نوسانات امروز بازار ممکن است تحت تاثیر جریانات اقتصادی و سیاسی گذشته دور و نزدیک باشد که بر روی شرایط تجاری تاثیر گذاشته است،یا نوسانات امروز ممکن است تحت تاثیر انتظارات بازار سرمایه از تحولات اقتصادی و سیاسی آتی پیامدهای آن باشد.
“نظریهای بر این اساس پایهگذاری شده است که در تمامیاوقات سه نوسان در بازار سهام وجود دارد”
حرکت اولیه (اصلی)
حرکت ثانویه (فرعی)
نوسانات روزانه (عادی)
اولینیا اصلی ترین حرکت در بازار سهام را روند اصلییا عمده میگویند و در واقع روند بلند مدت است که در آن فراز و نشیبهای عمده و اصلی بازار مشاهده میگردد (Ohlson 1995).
مصادف با آن حرکت، حرکت فرعییا عکسالعمل ثانوی آغاز می شود. این حرکت معمولاً دریک بازار رو به افولیایک بازار با رشد فوقالعاده، خیلی سریع و تند صورت می پذیرد. سومین حرکت در بازار، نوسانات روزانه قیمت سهام میباشد. از بین این سه حرکت، حرکت اولی خیلی مهم و حساس میباشد، حرکت دومیبه پیشبینی حرکت اولی کمک میکند و حرکت سومیاز آنچنان اهمیتی برخوردار نیست (Easton & Ohlson 1992).
بسیاری از نوسانات بازار سهام به مانند جزر و مد دریاها میباشد. حرکت اولیه (اصلی) که اتفاق میافتد حرکتهای بعدی موجها هستند که ناشی از جزر و مد میباشد و حرکتهای روزانه نیز به مثابه موجهای کوچک (موج سطحی و معمولی) میباشد.
با همه این ها تغییرات و حرکتهای بازار سهام نظم خاصی ندارد و هر کوششی جهت پیشبینی بر اساس فرمولهای اقتصادی و ریاضی با شکست مواجه شده است. لازم به ذکر است که تئوری DOW نیز همین مطلب را تأیید مینماید و اعتقاد بر این دارد که سیکل و چرخه بازار سهام، عاقبت نامنظم خواهد بود. موقع صحبت از سرمایه گذاری ضروری است در مورد حرکتهای بازار و مقایسه آن با متغیرهای نظیر تولید صنعتی، تغییرات عرضه پول و غیره صحبت شود. در تئوریهای مدرن پرتفوی، نیاز به اطلاعات در مورد ارتباط بین جهتهای سهام منفرد و تغییرات بازار به منظور تخصیص عقلایی منابع بین سهام مختلف است. بنا به دلایل فوق و دلایل دیگر نیاز بهیک معیار سنجش رفتار بازار وجود دارد و شاخصها این نیاز را برآورده مینمایند. سرمایه گذاری که پرتفوی تشکیل داده و در سهام مختلف سرمایه گذاری نموده است، با مشاهده روند بازار، از بازده مجموع سرمایه گذاری خود اطلاع حاصل نموده و اقدام به تکمیل رفتار خود مینماید (Morse & Zimmerman 1997).
۲-۳٫ سود باقیمانده
سود باقیمانده به عنوان «سود باقیمانده پس از کسر هزینه سرمایه» تعریف میشود. به عبارت دیگر، سود باقیمانده برابر است با سود خالص منهای هزینه بهره قابل انتساب به سرمایهگذاری. هزینه بهره قابل انتساب اغلب کمترین بازده قابل قبول سرمایه است. سود باقیمانده برای ارزیابی عملکرد واحدهای فرعی ویا دوایر شرکت به کار میرود. مفهوم زیربنایی سود باقیمانده همانند ارزش افزوده اقتصادی است با این تفاوت که نیازمند تعدیلهای اعمال شده در ارزش افزوده اقتصادی نیست. با اینکه سود باقیمانده معیاری بهتر نسبت به بازده حقوق صاحبان و بازده داراییها در ارزیابی عملکرد است، لیکن از آنجا که این معیاریک معیار مطلق پـولی بوده و تابعی از اندازه شرکت اسـت در سطحی وسیـع مورد قبـول واقع نشـده اسـت (Kang et al. 2002).
۲-۳-۱٫ روش های ارزشیابی سهام بر مبنای سود باقمیانده
مدل ارزش فزوده اقتصادی : ارزش افزوده اقتصادی نوعی نماد تجاری تلقی می شـود که بیانگر سود باقیمانده پس از پوشش هزینههای سرمایه توسط سودهای عملیاتی است. بر مبنای این مدل، ارزش یک شرکت برابر است با ارزش کل سرمایه ی بـه کـار گرفتـه شـده توسط شرکت به علاوه ارزش فعلی ارزش افزوده اقتصادی پیشبینی شده آن. البتـه در استفاده از این مدل بایستی تعدیلاتی در سود خالص عملیـاتی پـس از کـسر مالیـات و کـل سرمایه ی به کار گرفته شده صورت گیرد، که این تعدیلات، اصل محافظه کاری و رعایـت یکنواختی در اجرای اصول پذیرفته شده ی حـسابداری را نقـض خواهـد کـرد و هـم چنـین قضاوتهای شخصی را بالا برده و فرایند جمع آوری اطلاعات، برای محاسبه ی ارزش ذاتی شرکت را نیز طولانی میکند.
مدل ارزشیابی سود باقیمانده : در اصـل، ایـن مـدل برگرفتـه از مـدل سـود نقـدی تنزیل شده است ولی با کیفیت بالاتری، ارزش شرکت را تعیین می کند. این مدل علاوه بر این که به عنوان مدل ارزشیابی به کار می رود، ابزاری برای تعیین سطح رشد واحد تجـاری در آینده نیز میباشد. در این مدل، ارزش سهام یک شرکت تابعی از مجموع ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام، سودهای حسابداری پیشبینی شده و سودهای عادی اسـت. بـه طـور کلی سود باقیمانده به صورت سود حسابداری و در حدود سودهای عادی تعیـین مـی شـود. پیشفرض مهم مدل ارزشیابی سود باقیمانده، حذف اطلاعات اضافی حسابداری است.
مدل ارزشیابی رشد غیرعادی سود : این مدل نیـز یـک مـدل ارزشـیابی بـر مبنـای ارقام حسابداری است. این مدل به جای ارزش دفتـری سـهام، از سـودهای آتـی سـرمایه ای شده به عنوان مبنای ارزشیابی استفاده میکند. رشد غیرعادی سود در واقـع رشـد سـودهای حسابداری نسبت به هزینه سرمایه میباشد (محمودآبادی و بایزیدی ۱۳۸۷).
۲-۳-۲٫ مدل سود باقی مانده
مدل سود باقمیاندهیکی از معمولترین اصطلاحاتی است که برای ارزشیابی عملکرد استفاده میشود. این مفهوم در سالهای ۱۹۵۰ توسط شرکت جنرال الکتریک مطرح شد و از۴ دهه قبل در متون حسابداری مدیریت قرار داده شد. علی رغم اینکه مدل سود باقمیانده قابلیتآموزشها و کارایی لازم جهت استفاده را دارد اما در عمل تا سالها، کمتر مورد استفاده قرار گرفت. اما در چند سال اخیر توجه انجمنهای علمیرا بیشتر به خود جلب نمود. مدل ارزشیابی سود باقمیانده رویکردی سودمبنا میباشد.
این مدل چارچوبی را در اختیار حسابداران قرار میدهد تا عملکرد شرکت را در شرایط حسابداری تعهدی تجزیه و تحلیل کند. همچنین چارچوب مدل سود باقمیانده مجموعه ای غنی برای مربیان (اساتید) حسابداری به منظور پرداختن به بحث در مورد عوامل اقتصادی تعیین کننده ارزش کل حقوق صاحبان سهام عادی فراهم آورد. این مدل جهت تحقیق در مورد عوامل تجاری که بر توان سود دهی آتی اثرمیگذارند، آموزنده و مفید است.
مدل سود باقمیانده ارزش کل حقوق صاحبان سهام عادی را در اصطلاحاتی همچون ارزش دفتری حقوق صاحبان عادی و سود خالص که بر اساس [۱]GAAP به دست آمده، تعریف میکند و بنابرین پشتوانه محکمیبرای تجزیه وتحلیل نسبتها میباشد.
یعنی ارزش کل حقوق صاحبان سهام عادی شرکت برابر است با ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام عادی بعلاوه ارزش فعلی سود مازاد مورد انتظار آتی.
ارزش کل حقوق صاحبان سهام عادی
ارزش دفتری در ابتدای دوره
هزینه سرمایه
n تعداد سال
سود باقمیاندهt= I-(هزینه سرمایه*BVt-1)
It: سود خالص پس از کسرمالیات
t: دوره زمانی جاری
r: هزینه سرمایه
BV: ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام در اول دوره
“