در عصر حاضر تسلط انسان مجهز به سلاح علم بر طبیعت روز به روز بیشتر میگردد. تحقیقات علمی ثابت کرده که حتی میتوان خصوصیتهای جسمی را نیز بواسطه اختلاط و ترکیب نژادها تغییر داد. مثلاً، خصوصیتهای جسمی فرزند نسل چهارم که از ازدواج با افرادی غیر از نژاد خودشان در طی چهار نسل به وجود میآید با نسل اول کاملاً تفاوت دارد.(ژنتیک سوم دبیرستان) در حالی که میتوان خصوصیتهای جسمی را تغییر داد،پس چگونه میتوان گفت، نمیتوان رفتارهای اجتماعی را عوض کرد؟ بدیهیاست که شرایط محیط اجتماعی، فرهنگی و از همه مهمتر اخلاقی در تغییر رفتاربیشترین اثرات را دارد. در این راستا کیفیت سازمان بدنی افراد گویای چگونگی رفتار آن ها نبوده و خصوصیات جسمانی دلیلی بر پیشرفت و یا عدم پیشرفت نیست. بلکه پیشرفت و یا عدم پیشرفت اقوام و گروههای مردم به شرایط اجتماعی، اقتصادی و آموزشی آن ها بستگی دارد بع اذعان اکثرمحققان، امروزه دیگراین عوامل اجتماعی، اخلاقی، فرهنگی و اقتصادی هستند که نوع زندگی مردم و رفتار آن ها را تعیین میکنند نه خصوصیتهای جسمی و نژادی آنان.(بهشتی ۸۷)
نبایدفراموش کرد که مفهومِ جامعه پذیری ویا اجتماعی شدن انسان ازگذشته تاکنون تغییراتی بخوددیده و این تغییرات به نوبه خود تحت تاثیر شرایط وعوامل اجتماعی عمده ای صورت گرفته است.
برخی ازتحولات اجتماعیِ سطح کلان که درتغییردادنِِ نوع نگاه ها به مسئله جامعه پذیری نقش داشته اند به اجمال به شرح زیرند:
۱- تحولات پس از جنگ جهانی دوم، توجه سازمان های بینالمللی از جمله سازمان ملل متحد و کمیسیون های متعدد ان به مقوله آسیب پذیران جنگ بویژه زنان و کودکان، کودکان آسیب دیده، سوء استفاده نظامی از کودکان در جنگ، قاچاق کودکان برای فروش در بازار کار و حتی فروش اعضای بدن، پدیده کودکان خیابانی وبی سرپرست و …
۲- رشد جنبش های مدنی زنان و فمینیسم در بین فعالان حقوق بشر و عدالت خواه و توجه آنان به نهاد خانواده، روابط همسری و زناشویی، مقوله آموزش و تربیت کودک، ازدواج و طلاق، آسیب شناسی خانواده و در نهایت مقوله کودک و کودکی و توجه ویژه به مادری و زنانگی
۳- حضور بیش از پیش زنان در حوزه های مختلف جامعه شناسی بویژه در غرب و طرح و پیگیری مسائل و کودکان و بررسی و نقد نظریه های جامعه شناسی در این خصوص و انجام پژوهش ها و مطالعات مرتبط. به تعبیر کورسارو توجه جامعه شناسان به سایر گروههای تحت سلطه نظیر زنان و اقلیت ها نیز سبب عطف توجه به کودکان گردید.
۴- رشد وتوسعه دولت و جامعه رفاه و افزایش خدمات و تامین اجتماعی و بهداشت و درمان از یکسو و کاهش نرخ مرگ ومیر اطفال و افزایش متوسط طول عمر و امید به زندگی از سوی دیگر، جوامع مدرن بویژه جوامع اروپای شمالی و غربی و امریکای شمالی را با کاهش نرخ زادوولد روبرو ساخت. همزمان با این امر پدیده سالخوردگی به یکی از مسائل عمده جمعیتی و اجتماعی این جوامع مبدل شد. همچنین با توجه به نرخ رشد منفی و یا بسیار اندک جمعیت در این جوامع، مسئله پویایی و ادامه حیات و بقای این جوامع انسانی در صدر توجه قرار گرفته ولذا کودکان ونحوه تربیت واجتماعی کردنِِ آن ها به عنوان سرمایه های انسانی و فرهنگیِ هرجامعه در کانون توجه قرار گرفت.
۵- افزایش خدمات بهداشتی در ممالک درحال توسعه و کاهش نسبی مرگ و میر کودکان در برخی از ممالک فقیر نیز سبب ساز افزایش جمعیت خردسال و عریض شدن قاعده هرم جمعیتی این جوامع گردید. همزمان با آن با رشد نرخ مهاجرت بر اثر فقر، کاریابی، بلایای طبیعی، و مصائب اجتماعی نظیر جنگ و کشتارهای جمعی زمینه خروج کسترده کودکان از جغرافیای نا امنِِ جوامع فقیر و درحال توسعه به جوامع توسعه یافته و امن تربرای کودکان و تشدید توجه به این مسئله را فراهم ساخت.
۶- تحولات ساختار خانواده نیز از دیگر مواردی است که زمینه ساز رشد توجه به مقوله کودکی گردید. به طوری که خانواده با کنده شدن از وابستگی به زمین، از شکل گسترده اش با حضور پدرو مادر، عروس و پسران و نوه ها، مادر و پدربزرگ والدین و… به شکل هسته ای ظاهر شده و تغییر ساخت و کارکرد داد. درخانواده هسته ای عمدتاً والدین و فرزندان زندگی میکنند که این وضعیت در ارتباط مستقیم با توسعه سرمایه داری، فناوری، توسعه شهرها، تنوع مشاغل خدماتی و اجتماعی بود. در این ساختار کودکان نقش محوری تری درنگاهِ والدین داشته و بیشتر مورد توجه قرار می گیرند. به بیان دیگر بجای پیر سالاری ،خرد سالاری اهمیت میابد. در این میان حضور بیش از پیش زنان در بازار کار و ضرورت نگهداری از کودکان توسط نهادهای جایگزین نقش مادری مانند مهد کودک، مدارس، مراکز بازی و تفریحی، مقوله کودکی ونحوه تربیت وجامعه پذیریِ کودک و نوجوان را بیش از پیش در مرکز توجه قرار داد.
۷- همچنین باید به این امر نیز اشاره کرد که رشد وتوسعه آمارکودکان متولد شده در خارج از ازدواج و وقوع بی سرپرستی این کودکان، سبب ساز اولویت بیشتر دادن بهِ مقوله کودکی گردید. اولریخ بک معتقد است با تحولات ناشی از جامعه مدرن و مدرنیته در مرحله دوم آن، فردیت سازی در برابر جهانی سازی چنان روبه گسترش نهاده است که در ساختار خانواده، این کودکان و نه والدین هستند که در انتخاب پدر، مادر، خواهر و برادر خود نیز اختیار عمل دارند بویژه در خانواده های دست دوم که هر یک از والدین کودک از ازدواج های قبلی خود دارای فرزندانی هستند که شبکه جدیدی از خانواده را تشکیل میدهند! (بک، ۱۳۸۵ ).
۸- آینده شناسی و توسعه دانش فرافکنی و پیشبینی علمی تحولات علمی و اجتماعی نیز از دیگر علوم راهبردی است که از سوی بسیاری از نهاد های قدرت و صاحبان ثروت برای تخمین میزان و تضمین نظم، ثبات و تحولات بازار و مناسبات مرتبط با آن بسرعت در چند دهه اخیر روبه رشد نهاده است. در این میان مسئله شناسی آینده در رشته هایی مانند جامعه شناسی نیز سبب توجه به مقولاتی شد که میتوانست در آینده فاکتور تاثیر گذاری محسوب شود. یکی از این مقولات پرداختن به مقوله کودکی و نحوه اجتماعی کردن کودکان ونوجوانان برای روبروشدن با آینده پرشتاب وتغییرمی باشد..
۹-توسعه وسایل ارتباط جمعی و تکنولوژی های ارتباطاتی اطلاعاتی که دسترسی سهل وهمه جایی را برای جوامع و افراد فراهم آورده ، باعث شکسته شدن مفاهیم زمان و مکان و گسترده شدن فضایی جهانی برای روند جامعه پذیری افراد گشته اند(گیدنز ۲۰۰۲)) به اعتقادبسیاری محققان، تکنولوزیهای نوین نیز به نوبه خود یکی دیگر از عوامل مهم و تاثیرگذار برتامل واندیشه بیشتر پیرامون مفهوم جامعه پذیری کودکان ونو جوانان میباشد)بهشتی پور ۸۸ )
جامعه پذیری در مفهوم جدید
“