(۴-۱۱-۲) درمان به وسیله ایجاد محدودیت حرکتی
این تکنیک یک رویکرد رفتاری[۶۳] در نظر گرفته می شود. در این رویکرد از اندام سالم استفاده نمی شود و معمولا اندام سالم با یک اسلینگ، دستکش بلند[۶۴] یا هر دو برای چندین ساعت بسته می شود. در طول مدت بسته بودن اندام سالم، بیمار فعالیت های انتخاب شده را با دست ضعیف تر مبتلا انجام میدهد.تکالیف شامل فعالیت هایی مثل برگرداندن مکرر کارت یا فعالیت های عملکردی مثل تاکردن حوله میباشد.
در تکنیک درمان بواسطه ایجاد محدودیت حرکتی، شکل دهی به پاسخ حرکتی پروسه مهمی است که باید تراپیست در فعالیت های انتخابی در نظر بگیرد. تراپیست معمولا فعالیت هایی که پاسخ ها و نیازهای حرکتی را افزایش میدهد انتخاب میکند؛ مثلا ممکن است در ابتدا بیمار عمل گرفتن[۶۵] را با توپ تنیس و قرار دادن در سبد آغاز کند و بعد با سیر پیشرفت، برداشتن بلوک ها و سپس گیره کاغذ و غیره را در فعالیت بگنجاند. این تکنیک به مدت دو هفته اجرا شده و در ۹۰ درصد موارد، از زمان برخاستن از خواب دست سالم را به منظور پالایش و افزایش دقت در توانایی حرکتی و در نتیجه فعال شدن کورتکس حرکتی می بندند.
درمان بواسطه ایجاد محدودیت حرکتی اصلاح شده[۶۶] نیز محتوایی شبیه به درمان بواسطه محدودیت حرکتی دارد با این تفاوت که شدت کمتری دارد. به این صورت که بستن اندام سالم فقط در هنگام دادن تمرینات الگوها داده می شود ولی طول مدت آن بیشتر است (چند ساعت در روز به مدت ۱۰ هفته). این دو روش برای یادگیری حرکتی کارآمد بوده و در فعالیت های عملکردی در سکته مغزی مزمن مؤثر میباشند [۴۱, ۴۲].
(۵-۱۱-۲)درمان های کمکی رباتیک[۶۷]
در این تکنیک حرکت کل اندام با کمک همزمان یک دستگاه رباتیک صورت میگیرد. همزمان با شروع به حرکت، تسهیل حرکت نیز ارائه میگردد و حرکت توسط الکترودهای دستگاه الکترومیوگرافی جمع آوری و تشخیص داده می شود و دستگاه برای تکمیل حرکت به بیمار فیدبک حسی حرکتی[۶۸] ارائه میکند. رباتیک ها جمع آوری همزمان اطلاعات کینماتیک را فراهم میکنند که اساسا ارزش آن ها را می افزایند؛ این درمان به بازگشت کنترل حرکتی در بیماران سکته مغزی حاد و مزمن کمک میکند [۴۳]
(۶-۱۱-۲) درمان شناختی پس از سکته مغزی
بیمارانی که پس از سکته مغزی از نظر شناختی سالم به نظر میرسند؛ ممکن است مشکلاتی خفیف و ظریف از نظر شناخت یا درک داشته باشند و نتوانند فعالیت هایی مثل رانندگی یا فعالیت های پیشرفته روزمره زندگی را بخوبی انجام دهند. اختلال در درک و شناخت ممکن است در هر یک از زمینههای حافظه، توجه، شروع فعالیت، حل مسئله، منطق، آپراکسیا، غفلت یک طرفه و آگنوزیا باشد. کاردرمانگر در درمان شناخت و درک ممکن است روی بازسازی اختلال خاص مستقیما تمرکز کند یا در صدد جبران آن در طول بازآموزی وظایف عملکردی برآید. البته در تحقیقات شواهد محدودی وجود دارد که بازآموزی شناختی منجر به بهبودی مهارت های شناختی میگردد. درمان شناختی شامل آگاهی اجباری[۶۹] از فضای مورد غفلت، تمرینات وظیفه خاص[۷۰] و استفاده از استراتژی های سازگار با انجام فعالیت های عملکردی است که توانایی درکی شناختی بعد از سکته مغزی را بهبود می بخشد [۴۴].
(۷-۱۱-۲) رویکرد تطابقی/ جبرانی در توانبخشی پس از سکته مغزی
استفاده از تطابق برای بیماران سکته مغزی در کاردرمانی بسیار معمول و متداول است. جبران، آموزش تکنیک هایی به بیمار است که بتواند از دست همی پلژیک درفعالیت های روزمره زندگی مثل پوشیدن لباس کمک بگیرد یا در مورد حافظه، آموزش به بیمار برای استفاده از چک لیست موقع انجام فعالیت های نظافت[۷۱] وبهداشت[۷۲] میباشد.
البته اگرچه آموزش تکنیک های جبرانی و استراتژی های تطابقی منجر به بهبود عمده در عملکرد اساسی[۷۳] زندگی میگردد ولی استفاده از تکنیک های جبرانی همیشه ایده ال نیست، بخصوص زمانی که شانس اصلاح وجود دارد. در تحقیقات آمده است که استفاده از تطابق ممکن است آموزش عدم استفاده از اندام را تشویق کند و در نهایت باعث کاهش نتایج عملکردی در اندام فوقانی آسیب دیده گردد.
(۸-۱۱-۲) رویکردهای جایگزین و مکمل[۷۴]
در تحقیقات علوم اعصاب، روش های درمانی مکمل و جایگزین بسیار رایج و مورد علاقه است؛ در این بخش برخی از این مداخلات مرور می شود.
فرض اساسی برای چهارچوب مفهومی در استفاده از این درمان ها بر اساس نوروفیزیولوژی مدل انگیختگی شامل ترانسمیترهای تعدیل کننده عصبی[۷۵] سیستم اتونوم و شواهدی دال بر پلاستی سیتی[۷۶] مغز استوار است[۴۵].
استفاده از مدالیته های مختلف برای تسهیل و مهار گروههای عضلانی و کنترل حرکتی هم که جدید نیست. پزشکان اعتقاد دارند که آموزش های آرامش بخشی[۷۷] (تمرینات تنفسی، تصویر سازی، مدیتیشن و بیوفیدبک) میتواند روی تونیسیته عضلانی، بخصوص تونیسیته غیر طبیعی مثل اسپاستیسیتی و ریجیدیتی؛ مؤثر باشند. در مقابل افرادی که ابنرمالیتی کمی در تونیسیته عضلانی دارند بهتر است از تسهیل گروههای عضلانی که مستقیما در جهت نتایج عملکردی است، استفاده شود. مثلا از ویبریشن به عنوان تحریک حس عمقی[۷۸] برای تسهیل یا مهار عضلانی استفاده می شود.[۳۸] همچنین از ویبریشن برای افزایش جریان خون بافت نرم و برای پراکندن موادی که واسطه درد در طول فاز حاد برای پاسخ التهابی تولید میشوند، مورد استفاده قرار میگیرد. همچنین برای نقاط اصلی در طب سوزنی و نقاط ماشه ای[۷۹] (ماشه عضلات) برای کاهش درد مورد استفاده است.
(۹-۱۱-۲) ماساژ درمانی[۸۰]
عموما کاردرمانگرها از ماساژ درمانی استفاده نمی کنند اما شواهدی وجود دارد که ۱۰ دقیقه ماساژ آهسته[۸۱] در بیماران مسن مبتلا به سکته مغزی باعث کاهش در اضطراب، درد شانه، ضربان قلب و فشار خون میگردد و اگر هدف کاهش تون عضلانی باشد، احتمالا ماساژ با دیگر روش های آموزش ریلکسیشن همراه میگردد [۴۶].
(۱۰-۱۱-۲) طب سوزنی[۸۲]
استفاده از طب سوزنی در توانبخشی سکته مغزی به طور گسترده مورد مطالعه سیستماتیک قرار گرفته است. در این تحقیق بسیاری از مطالعات دارای نواقص روش شناختی بوده، یا اندازه نمونه بیش از حد کوچک بود و از نظر آماری معنی دار نبودند. اما مطالعات در اندازه نمونه بزرگتر و ارزیابی نتایج عملکردی خاص با ابزاری چون ابزار ارزیابی Fugel-Mayer و استقلال عملکردی[۸۳] نشان داده است که طب سوزنی عملکرد اندام تحتانی را بهبود بخشیده است .[۴۷, ۴۸]
(۱۱-۱۱-۲) ریکی[۸۴]