چرخه زندگی خانواده
اکستی[۲۳] (۱۹۸۹) می نویسد : مدل تبادل اجتماعی مورد استفاده در امور زناشویی تعریف معناداری از رضایت زناشویی را ارائه میدهد، انطباق بین آنچه که فرد از زندگی زناشویی انتظار دارد و آنچه که در واقع امر زندگی تجربه میکند اثرگذار است. تحقیقات نشان میدهد که میزان رضامندی زناشویی در مراحل تولد و تربیت فرزندان کاهش پیدا میکند. ازدواج دارای طول عمری است که می توان آن را به سه دسته تقسیم کرد. مرحله نخست ۵ سال اول زندگی زناشویی را در بر میگیرد. معمولاً زوجها در این مرحله رضایت زناشویی بالایی دارند. مرحله دوم زندگی از زمان تولد فرزندان و رشد آن ها شروع می شود. در این مرحله پایداری زندگی زناشویی مشخص می شود و همچنین این دوران نیز در اواخر ۴۰ سالگی یا اویل ۵۰ سالگی پدر و مادر به پایان میرسد و این زمانی است که جوانترین فرزند خانواده برای خود زندگی مستقل دست و پا کردهاست و بالاخره به مرحله سوم ازدواج میرسیم که زن و شوهر مجدداً با هم تنها میشوند؛ این دوران نیز با مرگ زن یا شوهر به پایان میرسد(سلیمانیان، ۱۳۹۰).
میزان رضایت زناشویی در هر یک از مراحل متفاوت است. هاروک فیلدمن در تحقیق خود در زمینه رضایت زن بر حسب دوره های مختلف زندگی خانوادگی این نتیجه را گرفت که رضایت زن تا زمان مدرسه رفتن بچه ها به تدریج کاهش مییابد و از این دوره به بعد زمانی که فرزندان خانواده را ترک میگویند و همچنین دوره بازنشستگی شوهر، رضایت زن افزایش مییابد. محقق خاطر نشان میسازد رضایت زن و شوهر در دوره های مختلف زندگی زناشویی یکسان نیست و رضایت شوهرها در دوره های مختلف کمتر متغیر است ولی دوره تربیت فرزندان بیشتر اثر منفی روی رضایت زن در ازدواج دارد. از نظر این محقق تربیت فرزندان ایجاد مسئولیت بیشتری برای زن میکند. در این دوره است که زن تا حدودی رفاقت شوهر را از دست میدهد، در نتیجه رضایت وی کاهش مییابد (بلانچ[۲۴]،۱۹۸۵، ترجمه قراچه داغی،۱۳۸۰).
دانشمندان با در نظر گرفتن سعادت زناشویی این پرسش را مطرح ساختند که آیا تفاوت سنی بالا در میان همسران موجب تغییر در نحوه اندیشه و کردار و در نتیجه ایجاد دشواری ویژه ای در راه خرسندی زناشویی نخواهد داشت؟ تحقیقات آنچنان نتایج قاطعی به دست نداده است؛ لیکن همگی هم نظرند که تشابه سنی هم ارز، بهترین تعادل در زندگی خانوادگی را به دنبال دارد. هر چند دانشمندان در پذیرش اینکه تفاوت وسیع سنی میان زن و شوهر در اکثر موارد همچون عامل زیانمند، بر سلامت خانواده تأثیر میگذارد. جملگی هم داستان هستند(نظری،۱۳۸۹).
با این حال در تعیین مرزهایی که اختلاف سنی نباید از آن فراتر رود وحدت نظر وجود ندارد. عده ای معتقدند تفاوت سنی ۵ تا ۶ سال هستند و عده ای ۳ تا ۴ سال، ولی با وجود همه این اختلافات آنچه مسلم است این است که فاصله وسیع سنی به استواری و پایداری کانون خانوادگی کمک نخواهد کرد. هر چند در مورد میزان تفاوت سنی، هنجاری در دست نیست، پرسشی که با این بحث مطرح می شود بدین قرار است : آیا شکاف سنی همواره موجبات سقوط کیفیت زندگی زناشویی و از هم گسیختگی آن را فراهم می آورد ؟ پاسخ چنین است : حیات خانواده از عناصر متعددی تشکیل می شود که سن زوجین و فاصله آن یکی از آن ها است. بنابرین لزوماًً در نتیجه یک عامل این حیات در معرض تهدید قرار نمی گیرد و بسیارند افرادی که شکاف سنی زندگی آنان را از همسرشان جدا میسازد، ولی علیرغم آن از زندگی زناشویی موفقی برخوردارند(نظری،۱۳۸۹).
دو نظریه در مورد رضامندی زناشویی، زنانی که با مردانی مسن تر ازدواج کردهاند وجود دارد. دیدگاه روانکاوی که اظهار میدارد رضامندی زناشویی در نزد این زنان به سختی قابل حصول است و متکی به ویژگیهای جنسیتی مرسوم است. در مقابل دیدگاه اجتماعی میگوید که چنین زنانی شانس بهتر یا برابری، برای دستیابی به رضامندی دارند. اگرچه بازنگری اطلاعات نشان داد که اختلافات سنی همسر تأثیر نامطلوبی بر توانایی زنانی که با مردان مسن تر ازدواج میکنند، برای نیل به رضایت زناشویی ندارد ولی شواهدی در دست است که نشان میدهد چنین ازدواجهایی جنبه منفی داشته و بازتابی از دیدگاه روانکاوانه است( نظری، ۱۳۸۹).
۲-۹-زمینههای اصلی رضایت زناشویی
به عقیده هارلوک[۲۵] به طور کلی پنج زمینه در رضایت و سازگاری زناشویی اهمیتی اساسی دارند که عبارتند از : ۱) داشتن مسئولیت مشترک، ۲) تمایلات و روابط جنسی، ۳) برقراری روابط با اعضای خانواده و افراد خارج از آن، ۴) کمک رسانی در امور منزل، و ۵) تقسیم مسئولیت ها . احساس رضایت و خوشبختی فرد در زندگی زناشویی بستگی کامل به سازگاری فرد در هر یک یا لااقل چند مورد از موارد پنجگانه دارد. بدیهی است احساس رضایت در زمینه روابط زناشویی در مورد موفقیت های آنی افراد و سازگاری شغلی و اجتماعی آن ها نیز تأثیر بسزایی دارد. از طرفی برخی تحقیقات نشان میدهند که پس از ازدواج رضایت از زندگی مشترک و سازگاری با آن خیلی زود رو به کاهش میگذارد. سرعت و شدت این کاهش در مطالعات مختلف متفاوت است و برخی پژوهشگران در این زمینه به نوعی افت مداوم اشاره میکنند. به طور کلی وضعیت رضامندی زن و شوهر از زندگی نشان میدهد که در اولین سالهای زندگی رضایت کاهش پیدا میکند. در دوره میانسالی به حالت تثبیت رسیده و در سالهای پایانی افزایش مییابد. امروزه می توان تأثیرات منفی فشار آورهای شغلی در رضایت مندی زناشویی را مشاهده کرد؛ زیرا در صورت افزایش فشار شغلی، مسئولیت پذیری فرد در محیط خانواده و تقسیم امور خانوادگی با اختلال روبرو گردیده و در نتیجه تعادل وظایف بهم میخورد؛ در این مواقع نارضایتی زناشویی افزایش مییابد (کرباسیان، وکیلیان، ۱۳۷۸).
منابع نارضایتی همسران
منابع نارضایتی همسران در خصوص مسائل جنسی، پول، خانواده، کاهش آزادی عمل، افزایش مسئولیتها، دشواری تقسیم کارهای خانه و مراقبت از فرزندان، تفاوت در سلیقه های شخصی، اختلاف در ارجحیت ها، دشواری در هماهنگ کردن نیازها و عادات زندگی طرفین در مورد فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی موسیقی و فضای لازم، اهمیت کار و موارد مختلف دیگر است. البته گاهی هم مسائل جزئی ریشه نارضایتی ها و اختلافات را تشکیل میدهد. به مرور زمان سطح تحمل طرفین تغییر قابل ملاحظه ای پیدا میکند و حرکات قشنگ و ظریف روزهای اول آشنایی بیش از پیش غیرقابل تحمل می شود. رضایت زناشویی انطباق بین وضعیتی که وجود دارد با وضعیتی است که مورد انتظار است یعنی رضایت زناشویی زمانی حاصل می شود که بین وضعیت فعلی و وضعیت آرمانی یا مورد انتظار فاصله زیادی وجود نداشته باشد و نارضایتی در روابط زناشویی زمانی پدید میآید که این فاصله زیادتر گردد (ستیر،۱۹۷۲، ترجمه بیرشک، ۱۳۹۰).
۲-۱۰-عوامل مؤثر در رضایت زناشویی