۱-۷-۸ راهبرد شناختی اتخاذ دیدگاه(دیدگاه گیری ):
تعریف مفهومی : به افکار مربوط به نسبی بودن آن رخداد در مقایسه با سایر رخدادها اطلاق می شود (یوسفی، ۱۳۸۵).
تعریف عملیاتی : نمره ای که آزمودنی ها در خرده مقیاس مربوط به دیدگاه گیری ،در پرسشنامه نظم جویی شناختی هیجان (CERQ) (گارنفسکی و همکاران، ۲۰۰۱)،به دست می آورند.
۱-۷-۹ راهبرد شناختی فاجعه انگاری :
تعریف مفهومی : به افکار مربوط به تأکید آشکار بر فاجعه آمیز یا مصیبت بار بودن تجربه اطلاق می شود (یوسفی، ۱۳۸۵).
تعریف عملیاتی : نمره ای که آزمودنی ها در خرده مقیاس مربوط به فاجعه سازی ،در پرسشنامه نظم جویی شناختی هیجان (CERQ) (گارنفسکی و همکاران، ۲۰۰۱)،به دست می آورند.
۱-۷- ۱۰ راهبرد شناختی سرزنش دیگران :
تعریف مفهومی : اشاره به افکاری دارد که فرد محیط یا فرد دیگری را به خاطر آنچه تجربه کردهاست، ملامت کرده و مقصر میداند (پورفرجی عمران، ۲۰۱۱).
تعریف عملیاتی : نمره ای که آزمودنی ها در خرده مقیاس مربوط به سرزنش دیگران ،در پرسشنامه نظم جویی شناختی هیجان(CERQ) (گارنفسکی و همکاران، ۲۰۰۱)، به دست می آورند.
۱-۷-۱۱ راهبردهای مقابله ای مسئله مدار:
تعریف مفهومی : راهبردهای مقابلهای مسأله مدار بیانگر اعمالی هستند که هدفشان تغییر یا کاهش موقعیتهای فشارزاست. معمولاً زمانی که موقعیت یا رویداد، قابل تغییر باشد و یا فرد چنین تصور کند که میتواند موقعیت را کنترل کرده و آن را تغییر دهد، از راهبرد مسأله مدار استفاده میکند.
تعریف عملیاتی : نمراتی که شرکت کننده ها در پرسش نامه پاسخ های مقابله ای بیلینگز و موس( CRI) در زیر مؤلفه مربوط به راهبردهای مسئله مدار به دست می آورند.
۱-۷- ۱۲ راهبردهای مقابله ای هیجان مدار :
تعریف مفهومی : در این نوع از مقابله بر عواطف ناشی از استرس تأکید می شود. زمانی که مسئله فراتر از کنترل فرد ادراک می شود، فرد برای کاهش پریشانی هیجانی و آرام ساختن خود اعمالی را انجام میدهد. در این مرحله فرد می کوشد تا خود را از آشفتگیها و پریشانیهای حاصل از وقوع استرس رها سازد در واقع تأکید فرددر این نوع مقابله نه بر خود مسئله که بر عواطف ناشی از آن است.
تعریف عملیاتی : نمراتی که شرکت کننده ها در پرسش نامه پاسخ های مقابله ای بیلینگز و موس( CRI) در زیر مؤلفه مربوط به راهبردهای هیجان مدار به دست می آورند.
فصل دوم
پیشینه پژوهش
۲-۱ مقدمه
در این فصل ابتدا به بیان مفهوم فلج مغزی، تقسیم بندی فلج مغزی،عوارض جنبی آن و تحقیقات انجام گرفته در زمینه فشار روانی و مسائل مربوط به داشتن فرزندی با محدودیت های خاص مانند فلج مغزی ،پرداخته شده است؛سپس مفاهیم عمده در رفتار درمانی عقلانی هیجانی مطرح شده است.در ادامه نیز به چارچوبهای نظری و تحقیقات صورت گرفته در حوزه راهبردهای شناختی تنظیم هیجان و راهبردهای مقابله ای، پرداخته شده است.
۲-۲ فلج مغزی
یکی از کوچکترین و ناهمگونترین طبقات کودکان استثنایی را، کودکان با معلولیتها و بیماریهای جسمانی تشکیل میدهند. برخی از این معلولیتها و بیماریهای جسمی بسیار واضح و برخی دیگر پنهان میباشند.
یکی از انواع معلولیتهای جسمی، فلج مغزی است. فلج مغزی، عبارت است از ناتوانی در کنترل حرکات و وضع اندامی بدن بر اثر آسیب مغزی که این آسیب به طور معمول در حین فرایند تولد و یا مدت کوتاه پس از آن رخ میدهد. محل آسیبدیده، نوع فلج مغزی را مشخص میکند(ویلیامز، فیلیپ؛ترجمه احمد بهپژوه،۱۳۷۵).
فلج مغزی، به معنای معمولی کلمه یک بیماری به حساب نمیآید. فلج مغزی واگیردار نیست، پیشرفت نمیکند(البته در صورتی که معالجات درست نباشد، ممکن است عوارضی به وجود آید) و درمانی نیز ندارد. با وجود اینکه اغلب تصور میشود که این مشکل حرکتی، بر اثر آسیبهای مغزی زمان تولد ناشی میشود؛ اما در واقع مکانیسم آن خیلی پیچیدهتر میباشد. به منظور استفاده عملی میتوان فلج مغزی را سندرومی دانست که دارای این علایم است: نابهنجاریهای حرکتی، نابهنجاریهای روانی، تشنج و اختلالهای رفتاری ناشی از آسیب مغزی. یک فرد ممکن است تنها یکی از نقایص آسیب مغزی مثل نقص حرکتی را از خود بروز دهد، در حالی که دیگری ممکن است دارای ترکیبی از این علایم باشد. در تعریف فلج مغزی میتوان چنین گفت: حالتی است که با خصوصیاتی نظیر فلج، ضعف، عدم هماهنگی و نابهنجاریهای حرکتی همراه است. این علایم به علت صدمات وارده بر مغز کودک قبل از اینکه به رشد کافی برسد به وجود میآیند. این علایم ممکن است آنقدر خفیف باشد که تشخیصشان با اشکال صورت میگیرد، یا آنقدر عمیق باشند که فرد به طور کامل زمینگیر شود(کافمن، جیمز و هالاهان، دانیل؛ ترجمه جوادیان، ۱۳۷۲ ).
میتوان گفت فلج مغزی، یک اصطلاح کلی است که شامل گروهی از ضایعات مرضی میشود که کنترل حرکتی فرد را مختل میکند. اختلال حرکتی ناشی از این ضایعه در سالهای اولیه زندگی کودک ظاهر میشود. این بیماری به دلیل نقصان تکامل یا آسیب به مناطق حرکتی مغز به وجود میآید که در نتیجه، این مناطق قادر به کنترل و وضعیت بدنی(پوسچر) فرد نمیباشند.
۲-۳ سببشناسی فلج مغزی
هر چیزی که بتواند در جریان رشد به مغز آسیب برساند، میتواند منجر به فلج مغزی شود.
الف. عوامل قبل از تولد: عواملی که در دوره بارداری بر جنین اثر میگذارند(اما نه فقط محدود به این عوامل) عبارتند از: عفونتهای مادر، بیماریهای مزمن، ضربههای جسمی، تغذیه نامناسب مادر، تغذیه نامناسب از جفت به جنین، در معرض مواد سمی یا اشعه ایکس قرار گرفتن مادر و نارسایی در رسیدن اکسیژن به جنین.
ب. عوامل مربوط به حین تولد: عوامل حین تولد به مواردی مربوط میشود که ممکن است جریان اکسیژن به نوزاد را کاهش دهد. از عوامل مربوط به حین تولد(اما نه فقط محدود به این عوامل) میتوان زایمان زودرس، زایمان سخت و طولانی، ضعف جنین، دشواریهای تنفس در هنگام تولد و بیهوشی طولانی را نام برد.
پ. عوامل بعد از تولد: این عوامل در خلال ماهها و سالهای نخستین زندگی کودک رخ میدهد که شامل ضربههای مغزی ناشی از تصادف اتومبیل، زمین افتادن، بیماری، عفونت و مواد سمی است. مننژیت(التهاب غشای نخاع) و انسفالیت(التهاب غشای مغز) نمونه هایی از عوامل پس از تولد هستند که ممکن است به فلج مغزی منجر شوند(ومان، پل؛ ترجمه ترابی، ۱۳۸۴).
با وجود اینکه فلج مغزی در کودکان در هر سطح اجتماعی که باشند بروز میکند، اما در بین مادرانی که از وضعیت اجتماعی و اقتصادی پایینتری برخوردارند، موارد آن اغلب بیشتر است. کودکان خانواده های فقیر به علت عواملی نظیر سوء تغذیه مادر، مراقبتهای ناکافی قبل و بعد از تولد کودک و خطرات محیطی در دوران کودکی، در معرض خطر مغزی بیشتری قرار دارند.
۲-۴ تقسیمبندی فلج مغزی
عوارض فلج مغزی را به چند روش میتوان طبقهبندی کرد. در بیشتر مواقع طبقهبندی بر اساس تعداد اندامهای درگیر و یا بر اساس اختلال حرکتی و نوع مشکلات ناشی از آسیب مغزی انجام میشود. در اینجا به شرح این دو نوع تقسیمبندی میپردازیم:
۲-۴- ۱ الف. تقسیمبندی فلج مغزی بر اساس تعداد اندامهای درگیر
· کوادی پلژی: هر چهار اندام کودک، درگیر است.