- مراتب داشتن ارزشها
ب- دیدگاه آیتالله مصباح یزدی( فروزنده دهکردی و جوکار، ۱۳۸۶، ص۴۳):
– فراگیری و شمول
ادعای ما این است نظام ارزشی اسلام، نظامی فراگیر، عام و شامل است. در مکاتب منفی رایج دنیا دایره ارزشها تنگ و محدود است و عمدتاً منحصر به ارزشهای اخلاقیای است که در محیط اجتماعی مطرح میشود.
– برخورداری از ارتباط و انسجام کافی
در نظام ارزشی اسلام، به خاطر تفکر سیستماتیک، بین اجزاء یک انسجام درونی وجود دارد، در بسیاری از مکاتب دنیا، متغیرهایی مانند پول، شهرت، کسب قدرت، سود، منفعت، کسب سهم، رفاه، علم داشتن، قهرمانی و… به عنوان ارزش تلقی میشود، در حالی که به صورت ذاتی بین آن ها ارتباط و انسجام وجود ندارد.
– قابلیت تبیین عقلایی
سومین ویژگی نظام ارزشی اسلام این است که قابل تبیین و استدلال است. تبیین عقلانی ارزشها تنها زمانی ممکن است که بتوان رابطه بین ارزشها و واقعیت کشف کرد، اگر ارزشها صرفا تابع قرارداد باشند، هیچ رابطه منطقی نداشته نمیتوان آن ها را تبیین عقلایی کرد.
– تبیین لذت و سود نامحدود
لذت انگاری به عنوان یک نظریه فلسفی دو صورت دارد:
-
- لذت انگاری روانشناختی( مردم در زندگی خود واقعا به دنبال لذتاند)
- لذت انگاری اخلاقی( مردم نه تنها در پی لذتاند، بلکه باید چنین کنند، زیرا تنها خوبی، لذت است)
“جرمی بنتام” و ” جان استوارت میل” در این رابطه مکتب نفع گرایی را مطرح کردند: هر چیزی دارای سود و منفعت باشد ارزشمند و هر عمل یا شیء که منفعت نداشته باشد بیارزش است، اما اختلاف در این است که آیا ملاک ارزش، منفعت فردی یا اجتماعی است. مکاتب کلاسیک، نئوکلاسیک، سیستمی، اقتصادی، رفتارگرایی، استراتژیک و … همه در یک هدف مشترکاند و آن کسب سود و منفعت مادی و افزایش سطح رفاه زندگی است. نظام ارزشی اسلام نیز اصل منفعت را میپذیرد، اما سود را اعم از مادی و معنوی میداند. سود و منفعت در منطق اسلام ابزار و وسیلهای برای رسیدن به هدفهای بلندمدت و عالی است.
– حسن فعلی و فاعلی
معمولا در مکاتب اخلاقی، معیار قضاوت در مورد ارزش داشتن یا بیارزش بودن یک رفتار، نفس عمل و نتایج آن است، بدون اینکه انتساب آن به فاعل و انگیزه و نیت فاعل مطرح باشد. اما از دیدگاه اسلام، تنها معیار ارزش، حسن فعلی نیست، بلکه باید حسن فاعلی نیز مدنظر قرار گیرد. در نظام ارزشی اسلام” نیت و عمل” مطرح است.
– مراتب داشتن ارزشها
یکی از ویژگیهای نظام ارزشی اسلام این است که ارزشها دارای مراحل و مراتبی هستند، در حالی که در بسیاری از مکاتب اخلاقی، امر بین ارزش داشتن یا نداشتن دایر است و ارزش را دارای یک مرحله میدانند.
ارزشهای اسلامی، از وحی و عملکرد و سیره معصومین(ع) گرفتهشده است، که هر فرد مسلمان میتواند و مکلف است آن ها را دنبال کند، ایمان، اخلاص، احسان، صداقت، عمل صالح، ادای امانت، امربهمعروف و نهی از منکر، سعی و تلاش و… و بسیاری دیگر از ارزشها که رفتار و عملکرد فرد مومن را میسازد.
مقایسه مدیریت ارزشها از دیدگاه غرب در مقایسه با ارزشهای اسلامی
– مبانی
ابتدائی ترین و ضروریترین اصول مدیریت که اسلامی هم باشد این است که ارزشها و ضد ارزشهای آن مبتنی و متکی بر مکتب حیاتبخش اسلام باشد. اصولا مدیریت حتی در نظامهای گوناگون و مختلف جهان نیز همیشه بر مبنای مکتبی استوار بوده است. تمایز مدیریت اسلامی با اشکال دیگر مدیریتها در جوامع کاپیتالیستی یا کمونیستی و یا هر نوع جامعه دیگری که اداره امور مردم در دست عدهای از سردمداران حکومتهاست در این نیست که نظامهای مدیریت دیگر صاحب مکتب یا در حقیقت ایدئولوژی یا روش خاص اداره نظام اجتماعی خود نمیباشند بلکه وجه تمایز اسلامی بودن نظام مدیریت کنونی و متکی و مبتنی بودن این نظام بر پایه، اصول متغیر وحی( حق محوری، آخرتگرایی، عدالتطلبی، معنویت طلبی، صداقت گرائی، خدامحوری و وحی گرایی) و بیانشده توسط خداوند متعال و پیامبر (ع) است و الحادی بودن مکاتب مدیریت غربی بر اساس فاشیسم، اومانیسم، لیبرالیسم، منفعتگرایی و سود پرستی است( علی احمدی، ۱۳۸۳: ۴۳).
– اهداف
مدیریت غرب به چیزی جز منفعت خود و سازمان نمیاندیشد، گرچه ممکن است در همین راستا منافع جامعه نیز تامین شود، اما آنچه برای آن ها اصالت دارد منفعت فردی است و اگر در موردی بین منافع آنان و جامعه تضادی رخ دهد، سود و منفعت شخصی را ولو به قیمت اضرار به جامعه ترجیح میدهند. برای این گروه، منفعت دیگران تا جایی مطرح است که به منفعت شخصی آنان کمک کند اگر به دیگران وامی هم میدهند به این دلیل است که قدرت خرید آن ها را بالا ببرند و برای تولیدات خود مشتری جذب کنند، اگر تولیدات آن ها خریدار نداشته باشند، برای ایجاد تعادل در عرضه و تقاضا و در واقع برای تامین نفع شخصی، محصولات خود را از بین میبرند. در غرب هدف مدیر رسیدن به منفعت، بهرهوری و اهداف سازمان تولید یا خدماتی است، مدیریت در جوامع غربی، به ارزشهای انسانی در حد توجه به محصول مدیریت” سود، افزایش قدرت رقابت، کیفیت محصول، افزایش سهم بازار، …” عنایت دارد، اما در نظام ارزشی اسلام، هدف مدیر رشد و تعالی انسان و سازمان در راستای رضایت الهی است، بدون شک این نگاه حداکثر بهرهوری در سازمان را حفظ ارزشها به دنبال دارد. هدف مدیر از انجام کار، کمال و قرب الی الله است، اولویت باکاری است که برای هدف مفیدتر است. مدیر به نفع شخصی خود صرفا نمیاندیشد، بلکه هدف انتفاع مجموعه انسانهاست که در مسیر حق قرار دارند. در نظر گرفتن منافع نسل آتی، مصالح عمومی، دوراندیشی در تصمیم، دید بلندمدت و استراتژیک نقشی است که مدیر در نظام ارزشی اسلام ایفا میکند(فروزنده دهکردی و جوکار،۱۳۸۶: ۵۲،۵۳و۷۰).
عدالت محوری از اهداف مهم مدیرت اسلامی است که نه تنها به عنوان هدف متعالی دنبال میشود، بلکه به عنوان یک شاخص در تمام روشها و منش مدیر باید تجلی یابد. بر این اساس سایر ارزشها جنبه وسیله و مقدمهای دارند برای ارزشهای عدالت و احسان که مهمترین ارزش های های اجتماعی هستند. خلاصه مدیریت اسلامی که مبتنی بر ارزشهای مادی و الحادی است عبارت است از: اولا مبتنی بر فرمانها الهی است، ثانیاً تشویق استشمار و استعمار انسان را منتفی ساخته، ثالثا اصول ارزش و ضد ارزشی آن لا متغیر و برای همیشه زمان و مکان است. رابعا متکی است بر دوپایه تعالی و تولید، خامسا؛ تولید تا زمانی ارزشمند است که در خدمت تعالی انسان باشد(مصباح یزدی،۱۳۷۶: ۵،۶و۱۴۰).
– ماهیت