مدیریت منابع انسانی توسط مدیران صفی به عنوان بخشی از کار هر روزهشان پذیرفته شده است و مورد استفاده قرار میگیرد؟
احتمالاً بهترین تعریف درباره مدیریت استراتژیک منابع انسانی توسط شولر (۱۹۹۲) ارئه شده است (رایت و مک ماهان؛ ۱۹۹۲). وی مدیریت استراتژیک منابع انسانی را «تمام آن فعالیتهای که بر رفتار افراد در تلاشهایشان برای فرموله نمودن و اجرای نیازهای استراتژیک سازمان تأثیر میگذارد» تعریف میکند. به عبارت دیگر، مدیریت استراتژیک منابع انسانی یک رویکرد و نگاه کلان سازمانی است که نقش و کارکرد مدیریت منابع انسانی را در تمام گستره سازمان مینگرد (باتلر و همکاران، ۱۹۹۱).
برای این پژوهش، ما تعریفی که رایت و مک ماهان (۱۹۹۲) از مدیریت استراتژیک منابع انسانی ارائه دادهاند مناسب دیدهایم. ایشان مدیریت استراتژیک منابع انسانی را «الگویی از ترتیبات و فعالیتهای برنامهریزی شده منابع انسانی[۳۳] که در جهت توانا ساختن یک سازمان برای دستیابی به اهدافش اتخاذ شدهاند» تعریف مینمایند.
این تعریف دو بعد مهم و اساسی،که مدیریت استراتژیک منابع انسانی را از حوزه سنتی مدیریت منابع انسانی متمایز میسازد را برجسته میسازد. اول اینکه، همردیفی عمودی و پیوند میان اقدامات مدیریت منابع انسانی و فرایند مدیریت استراتژیک سازمان را تشریح میکند (see Cheˆnevert and Tremblay, 2009). و دوم، به صورت افقی بر هماهنگی، تجانس و تناسب میان اقدامات گوناگون مدیریت منابع انسانی از طریق الگویی از اقدامات برنامهریزی شده تأکید میکند (Becker, & Huselid, 2009). این تعریف شرح و بیان روشنی از متغیرهای مورد توجه در تئوریها و پژوهشهای مدیریت استراتژیک منابع انسانی و روابط درونی آن ها را فراهم میآورد.
تئوری مدیریت استراتژیک منابع انسانی میبایست عوامل تعیینکننده و اثرگذار بر تصمیمات مربوط به اقدامات گوناگون مدیریت منابع انسانی، ترکیب و ساخت ذخیره منابع انسانی سازمان[۳۴] (شامل مهارتها و تواناییها)، رفتارهای خاص مورد انتظار از منابع انسانی، و سرانجام اثربخشی این تصمیمات را در جهت استراتژیهای گوناگون سازمان، یا موقعیت رقابتی آن را مورد توجه قرار دهد (رایت و مکماهان، ۱۹۹۲).
چنین مدل مفهومی از چارچوب تئوریک در شکل۱-۲ ارائه شده است. در این مدل مفهومی جامع، اگر چه ارتباط آشکار و روشن میان استراتژیهای سازمان و اقدامات منابع انسانی نشان داده شده است، اما متغیرها و مفاهیم استراتژیک تنها به عنوان یکی از چندین عامل تعیینکننده اقدامات مدیریت منابع انسانی مطرح گردیدهاند. رایت و مکماهان معتقدند: «مدیریت استراتژیک منابع انسانی نیازمند آن است تا عوامل نهادی و سیاسی را به عنوان یکی از متغیرهای اثرگذار بر اقدامات منابع انسانی در حد ضرورت مورد توجه قرار دهد تا بتواند فرایند تصمیمات SHRM را به گونهای مناسب پیشبینی و درک نماید. گاهاً همین عوامل سیاسی و نهادی است که مانع از آن میشود اقدامات مناسب انسانی در جهت اهداف استراتژیک سازمان طراحی و برنامهریزی شوند (رایت و مکماهان، ۱۹۹۲).
استراتژی شرکت
اقدامات HRM