پایه درمان R. E بر اساس آموزش مهارتها بود و این گام عجیب و در عین حال خشنود کننده ای به نظر میرسید که مراجعان درخواست میکردند که برنامه هایی برای تدریس مهارتها به زوجین و خانواده ها قبل از گرفتار شدن در مشکلات برگزار شود. این برنامه ها تبدیل به برنامه های غنی سازی و پیشگیری از مشکل شدند(گینزبرگ،۲۰۰۰).
۲-۴-۲- پایه های نظری
نظریهای که پایه رویکرد R. E بر آن قرار دارد ترکیب منحصر به فردی از چهار مکتب عمدهی روان درمانی است: روان پویایی، رفتارگرایی، انسانگرایی و رویکرد بین فردی. بر اساس تجارب، تفسیر و برداشت جورنی از تحقیقات روانشناسی به ویژه در بخشی روان درمانی و اصلاح رفتار، تجارب بالینی و میدانی وی و مشاهدات بلند مدتش، عوامل و بخش های خاصی از هر مکتب انتخاب شده و بقیه کنار گذاشته شده است. آنچه باقی مانده در یک واحد با دورنمای نظری سیستم محور، بر پایه ی مهارتآموزی گرد آمده است. به صورت خیلی مختصر میتوان مؤلفههایی را که دربرگیرنده R. E میباشند بدین شرح توصیف نمود:
از نظریه روان پویایی مفاهیمی از اهمیت ناهشیار و قدرت مکانیسم های دفاعی، همچنین مفاهیم ضرورت رشد روانشناختی از طریق رسیدن به شناخت و قدرت درمانی تخلیهی هیجانی یا تجربه مجدد عواطف سرکوب شده یا پنهان شده را شامل می شود. از نظریه آدلر، مفهوم رفتار انسان که با اصطلاحات جستجوی اهداف و قدرت تسلطجویی که بهتر قابل فهمند اقتباس شده است. این حالت وقتی که فرد در جستجوی اهدافش است، فعال می شود. از مکتب انسان گرایی، به ویژه نظریه ی راجرز، مفهوم مکانیسمهای دفاعی(که از تحریف واقعیت ناشی می شود) که در آغاز از طریق تهدید خودپندارهی شخص شروع می شود، اقتباس شده است. همچنین مفهوم پذیرش دائم بیقید و شرط، احترام و همدلی که بهترین راه برای ایجاد را بطهی مثبت و قوی و کاهش نیازهای دیگران برای استفاده از مکانیسمهای دفاعی است، از این نظریه اقتباس شده است. بر این اساس روش موثرتر برای کمک به دیگری این است که اجازه بدهیم تا افکار و احساسات خود را صادقانه و صمیمانه ابراز کند و به تخلیهی هیجانی و شناخت دست یابد. از نظریه ی یادگیری همه ابعاد آن -اجتماعی، شناختی و رفتاری- به ویژه مفاهیم مفید و رفتاری بهبود زندگی، که قابل آموزش از روش سیستماتیک است، اخذ شده است. تصور می شود که شرکت کنندگان در آموزش مهارتها عمدتاًً بهبود مییابند و به سرعت به تغییرات اجتماعی مثبت و رو به رشد دست مییابند. روش های برگرفته از نظریه یادگیری و روشهای کاربردی در رفتاردرمانی، نه تنها برای متخصصان که مهارت های R. E را تدریس میکنند، بلکه برای شرکتکنندگانی که خودشان برای تغییرات مطلوب در خود و شریکشان کمک دریافت میکنند، نیز مفید است. از نظریه بین فردی که توسط سالیوان[۶۸](۱۹۴۷) ارائه شده و توسط لری[۶۹](۱۹۵۷) گسترش یافته، این مفهوم دریافت شده که افراد مهم اطراف ما چگونگی عملکرد مان را به ما می آموزند. تمام افراد به صورت ناهشیاری به روش خاصی(کلیشه های رفتاری) برای پاسخ به دیگران عمل میکنند که احساس میکنند راحت است و کمتری میزان اضطراب را به همراه دارد. بسیاری از روشهای عادی رفتار که اغلب آنهایی هستندکه از اوایل زندگی مورد استفاده بودندهاند و چنان ناهشیار و خودکار ظاهر میشوند که لری به آن ها واکنش[۷۰] میگوید. همیشه ممکن است برخی پاسخ های نامطلوب نیز از دیگران کسب شود. نظریه ی R. E معتقد است که کسب دامنه ی وسیعی از رفتارهای بین فردی، به منظور قرار گرفتن درحیطهی انتخابهای هشیار، برای کفایت و بسندگی ضروری هستند. به همین منظور، R. E به شرکت کنندگان میآموزد که بدانند که هرکنش و یا عدم کنش افراد دیگر فرصتی را برای تاثیر هشیارانه بررفتار بعدی افراد فراهم میآورد و بعداً این پاسخ ها ادامه مییابد. بجز در روابط یک طرفه، و حتی در این روابط نیز فرد بیتاثیر نیست. همیشه میتوان به شیوهای رفتار نمود که پاسخ هایی که از دیگران دریافت میشوند بیشتر پاسخهای مطلوب باشند. درتمام حیطه روابط بین فردی و بویژه روابط زناشویی و خانوادگی، هدف R. E این است که به شرکت کنندگان بیاموزد که چگونه هشیارانه چنین انتخاب هایی انجام دهند. نظریه ی بین فردی معتقد است که بهتر است شخصیت به عنوان الگوی داخلی تمایلات و واکنش های رفتاری بین فردی نگریسته شود. در نتیجه افزایش توانایی افراد برای انعطافپذیری و انتخاب آگاهانه، به منظور به دست آوردن اهداف فردی و اجتماعی مثبت، سریعترین و مطمئنترین راه افزایش سازگاری و رضایتمندی است. همچنین بهترین شیوه برای افزایش تاثیر و سودمندی درمان است. از دیدگاه R. E ، درمان پیشگیری و غنیسازی در نگاه اول نقاط متفاوت یک پیوستار دیده میشوند (سوکا،۲۰۰۵).
اهداف پیشگیری، درمان و غنی سازی( ارتقاء ) می تواند کمک به فرد باشد تا در جهت مسیر های سازنده حرکت کند. اینکه درمان باشد یا پیشگیری اغلب صرفاً یک کارکرد زبانی و زمانی است، برای مثال اگر به یک زوج در اوایل ازدواج مهارتها را نیاموزید میتوان بعداً هنگام ضعیفشدن رابطه، یا ناتوانی در حل تعارضات زناشویی این کار را انجام داد. اگر در ابتدا این کاررا انجام نشود، این امکان هست که اشکال مختلفی از آسیب پدید آید و آموزش الگوی جدید را سختتر و پیچیدهتر نماید. در این حالت درمان بیشتر از پیشگیری به کار می رود، ولی اگر در ابتدا این کار انجام شود میتوان گفت، پیشگیری و غنیسازی صورت گرفته است(سیندر،۲۰۰۰).
۲-۴-۳- شیوه های مداخله