|

دیدگاه مکتب اثباتی:مکتب کلاسیک و نئوکلاسیک قدم های نخستین را در راه تحول اندیشههای حقوق جزا را برداشته تأثیرات زیادی بر روی قوانین کشورها داشتند ؛ ولی این مکاتب در معرض انتقادات شدیدی هم قرار گرفتند. اهم این ایرادها از جهت تأکید مکتب کلاسیک بر مسأله اختیار و آزادی بود. در دو دهه آخر قرن نوزدهم با انتشار کتاب « انسان جنایتکار »توسط سزار لومبروز و به سال۱۸۷۶م و کتاب جامعه شناسی کیفری »به وسیله امریکوفری درسال۱۸۸۱م و بالاخره کتاب « جرم شناسی » توسط رافائل گاروفالو در سال ۱۸۸۵م و تأسیس مکتب « اثباتی » توسط سه دانشمند مذکور این انتقادات به اوج خود رسید.این مکتب که انصافاً « مکتب جبر گرا نامیده شد هر گونه اختیار و اراده را برای انسان نفی میکند. در پی انتشار عقاید جامعه شناسی اگوست کنت فرانسوی مبنی بر اینکه انسان با درک خود و تحقیق در روابط و مناسبات میتواند به رابطه علّی و معلولی یا علّت اجتماعی وقایع پی ببرد دانشمندانی مانند لومبروزو، فری و گاروفالو در صدد کشف علّت بزهکاری برآمده ، نظرات نوینی را در این راه ارائه نمودند که موجب پیدایش مکتب تحققی گردید. جبر گرایان این مکتب با نفی مختار بودن انسان به دنبال بحث علت شناسی جرایم رفتند. لومبروزو برجبر زیستی تأکید داشت و برای عوامل شخصی و وراثتی در جرم زایی اهمیت زیادی قائل می شد[۵]، ولی فری به عوامل محیطی و اجتماعی تأکید کرد و آنگاه با امتزاج این دو دسته عوامل معتقد شد که برای وقوع یک جرم ترکیب دو گروه عوامل بزه زا اجتناب ناپذیر است: عوامل بزه زای داخلی که مربوط به ساختمان جسمی روانی و به قول لومبروزو ویژگی قهقرایی آتاویسم مجرم بود و عوامل بزه زای خارجی که عوامل محیطی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی را در بر می گرفت. مجموع این عوامل انسان را مجبور به ارتکاب جرم می کند.



گفتار نخست: شرایط رفع مسئولیت کیفری از مجانین
عقاید حقوق دانان در زمینه جنون متفاوت است. برخی ارتکاب جرم توسط مجنون را با توجه تعریف قانونی جرم میپذیرند و جنون را رافع مسئولیت میشناسند. در صورتی که عدهای اصولاً ارتکاب جرم را با توجه به عدم وجود قصد مجرمانه توسط دیوانه منتفی میدانند.قانون مجازات عمومی مصوب ۲۳ دی ماه ۱۳۰۴ که از قوانین جزایی فرانسه اقتباس شده بود در ماده ۴۰ ابتلا به جنون را به عنوان یکی از عوامل رافع مسئولیت کیفری پذیرفته بود. در این ماده میخوانیم کسی که در حال ارتکاب جرم مجنون بوده یا اختلال دماغی داشته باشد، مجرم محسوب نمیشود و مجازات نخواهد داشت، ولی در صورت بقای جنون باید به دارالمجانین تسلیم شود.» این ماده جنون و اختلال دماغی را در یک ردیف قرار میداد و عملاً مشکلاتی را برای دادگاه ها ایجاد میکرد.نویسندگان قانون اصلاحی مصوب ۷ خرداد ۱۳۵۲ تحت تأثیر اصطلاحات روانشناسی جدید در بند الف ماده ۳۶ در مورد جنون به نحو دقیقتری عمل کرده بودند. طبق تعریف این قانون:« هرگاه محرز شود مرتکب
حین ارتکاب به علل مادرزادی یا عارضی فاقد شعور بوده یا به اختلال تام تمیز یا اراده دچار باشد، مجرم محسوب نخواهد شد…» در بند «ب» همین ماده نیز به اختلال نسبی شعور یا قوه تمییز یا اراده اشاره شده بود. قانون ۱۳۵۲ با به کارگیری اصطلاحات «فقدان شعور»، «اختلال تام» و « اختلال نسبی» قوه تمییز یا اراده، «جنون» را در حقیقت طبقهبندی میکرد.
قانون راجع به مجازات اسلامی سال ۱۳۶۱ در ماده ۲۷ خود جنون را موجب عدم مسئولیت کیفری میدانست جنون حین ارتکاب جرم به هر درجه که باشد موجب رفع مسئولیت کیفری است.قانون در این مورد از اصطلاحات قانون ۱۳۵۲ بسیار فاصله گرفته است در حالی که قانون اخیر بیشتر با مسائل جدید علم روانشناسی سازگاری داشت. بنظر میرسید که برخلاف قوانین ۱۳۰۴ و ۱۳۵۲، مجنون مرتکب جرم را مجرم میشناخت اما مسئولیت کیفری او را زائل میساخت.قانون گذار در ماده ۵۱ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰ نیز عینا عبارت متن ماده ۲۷ قانون راجع به مجازات اسلامی سال ۱۳۶۱ در مورد جنون را مورد تأکید قرار داده است.جنون در این ماده تعبیر عامی دارد که به هر نا به سامانی روانی حتی بیماری های روانی که در مرز سلامتی و جنون قرار دارند اطلاق میشود که با کمی دقت میتوان دریافت که منظور قانونگذار نمیباشد. پس مقصود قانونگذار جنونی است که قوه تمییز را زائل و اختیار انسان را سلب کند. چنین جنونی مانع از اسناد جرم به مجنون و در نتیجه رافع مسئولیت کیفری است در ماده ۸ قانون آیین دادرسی کیفری نیز جنون یکی از موارد موقوفی تعقیب کیفری محسوب شده است. باید به این موارد اشاره نمود که:«جنون از اسباب شخصی رافع مسئولیت کیفری است و فقط در حق مجنون مؤثر است و از شرکای و معاونین جرم که عاقل بودهاند رفع مسئولیت نمیکند».
منکرات اخلاقی
به معنی ناشناس(از ماده انکار) است و بدین ترتیب کارهای نیک اموری شناخته شده، و کارهای زشت و ناپسند امور ناشناس معرفی شده اند،چه اینکه فطرت پاک انسانی با دسته اولی آشنا و با دومی ناآشنا هستند.

۲-۷-۲ تعاریف عملیاتی
شبکه های اجتماعی مجازی

در این پژوهش منظور شبکه های اجتماعی مجازی، میزان نمره ای است که آزمودنی های مورد مطالعه از پرسشنامه به دست می آورند.

منکرات اخلاقی
در این پژوهش منظور از منکرات اخلاقی، میزان نمره ای است که آزمودنی های مورد مطالعه از پرسشنامه به دست می آورند.
فصل دوم
مبانی نظری و پیشینه تحقیق
۲-۱ مقدمه
مبانی نظری و پیشینه پژوهش تشکیل دهنده بخشهای اصلی این فصل است. در این فصل، مفاهیم، تعاریف، پیشینه شبکه اجتماعی و منکرات اخلاقی مورد بررسی قرار میگیرد، در پایان نیز پژوهشهای مرتبط با موضوع ارائه خواهد شد.
۲-۲ شبکه اجتماعی چیست؟
شبکههای اجتماعی به مجموع های از افراد گفته می شود که به صورت گروهی با یکدیگر ارتباط داشته و مواردی مانند اطلاعات، نیازمندی ها، فعالیت هاو افکار خود را به اشتراک میگذارند. شبکه های اجتماعی رابطه بسیار نزدیک و مستقیمی با فن آوری اطلاعات و ارتباطات دارند. بین یهودا ، پیامد توسعه وب و برنامه های رابط کاربردی در کنار نیاز به اشترا کگذاری، اعتماد، اتصال آنلاین را در حقیقت موجب رشد شبکههای اجتماعی در اینترنت قلمداد میکند.
درحقیقت آنالیز شبکه های اجتماعی به عنوان یک تکنیک کلیدی در جامعهشناسی، انسانشناسی، جغرافیا، روانشناسی اجتماعی و علوم ارتباطات همانند یک موضوع محبوب در زمینه تفکر و مطالعه پدیدار شده است. برخلاف تحلیل هایی که بر این فرض استوار میباشند که هنجارهای اجتماعی تعیین کننده رفتارها هستند، آنالیز شبکه های اجتماعی به بررسی وسعت تأثیرگذاری ساختار و ترکیب رشته ها بر هنجارها میپردازد(دوران،۱۳۸۱).
به طور جزئی، شبکههای محکم برای اعضایشان نسبت به شبکه هایی که تعداد زیادی اتصالات ضعیف برای افراد خارج از شبکه اصلی دارند، کمتر مفید واقع میشوند.

شبکه های اجتماعی را میتوان از دو دیدگاه تقسیمبندی نمود: الف) شبکه های مجازی و شبکه های غیرمجازی
ب)شبکه های عمومی و شبکه های تخصصی.
الف) شبکه های اجتماعی را از یک منظر، میتوان به دو دسته شبکه های مجازی و شبکه های غیرمجازی تقسیم کرد. شبکههای غیرمجازی در واقع به شبکه هایی اطلاق میگردد که توسط مجموعه ای از افراد و گرو ههای به هم پیوسته، در محیط اجتماعی عمل میکنند. شبکه های اجتماعی مجازی یا شبکه های اجتماعی اینترنتی، وبسایت یا مجموعه ای از وب سایت ها میباشد که به کاربران امکان میدهد علاقهمندی ها، افکار و فعالیتهای خود را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. به عبار ت دیگر، شبکه های اجتماعی مجازی، سایت هایی هستند که با بهره گرفتن از یک موتور جستجوگر و افزودن امکاناتی مانند چت، پیام رسانی الکترونیک، انتقال تصویر و صدا وغیره، امکان ارتباط بیشتر کاربران را در قالب شبکهای از روابط فردی و گروهی فراهم می آورد. شبکه های اجتماعی مجازی دارای تنوع بسیار زیادی میباشند.
ب) شبکه های اجتماعی را از نگاهی میتوان به دو گروه عمومی وتخصصی تقسیم کرد. در شبکههای اجتماعی عمومی، کاربران اینترنتی با انگیزه ها و اهداف مختلف حضور دارند و شبکه های مجازی شان را از طریق این وب سایت ها دنبال میکنند، ولی شبکه های اجتماعی تخصصی حول موضوعی ویژه شکل گرفته اند وتعداد کاربران این قبیل از شبکه های اجتماعی نیز محدودتر است. فیس بوک، اورکات، توییتر از مهمترین شبکه های اجتماعی عمومی در دنیای اینترنت محسوب میشوند. البته شبکههای اجتماعی عمومی نیز اغلب در فعالیتشان با تعریف محدودی آغاز به کار کردهاند وبه تدریج عمومی شدند. در مقابل شبکه های اجتماعی خاص، بر محوریت موضوعی مشخص فعالیت مینمایند. به عنوان مثال، لست اف. ام [۱] از جمله معرو فترین این شبکه ها میباشد که علاقه مندان به هنر موسیقی را گردهم آورده است و یا شبکه اجتماعی گودریدز [۲] که شبکه اجتماعی مخصوص به علاقه مندان به کتاب میباشد. گسترش شبکه های اجتماعی خاص تا بدانجاست که حتی برای سگ ها و گربه ها نیز شبکه اجتماعی راه اندازی شده و صاحبان این حیوانات میتوانند برای حیوانات خود پروفایل باز کنند(خانیکی وبابایی، ۱۳۹۰).
حال که انواع تقسیم بندی های موجود در حوزه شبکه های اجتماعی مطرح گردید، به عنوان حسن ختام این بخش به بیان شرح مختصری از تاریخچه و عملکرد دو شبکه اجتماعی عمومی معروف و پر طرفدار در سطح جهان می پردازیم:
الف- فیس بوک
فیس بوک [۳] یک شبکه اجتماعی مجازی است که توسط جوانی به نام مارک زاکربرگ در چهارم فوریه سال۲۰۰۴ تأسیس و راه اندازی گردید. وی وبگاه فیس بوک را از اتاق خود در دانشگاه هاروارد آمریکا طراحی کرد، ولی دیری نپایید که شبکه طراحی شده توسط وی مورد توجه همگان در سراسر جهان قرار گرفت و چنان محبوب
گردید که تا آخر هفته دوم راه اندازی آن، بیش از نیمی از دانشجویان دانشگاه هاروارد در آن نام نویسی کردند. درحال حاضر وبگاه فیس بوک بیش از یک میلیارد نفر کاربر دارد و هم اکنون به ۴۰ زبان، قابل دسترسی بوده و
۷۰ درصد از کاربران آن در خارج از ایالات متحده آمریکا هستند.
درحقیقت کاربران در فیس بوک میتوانند با دوستانی که دارای حساب کاربری هستند، عکس، فیلم یا پیغام به اشتراک بگذارند. فیس بوک هم اکنون به طور رایگان دراختیار مردم قرار گرفته است. کاربران فیس بوک دارای یک صفحه شخصی هستند، آنان میتوانند گروه تأسیس کنند و یا در سایر گروههای موجود عضو شوند. کاربران فیس بوک در پنج دسته طبقه بندی میشوند: دوستان، دوستانِ دوستان، اعضای هم شبکه ای، غریبه ها و کاربرانی
که احیاناً توسط کاربر بسته شده اند.
درخصوص شبکه اجتماعی فیس بوک در ایران، با توجه به قوانین نظام جمهوری اسلامی ایران عضویت در هیچ یک از شبکه های اجتماعی جرم محسوب نمیگردد، لیکن با توجه به اعمال فیلترینگ برروی این شبکههای مجازی، عبور از فیلترینگ جرم محسوب می شود. بر اساس قوانین جرایم رایانهای ایران، هیچگونه مجازاتی برای عضویت در فیس بوک درنظر نگرفته شده است، بلکه چنان چه افرادی اطلاعاتشان در شبکه اجتماعی فیس بوک مورد سرقت و یا سوء استفاده قرار گیرد، موضوع در دادسرای جرایم رایانه مورد بررسی قرار خواهد گرفت. فیلترینگ فیس بوک در ایران دارای فراز و نشیب های بسیار زیادی بوده است. فیس بوک قبل از سال ۸۸ دوبار فیلتر و دوباره آزاد شده بود. اما پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ ، فیس بوک فیلتر شد. علت فیلتر شدن نقش حریم افراد در این و بگاه اعلام گردید( تابناک).
ت) اشخاصی که تعهدات نظامی خود را در یک کشور عضو انجام دادهاند ولی در یک کشور عضو دیگر به صورت عرفی سکونت دارند موظفند دوره احتیاط خود را در این کشور جدید بگذارنند.
ث) چنانچه کشور عضوی که شخص در آن سکونت دارد، خدمت نظامی را اجباری نشناخته باشد به منزله این است که شخص تعهد نظامی خود را ایفا کردهاست.
بخش ششم: همکاری میان دول عضو
در این گفتار بررسی خواهد شد که چگونه دولتهای عضو با همکاری میان خود از طریق قوانین کنوانسیون گامهای مطمئن تری در جهت حفظ هماهنگی و اجرای هر چه بهتر قوانین تابعیتی بر می دارند و سعی در حل و فصل مشکلاتی از قبیل بی تابعیتی و چند تابعیتی میکنند.

بند اول:تسهیل همکاری دول عضو: به منظور تسهیل همکاری میان دولت عضو کنوانسیون مقامات صالحه باید:
الف: کلیه اطلاعات راجع به قوانین داخلی خود را در مورد تابعیت از جمله: موارد بی تابعیتی، تابعیت های چندگانه و پیشرفتهای مربوط به اجرای کنوانسیون را برای دبیر کل شورای اروپا ارسال کنند.

ب: در صورت تقاضا همدیگر را از اطلاعات مربوط به قوانین داخلی خود در مورد تابعیت و پیشرفتهای راجع به اعمال کنوانسیون آگاه سازند.
پ: دول عضو باید با یکدیگر و سایر دول عضو شورای اروپا در چارچوب رکن بین الدولی ذی ربط شورای اروپا به منظور حل و فصل همه مسائل مبتلا به و پیشبرد توسعه تدریجی اصول و رویه های حقوقی مربوط به تابعیت و موضوعات راجع به آن همکاری نمایند.
بند دوم:راهکارهای ان: یکی از راهکارهایی که در خصوص ارتباط و همکاری میان دول عضو در نظر گرفته شده است این است که هر یک از دولتهای عضو میتواند اعلامیه ای صادر کند و طی آن به دیگر کشورهای عضو که اعلامیه ای مشابه اعلامیه خودش صادر کردهاند، اطلاع دهد که افراد آن دولتها میتوانند به صورت ارادی دست به تحصیل تابعیت این دولت عضو که اعلامیه صادر کردهاست بزنند که این امر یعنی این اعلامیه میتواند متضمن شرابط خاصی باشد که هر دولتی با توجه به قوانینش میگذارد و کشور عضو میتواند هر زمان که خواست اعلامیه خود را مسترد نماید.
کنوانسیون اروپایی تابعیت نقش همکاری بین دول عضو را بسیار برجسته میداند و از همین روست که در بسیاری از قسمتهای کنوانسیون می بینیم که نقش آن را حتی پررنگ تر از مقررات کنوانسیون میداند.
به عنوان مثال: در خصوص خدمت سربازی افراد چند تابعیتی اینگونه میگوید که آن ها باید در کشوری که به صورت عرفی در آن سکونت دارند به انجام تعهدات نظام وظیفه خود بپردازند ولی در ادامه میگوید باز هم اگر توافقی بین کشورها و این خصوص صورت پذیرفته باشد همان موافقت نامه اجرا خواهد شد و این نشان دهنده اهمیت توافق و همکاری دولتها است که وقتی این توافق وجود دارد حتی ارزشش از قوانین کنوانسیون هم بیشتر می شود.[۴۹]
بخش هفتم: اجرای کنوانسیون
در این فصل از کنوانسیون به بررسی شرایطی که طی آن کشورها به عضویت این کنوانسیون در میآیند می پردازد و همچنین در خصوص حق شرط و اینکه آیا در این کنوانسیون پذیرفته شده است یا خیر بحث می شود و نکته جالب این است که در این کنوانسیون های بینالمللی که در خصوص تابعیت به تصویب رسیده اند احترام گذاشته شده است و آن ها را مخالف با مفاد خود ندانسته است.
در خصوص کنوانسیون ۱۹۶۳ در خصوص بی تابعیت گفته است که مواد کنوانسیون اروپایی تابعیت تأثیر در این کنوانسیون نخواهد داشت واین کنوانسیون در روابط بین کشورهای عضو از اعتبار سابق یعنی قبل از تصویب کنوانسیون اروپایی تابعیت برخوردار خواهد بود و همچنین توافق نامه هایی که بین کشورهای عضو به تصویب رسیده است تا جائیکه مغایر با مواد کنوانسیون نباشد، لازم الاجرا خواهد بود.
گفتار دوم: اعلامیه جهانی حقوق بشر[۵۰]
اعلامیه جهانی حقوق بشر یک پیمان بینالمللی است که در مجموع عمومی سازمان ملل متحد به تصویب رسیده است و شامل سی ماده است که به تشریح دیدگاه سازمان ملل متحد در مورد حقوق بشر می پردازد.
مفاد این اعلامیه حقوق بنیادی، مدنی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی میباشد که تمام اتبای بشر در هر کشوری باید از این حقوق بهره مند باشند را مشخص کردهاست.
مفاد این اعلامیه از لحاظ بسیاری از پژوهشگران الزا آور بوده و از اعتبار حقوق بین الملل برخوردار می باشدف زیرا به صورت گسترده ای پذیرفته شضده است و برای سنجش رفتار کشورها به کار می رود.
کشورهای تازه استقلال یافته بسیاری به مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر استناء کرده و آن را در قوانین بنیادی یا قانون اساسی کشورهای زیادی می بینیم که این امر بعلت موجه بودن و تنظیم این مواد بر اساس اصول کلی حقوقی میباشد که سبب شده است کشورها رو به سمت مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر بیاورند و از آن در قوانین اساسی خود استفاده کنند.
بخش اول: کلیات
مجمع عمومی سازمان ملل متحد سه سال پس از تأسیس سازمان ملل متحد، اعلامیه جهانی حقوق بشر را در ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ به تصویب رسانید، روزیکه در سراسر جهان به عنوان روز بینالمللی حقوق بشر شناخته می شود.
اعلامیه جهانی حقوق بشر بهمراه ۲ سند بینالمللی میثاق حقوق مدنی و سیاسی و میثاق حقوق اقتصادی و اجتماعی مهم ترین اسناد بینالمللی حقوق بشر را تشکیل میدهند و اعلامیه جهانی حقوق بشر طبق تحقیقات بعمل آمده در سرتاسر جهان رکورد بیشترین ترجمه را در بین مکتوبات در طول تاریخ اختصاص داده است.
از آنجایی که شناسایی جنسیت ذاتی کلیه اعضای خانواده بشری و حقوق یکسان و انتقال ناپذیر آنان، اساس آزادی، عدالت و صلح را در جهان تشکیل میدهد و از آنجایی که عدم شناییاسس و تحقیر حقوق منجر به اعمال وحشیانه ای گردیده که روح بشریت را به عضیان واداشته و ظهور دنیای که در آن افراد بشر در بیان و عقیده آزاد و از ترس فارغ باشند و دول عضو معتقد شدند که احترام جهانی و رعایت واقعی حقوق بشر و آزدیهای اساسی را با همکاری سازمان ملل متحد تأمین کنند لذا مجمع عمومی این اعلامیه جهانی را آرمان مشترکی برای تمام و کلیه ملل اعلام میکند تا جمیع افراد و همه ارکان اجتماع، این اعلامیه را دائماً در مدنظر داشته باشند و مجاهدت کنند که به وسیله تعلیم و تربیت، احترام این حقوق و آزادیها توسعه یابد و با تدابیر تدریجی ملی و بینالمللی، شناسایی و اجرای واقعی و حیاتی آن ها چه در میان خود ملل عضو و چه در میان مردم کشورهایی که در قلمرو آن ها میباشد تأمین میگردد.[۵۱]
۲-۱۰-۲ -۱ تاثیر بر رشد بعدی کودکان
اگر چه بسیاری از تئوری پردازان روان شناسی از فروید و روان تحلیل گران تا اسکینر و رفتار گرایان، معتقدند که تجربه ی درد در کودکی، تاثیرات عمیقی بر رشد بعدی کودک میگذارد، اما مطالعات بسیار کمی در این زمینه وجود دارد. بوش[۱۲۳] (۱۹۹۱) و الند[۱۲۴](۱۹۹۷) نشان دادهاند که تجربه ی درد غیر قابل کنترل دردوران کودکی ( یعنی، تجربه ی دردی که کودک به نحو قابل ملاحظه ای از آن رنج میبرد و آن را به صورت غیر قابل کنترل ادراک میکند )، درشکل گیری باورها و نگرش های منفی نسبت به مراقب و محیط اطراف، نقش دارد. به دنبال چنین وضعیتی، کودک، اضطراب بالا و خود اثربخشی پایینی[۱۲۵] را در مقابله با درد از خود نشان میدهد. برخی از شواهد پژوهشی نشان میدهد که باورها و نگرش های مرتبط با سلامتی، ترس های شرطی شده و الگوهای اجتنابی که در دوران کودکی شکل می گیرند، تا دوران بزرگسالی، تداوم مییابند. از طرف دیگر، برخی شواهد نشان میدهد که تجربه ی دردی که در دوران کودکی، به خوبی کنترل و مقابله می شود، تاثیرات مثبتی بر رشد احساس کفایت نسبت به مقابله با درد، نگرش های مثبت نسبت به مراقب و تحمل بهتر درد در دوران بزرگسالی بر جای میگذارد (چن و همکاران، ۱۹۹۷).

برخی شواهد موجود نشان میدهند که تجربه ی درد مداوم در دوران کودکی، از طریق کاهش آستانه ی تحمل درد، افزایش گیرنده های درد و افزایش ادراک نورون های حسی مربوط به درد، بر سیستم عصبی درد تاثیر گذارند. علاوه بر این، آشکار است که کودکان از رفتارهایی که تلفیقی از رنج و آسیب های مرتبط با درد است، الگو می گیرند(چن و همکاران، ۱۹۹۷).
-
- Liossi , CH. ↑
-
- Du, Y. ↑
-
- McCracken, L, M. ↑
-
- Wicksell, R. ↑
-
- Palermo, T, M. ↑
-
- King, S. ↑
-
- Wicksell, R. ↑
-
- Du, Y; Knopf, H. ↑
-
- Martin, A. ↑
-
- Simons, L, E. ↑
-
- Berquin, A. ↑
-
- Vianea, I. ↑
-
- McCracken, L. ↑
-
- King, S. ↑
-
- Wall’s,R; Melzach,P,D. ↑
-
- Vowles, K. ↑
-
- Eccleston,C. ↑
-
- Allen, L. ↑
-
- Palermo,T,M. ↑
-
- Brown,G,K. ↑
-
- Huggins, J, L. ↑
-
- Viane,I. ↑
-
- Mindfulness-based Stress Reduction Program (MBSR) ↑
-
- Kabat – Zinn,J. ↑
-
- Acceptance and Commitment Therapy (ACT) ↑
-
- Hayes, S. ↑
-
- Veehof, M. ↑
-
- Contextual change ↑
-
- Shinzen Young ↑
-
- Eisendrath, S,J. ↑
-
- Cognitive fusion ↑
-
- Psycholigical Inflexibility ↑
-
- Cognitive Defusion ↑
-
- Self as context ↑
-
- Treatment as usual ↑
-
- Association for Contextual Behavioral Science (ACBS) ↑
-
- Hayes , S. ↑
-
- Murrell,A,R. ↑
-
- Wilson,K,G. ↑
-
- Gorodzinsky, A,Y. ↑
-
- King, S. ↑
-
- Cho, S. ↑
-
- Childs Acceptance and Commitment Therapy (CHACT) ↑
-
- Acceptance ↑
-
- Commitment ↑
-
- Gold, J, I. ↑
-
- Tsao, Jennie,C,I. ↑
-
- Haraldstad, K. ↑
-
- Gokkaya, N, Kutay, Ordu. ↑
-
- Ravens – Sieberer ↑
-
- function ↑
-
- Wilson, A, C. ↑
-
- Walker ↑
-
- Psychological Flexibility ↑
-
- Twohig, M, P. ↑
-
- Psychological Inflexibility in Pain Scale (PIPS) ↑
-
- Vervoort , T. ↑
-
- Sieberg , C,B. ↑
-
- Peterson, C, C. ↑
-
- Liossi,C. ↑
-
- International Association For the Study of Pain (IASP) ↑
-
- Paredes, M,L. ↑
-
- Pawar, D. ↑
-
- Gatchel, R,J & Turk,D,C. ↑
-
- Simons, L, E. ↑
-
- Faces Pain Rating Scale ↑
-
- Chen , E. ↑
-
- Roth-Isigkeit, A. ↑
-
- Clinch, J; Eccleston, C. ↑
-
- Andrasik, F. ↑
-
- McGrath,P,A. ↑
-
- juvenile fibromyalgia ↑
-
- Walker, S,M. ↑
-
- Martin, A. ↑
-
- Merlijna, V,P. ↑
-
- Complex Regional Pain Syndrome ↑
-
- Phantom limb pain ↑
-
- localized chronic pain ↑
-
- Catecholamine – O- methyl transferase ( COMT ) ↑
-
- Haplotypes ↑
-
- Hoff, A, L. ↑
-
- Sieberg , C,B. ↑
-
- Minimizing ↑
-
- Contingency – based interventions ↑
-
- West Haven – Yale Multidimensional Pain Inventory ( WHYMPI ) ↑
-
- Solicitous ↑
-
- Distracting ↑
-
- Punishing ↑
-
- Clear, R,L. ↑
-
- Vervoort , T. ↑
-
- Caes, L. ↑
-
- Somatization ↑
-
- Feeling of sympathy ↑
-
- Affective – motivational perspective ↑
-
- Self – worth ↑
-
- Lipani, T,A. ↑
-
- Charlton,E. ↑
-
- Self – Isolation ↑
-
- Disengagement ↑
-
- Self encouragement ↑
-
- Simons, L, E. ↑
-
- Phipps ↑
-
- Fairclough ↑
-
- Mulhern ↑
-
- Blunting ↑
-
- Monitoring ↑
-
- Peterson ↑
-
- Toler ↑
-
- Bennell – Branson ↑
-
- Craig ↑
-
- Reid ↑
-
- Gilbert ↑
-
- McGrath ↑
-
- Reid, G,J. ↑
-
- Chen, E. ↑
-
- Walker, S,M. ↑
-
- Complex Regional Pain Syndrome ↑
-
- International Association For the Study of Pain ↑
-
- McGrath,P,A. ↑
-
- Wallander ↑
-
- Varni ↑
-
- Parenting ↑
-
- Bush, J,P. ↑
عزت نفس بالا، احساس کنترل، قبول قابل پیشبینی بودن محیط، دید مثبت نسبت به زندگی و توانایی فراخواندن پاسخ های مثبت از دیگران، این ویژگیها افراد را در برابر اثرات منفی تحولات در اوایل نوجوانی محافظت میکنند (شهر آرای.۱۳۸۴).

۲-۱۱- تعریف مقابله
لغت مقابله، از کلمه لاتین کالپاس[۶۵] یعنی تغییر دادن گرفته شده است و چنانچه در فرهنگ وبستر تعریف شده، معمولا در الگوی روانشناختی به کار برده می شود که به صورت برخورد وتلاش برای غلبه بر مشکلات و مسایل بیان می شود (روماس و شارما، ۲۰۰۴).

تعاریف مختلفی از مقابله ارائه داده شده است، که در زیر به برخی از آن ها اشاره میکنیم:
-
- از نظر فولکمن و مسکوویتز (۲۰۰۴)، مقابله اشاره دارد به یکسری راهبردهای شناختی و رفتاری که توسط فرد برای اداره موقعیت های استرس زا به کار گرفته شده است(به نقل از کمپل[۶۶] و همکاران، ۲۰۰۶).
-
- کاترین و ساندرسون[۶۷](۲۰۰۲) سبک مقابله را به عنوان تلاش های شناختی و رفتاری که توسط فرد به کار می رود تا آثار استرس را کاهش دهد تعریف کردهاند.
-
- تیلور[۶۸](۱۹۹۱) سبک مقابله را فرایند مهار نیازهایی میداند که فراتر از منابع فردی ارزیابی میشوند و شامل کوشش های عملی و درونی برای مهار نیازهای درونی و بیرونی میباشند.
- وایت[۶۹](۱۹۸۹) مقابله را تلاش های فعال برای حل استرس و آفرینندگی راه حل های کاری برای چالش ها و خواسته های هر مرحله از تحول دانسته و شامل سه مؤلفه فهم معنای موقعیت مشکلزا، حل مسئله و داشتن هیجانات قدرتمند، میداند (به نقل از آقایوسفی، ۱۳۸۰).
بنابرین، به نظر میرسد که اغلب مؤلفین مقابله را تلاش فرد برای کاهش استرس می دانند. برخی از این تلاش ها را در جهت تسلط و برخی در جهت اداره و مهار استرس می دانند. اما درهر صورت نقش خود را در این میان نمی توان نادیده گرفت. پژوهش های مبتنی بر مقاومت در برابر استرس، بر ظرفیت فرد در جهت حفظ سلامتی به هنگام قرار گرفتن در برابر عوامل استرس زا تأکید میکنند. این پژوهش ها برارزش سازگارانه ویژگی های معین شخصیتی، حمایت اجتماعی، و راهبردهای مقابله ای مؤثر در جریان دوره های استرس تأکید کردهاند:(کسلر[۷۰]، پرایس[۷۱]، ورت من[۷۲]، ۱۹۸۵، راهه[۷۳]، ۱۹۸۵، آرتور[۷۴]، ۱۹۸۷ به نقل از هولاهان و موس[۷۵]، ۱۹۹۱). آموزش مقابله با استرس با مقابله با استرس عمومی زندگی در ارتباط هستند، هدف از مقابله با استرس، سلامتروانی و جسمانی میباشد. سنخ شناسی مقابله با استرس نشان میدهد که راهبردهای مقابلهای مسئلهمدار تغییر یا از بین بردن عوامل استرس زا را مورد توجه قرار میدهد در حالی که در راهبردهای مقابلهای هیجان مدار به کنترل حالتهای عاطفی همراه با آن و نتایج مشکل توجه دارد (واگنر[۷۶] و همکاران، ۱۹۶۹).
هالاسید (۲۰۰۶) نشان داد که با آموزش شیوه های مقابله با استرس به خانواده هایی که فرزندان آن ها دارای مشکل قلبی مادرزادی داشتند میتوان شیوه مقابله با استرس آنان را از سبک هیجانمدار به مسئلهمدار تغییر داد. میجر (۲۰۱۰) نشان داد که آموزش شیوه های مقابله با استرس عزت نفس و اضطراب و سازگاری اجتماعی افراد را افزایش میدهد.
۲-۱۲- دیدگاه های مختلف در مورد مقابله
- نظریه بیلینگز و موس:
برای اولین بار بیلینگز و موس[۷۷] (۱۹۸۱) پاسخ های مقابله ای را بر اساس روش مقابله دسته بندی کردند. آن ها به دو روش فعال و اجتنابی اشاره کردند که هر کدام شامل پاسخ های شناختی و رفتاری است که بدین ترتیب چهار نوع مقابله را تشکیل میدهد:
-
- مقابله شناختی فعال: مانند توجه فرد به جنبههای مثبت یک مسئله.
-
- مقابله رفتاری فعال: مانند کمک خواستن از دیگران
-
- مقابله شناختی اجتنابی: فرد به طور موقت، فکر کردن درمورد مشکل را کنار میگذارد، یا اینکه معنای موقعیت را تغییر میدهد.
- مقابله رفتاری اجتنابی: به صورت فعالیت هایی مانند ورزش مشخص می شود.
با در نظر گرفتن روش های فعال و اجتنابی در ترکیب ویژه ای از مسئله مداری و هیجان مداری، هشت پاسخ مقابله به وجود میآید(به نقل از یزدانی، ۱۳۸۲) به طور کلی موس و بیلنیگر مقابله را در سه زمینه مختلف یعنی مقابله متمرکز برارزیابی، متمرکز بر مسئله و متمرکز برهیجان سازمانبندی نمودند:
-
- مقابله متمرکز برارزیابی: شامل اقداماتی است که در جهت درک موقعیت، تحلیل منطقی وشناخت آن صورت میگیرد.
-
- مقابله متمرکز برمساله: برای مقابله سعی در تغییر یا حذف منبع استرس دارد. بنابرین با پیامدهای عینی و محسوس یک مشکل ارتباط دارد تا خود موقعیت استرس زا.
- مقابله متمرکز برهیجان: پاسخ هایی را دربرمی گیرد که هدف آن مهار هیجانات برانگیختهشده توسط عامل استرس زا میباشد. برطبق این نظریه پاسخ های مقابله ای مسئله مداری و هیجان مداری در نمودار زیر نشان داده شده:
ویژگی های فردی، سرسختی ها، مسند مهارگذاری
تعبیر و تفسیر، ارزیابی اولیه، (چگونگی تهدید)، ارزیابی ثانویه، آیا مقابله امکان پذیر است.
پاسخ های مقابله ای مسئله مداری، هیجان مدار،
تغییر و تفسیر، ارزیابی اولیه، (چگونگی تهدید)، ارزیابی ثانویه، آیا مقابله امکان پذیر است.
محرک استرس زا
ویژگی های فردی، سرسختی، مسندمهارگذاری
نمودار (۲-۱) پاسخ های مقابله ای مسئله مداری و هیجان مداری از نظر بیلنیگر و موس(به نقل از هالاهان و موس، ۱۹۹۶؛ اقتباس از یزدانی، ۱۳۸۲).
۲- نظریه لازاروس – فولکمن:
اگر چه نظریه سلیه تاثیر زیادی بر مفهوم ما از استرس داشته، ولی به نظر میرسد دیدگاه لازاروس و فولکمن تاثیر عمیقتری بر روانشناسان داشته است. به نظر او تفسیر و برآورد ما از رویدادها اهمیت بیشتری از خود آن ها در رویدادها دارد (برانون و فیست ۱۹۹۲ ، بهنقل از نادی، ۱۳۸۷)..
|
|