جورج و جونز[۱۲] (۱۹۹۹) رضایت شغلی را مجموعه ای از احساسات و باورها میدانند که افراد در مورد مشاغل کنونی خود دارند.
رضایت شغلی نتیجه ادراک کارکنان است که محتوا و زمینه شغل آن چیزی را که برای کارمند ارزشمند است، فراهم میکند. رضایت شغلی یک حالت احساسی مثبت یا مطبوع است که پیامد ارزیابی شغلی یا تجربه ی فرد است. این حالت احساسی مثبت، کمک زیادی به سلامت فیزیکی و روانی افراد میکند. از نظر سازمانی، سطح بالای رضایت شغلی منعکس کننده جو سازمانی[۱۳] بسیار مطلوب است که منجر به جذب و بقاء کارکنان میشود. (مقیمی، ۱۳۸۶، ص۳۸۵)
رضایت شغلی یک اشاره به واکنشهای عاطفی یا احساسی فردنسبت به جنبههای مختلف شغلش دارد. این تعریف بدین معنا است که در مورد رضایت شغلی یک مفهوم واحد وجود ندارد یک فرد میتواند از یک جنبه شغل خود نسبتاً راضی باشد و از یک یا چند جنبه دیگر ناراضی باشد. (کریتنر و کینیکی، ۱۳۸۴، ص۲۲۲)
خشنودی شغلی مجموعه ای از احساسهای سازگار و ناسازگار است که کارکنان با آن احساسها به کار خود مینگرند. میان این احساسها و دو عنصر دیگر از نگرشهای کارکنان تفاوتی مهم و آشکار است. خشنودی شغلی یک احساس نسبی خوشی یا درد است («من از داشتن کارهای گوناگون خشنود میشوم») که از اندیشههای عینی («کار من پیچیده است») و نیتهای رفتاری جداست («بر آنم که تا سه ماه دیگر این کار را رها کنم»). این سه پاره نگرش با هم به مدیران یاری میدهند تا واکنشهای کارکنان را به شغلشان درک کنند و اثر آن را بر رفتار بعدیشان پیشگویی نمایند. (دیوس و استورم، ۱۳۷۵، ص۱۷۰)
اهمیت رضایت شغلی
مدیران دست کم بایدبه سه دلیل به رضایت شغلی افراد و اعضای سازمان اهمیت بدهند:
۱- مدارک زیادی در دست است که افراد ناراضی، سازمان را ترک میکنند و بیشتر استعفاء می دهند. اما افراد راضی کمتر در کار غیبت میکنند و کارشان را منظم و دقیق انجام می دهند.
۲- ثابت شده است کارکنان راضی از سلامت بهتری برخوردارند و بیشتر عمر میکنند. افراد ناراضی مستعد انواع بیماریها از سر درد تا بیماریهای قلبی و عروقی هستند.
۳- رضایت شغلی از کار پدیدهای است که از مرز سازمان و شرکت فراتر میرود و اثرات آن در زندگی خصوصی فرد و خارج از سازمان مشاهده می شود وکارمند راضی، شادابی را ازسازمان به خانه و جامعه منتقل می کند. بنابرین میتوان با توجه به مسئولیتهای اجتماعی و مقدار پولی که در سایۀ وجود رضایت شغلی نصیب جامعه خواهد شد، از این پدیده دفاع کرد. (فروتن، ۱۳۷۹)
انواع رضایت
رضایت درونی: یکی از انواع رضایتها، رضایت درونی است که از دو منبع حاصل میشود؛
اول احساس لذتی که انسان صرفاً از اشتغال به کار و فعالیت عائدش می شود.
دوم لذتی که بر اثر مشاهده پیشرفت و یا انجام برخی مسئولیتهای اجتماعی و یا ظهور رساندن تواناییها و رغبتهای فردی به انسان دست میدهد رضایت درونی از رضایت بیرونی پایدارتر است.
رضایت بیرونی: دیگر نوع رضایت، رضایت بیرونی است که با شرایط اشتغال و محیط کار ارتباط دارد و همیشه در حال تغییر و تحول است.
عوامل اثرگذار بر رضایت شغلی
پارسون رضایت شغلی را وابسته به پنج عامل میداند این عوامل عبارتند از:
عزت نفس: انسانها با هنجارها و نیازهای اخلاقی که در درون خود به وجود میآورند زندگی میکنند. محترم شمردن این هنجارها و الگوی رفتاری در کسب رضایت شغلی آنان تاثیر بسزایی دارد. مدیر شایسته آن است که کارکنان را در خلق این هنجارها یاری کند.
شناسایی: همه انسانها به طور شدید یا ضعیف علاقه دارند تا از سوی دیگران مورد شناسایی و احترام قرار گیرند.
ارضای خواستها: انسانها همواره در پی ارضای نیازهای مادی و معنوی خویشاند این امر بر رضایت شغلی آنان مؤثر است.
لذت: لذت بخش بودن شغل و فعالیتهای شغلی در کارکنان ایجاد خشنودی و رضایت شغلی میکند.
صمیمیت: دوستی و صمیمیت در روابط میان کارکنان یک محرک قوی انگیزشی که به رضایت شغلی منجر می شود، به شمار میآید. (سایت آفتاب[۱۴])
اینگونه به نظر میرسد که عوامل درونی که شامل خصوصیات و عوامل فردی میباشند، در مقایسه با عوامل بیرونی همچون شرایط محیط کار، از ثبات بیشتری برخوردار باشند. لذا شاید بتوان گفت که رضایت درونی پایدارتر از رضایت بیرونی است. رضایت شغلی نتیجه تعامل بین رضایت درونی و بیرونی است. ( شفیع آبادی، ۱۳۸۵، ص۹۹)
ابعاد رضایت شغلی
۱- بعد ماهیت کار: قلمرو وظایفی که کارکنان انجام می دهند و فرصتهایی برای یادگیری و پذیرش مسئولیت فراهم میسازد.
۲- بعد سرپرستی: تواناییهای فنی و مدیریتی سرپرستان و ملاحظاتی که سرپرستان برای علایق کارکنان نشان می دهند.
۳- بعد حقوق و دستمزد: میزان حقوق دریافتی، برابری ادراکی در مورد حقوق و روش پرداختی.
۴- فرصتهای ارتقاء: دسترسی به فرصتهای واقعی برای پیشرفت.
۵- همکاران: میزان دوستی، صلاحیت فنی و حمایتی که همکاران نشان می دهند (عطار، ۱۳۷۴). شکل شماره (۲-۱) این ابعاد را نشان میدهد.
شکل شماره (۲-۱) ابعاد رضایت شغلی
عوامل سازنده رضایت شغلی
وقتی درباره رضایت شغلی صحبت میشود، ذکر این نکته بسیار مهم است که افراد با نیازهای بسیار متفاوتی وارد سازمان میشوند و هر یک از آن ها به گونه پیوسته به رقابت در رفتار میپردازند. هیچ فردی به گونه کامل آمیزهها و نیرومندیهای یکسانی در این نیازها ندارد. برخی افراد اساساً با پول راضی میشوند و برخی دیگر تنها به فکر ارضای حس امنیت خود هستند.
با آنکه در نظر گرفتن تفاوتهای فردی مطلب بسیار مهمیاست، اما بدان معنا نیست که میتوان درباره آنچه باعث رضایت کارکنان است پیش بینیهای اساسی به عمل نیاورد. از این رو یک پرسش عمده و مهم برای مدیران و پژوهشگران رفتار کار وجود دارد و آن این است که کارکنان واقعاً از شغل خود چه میخواهند.
یکی از نخستین پژوهشهایی که برای پاسخ به این پرسش انجام گرفت مطالعه لارنس (۱۹۴۹) (هرسی و بلانچارد، ۱۹۹۳) است که بر روی کارکنان صنعت اجرا شد. از سرپرستان خواسته شد سعی کنند خود را به جای کارگران بگذارند و این کار را با درجهبندی ترتیب و اهمیت رشته عواملی انجام دهند که توصیف کننده چیزهایی است که کارگران از شغل خود میخواهند. تأکید بر این بود که سرپرستان نباید بر پایه آنچه خود مایلند، بلکه بر اساس آنچه فکر میکنند کارگران میخواهند، رتبه بندی کنند. از کارگران نیز خواسته شد رتبه بندی را برای آنچه از شغل خود میخواهند انجام دهند.
“