-
-
- شیوه زندگی به طور ساده به عنوان «چگونه یک نفر زندگی میکند» تعریف شده است(افجه و بخشیزاده برج، ۱۳۸۹، ص ۸). از شیوه زندگی برای توصیف سه سطح تجمع مردم یک فرد، گروه کوچکی از افراد در حال تعامل و گروه بزرگی از افراد(مثلاً یک بخش بازار) استفاده میشود. «اندرسون» و «گولدن»(۱۹۸۴)، به نقل از افجه و بخشی زاده برج، ۱۳۸۹، ص ۸).
-
- سبک زندگی مجموعهای از انتخابهای رفتاری است. در جوامعی که فرصت انتخاب وجود ندارد مانند اجتماعات سنتی، سبک زندگی از گذشته تعیین شده است. سبک زندگی از آنجایی که مربوط به جامعه مدرن است فرصت انتخاب میدهد. سبک زندگی عینیت و تبلور هویت افراد است، آنچه ما در اندیشه خود میپرورانیم که چگونه باشیم و چگونه زندگی کنیم. بنابرین سبک زندگی شامل عرصههای متفاوت میشود(خوشنویس، ۱۳۸۹، ص۱۷).
۲-۵-۳- مؤلفههای سبک زندگی
مهمترین تحقیقات میدانیِ اولیه مبتنی بر سبک زندگی میتوان به کارهای «چاپین»(۱۹۳۵) و «اسول»[۴۱](۱۹۴۰) اشاره کرد که در آن ها تکیه اصلی بر بررسی محل سکونت، نوع خانه، وسایل اتاق نشیمن و دیگر جلوههای عینی شأن و منزلت بود. «کلاکهون»[۴۲](۱۹۵۸) در یک جمعبندی در مورد شاخصههای مورد مطالعه سبک زندگی در دهه پنجاه، به رفتارهای شخصی مصرفی که حاکی از ترجیحات فردی است اشاره میکند؛ مواردی مثل: نحوه استفاده از صنایع فرهنگی، تفریحی و ورزشی، نحوه بازی کردن و لباس پوشیدن. در جمعبندی خود چند عامل مهم را در مطالعه سبک زندگی برمیشمرد: الگوهای مصرف، نوع لباس، نحوه صحبت، نگرشها و الگوهای مربوط به نقاط تمرکز علاقمندی در فرهنگ مانند امور جنسی، عقلانیت، دین، خانواده، میهنپرستی، آموزش، هنرها و ورزشها(مهدوی کنی، ۱۳۸۶، ص۲۱۱).
«پارسونز»[۴۳]، در کتاب مشهور خود، (نظام اجتماعی)، جنبههایی از سبک زندگی را مطرح میکند که ناشی از فناوری مدرن است و در آن روزها سبک زندگی افراد(بخصوص خانواده ها) را نشان میداده است؛ مواردی مثل خودرو(ها)ی خانواده، یخچال، ماشین لباسشویی و تلویزیون. او معتقد است با توجه به از بین رفتن رواج استفاده از مستخدم، دیگر از این ملاک نمیتوان بهره برد. او همین تغییرات را در مورد استفاده از اشیای عتیقه، گزارش میکند؛ چرا که مدرن بودن، دیگر عرصه را برای معیارهای سنتی تنگ کردهاست(پارسونز، ۱۹۶۴، به نقل از مهدوی کنی، ۱۳۸۶، ص۲۱۲).
«برلسون» و «استینر»[۴۴] مؤلفههای سبک زندگی را در اوقات فراغت و ذوقیات و نحوه مصرف مناسب پول میجویند؛ مواردی مثل رسیدگی به وضع ظاهری و لباس، آداب معاشرت، سلیقه زیباشناختی، سرگرمیها(اعم از تفریحی و ورزشی، از قایقسواری و چوگان گرفته تا تنیس و بولینگ)، خوردنیها(از شکلات کشدار شیرین گرفته تا نوع نرم و تلخ آن)(برلسون و استینز، ۱۹۶۴، به نقل از مهدوی کنی، ۱۳۸۶، ص۲۱۲).
«وبر»، سبک زندگی را درون اصطلاح فرصتهای زندگی بیان کرده و معتقد است سبک زندگی و فرصتهای زندگی، هر دو از پیامدهای قشربندی اجتماعی محسوب میشوند. از دیدگاه «وبر»، طبقهبندی انسانها در گروههای منزلتی بیشتر بر الگوی مصرف آن ها مبتنی است تا جایگاه آن ها در بازار کار، گروه منزلتی، اجتماعاتی هستند که با سبکهای شایسته زندگی و احترام و فخر اجتماعی که دیگران برایشان قائلند به هم وابستگی دارند(فاضل و رمضانیفر، ۱۳۹۱، ص ۱۲۱).
نگرش «وبلن»[۴۵]: در یک فرهنگ رقابتی، انسانها ارزششان را در مقایسه با ارزش دیگری میسنجند(کوزر، ۱۳۶۸، ص ۳۶۲). در واقع، مصرف راه سنجش این ارزشها را هموار میکند. «وبلن» بر این باور است که فایده مصرف به عنوان وسیله کسب اعتبار، در بهترین شکل خود، در آن بخشی از جامعه مؤثرتر است که ارتباطات اشخاص و تحرک جمعیت به صورت گسترده وجود دارد. در نتیجه مثلاً شهرنشین، عادتاً بیشتر از روستایی، به ظاهر خود میرسد. منظور این نیست که شهرنشین، طبیعتاً بیشتر مشتاق مصرف تظاهری است یا روستایی به تجمل توجه کمتری دارد؛ بلکه انگیزه این رفتار تظاهری و تأثیرگذاری آن در شهر مشهودتر است. همه شهرنشینها میخواهند همواره استاندارد مصرف خود را بالا ببرند؛ بنابرین ضرورت همنوایی با این سطح استاندارد امری لازم و ضروری میشود. در واقع، انگیزه مصرفکننده این است که میخواهد با عرف پذیرفته شده همنوایی کند و از هشدار و انتقاد دیگران نسبت به خود اجتناب ورزد(وبلن، ۱۳۸۳، ص ۱۴۹).
«چنی»[۴۶]، از مفسران مطرح سبک زندگی است که در سال ۹۱۱۶ اثری مستقل در خصوص ضرورت مطالعات سبک زندگی منتشر نمود. وی سبک زندگی را راه الگومند مصرف میداند؛ الگوهایی که مردم را از یکدیگر متمایز میسازد. وی در تبیین شکلگیری سبک زندگی سه نوع نظریه در باب فرهنگ مصرف ارائه میدهد:
-
- نظریه هایی که مصرف را از وجوه توسعه سرمایه داری میدانند.
-
- نظریه هایی که توجه جامعهشناختی بیشتری به رابطه مصرف و کالا و روشهای تعیین پایگاه دارند، روشهای مختلف استفاده از کالاها که مردم برای آفریدن پیوندها یا تمایز اجتماعی آن ها را در پیش میگیرند.
- نظریه هایی که به خلاقیت مصرفکننده میپردازند؛ یعنی زیباییشناختی مصرف در نگاه «چنی»، سبک را باید در متن و زمینههای خاص زندگی افراد شناسایی کرد. بدین معنا که سلیقه ها و قریحههای خاص همان طور که «بوردیو» اذعان میدارد، برآمده از متن ویژه فضای زندگی خصوصی انسانهاست(خادمیان، ۱۳۸۷، ص ۱۴۰).
«دوگلاس»[۴۷](۱۹۹۶)، متجلی کردن و ثبات بخشیدن به مقولات فرهنگ را محرک مصرف میدانند. به نظر آنان چون کالاها وجه نمادین دارند قادرند به عنوان ابزار مبادله و ارتباط به کار گرفته شوند، مصرف کالاها برای حفظ ارتباط و انسجام، جلب حمایت دیگران و ابراز مهربانی کردن لازماند. به نظر «کمپل»(۱۹۸۷) مصرف مدرن با مصرف سنتی متفاوت است. مصرف سنتی لذت مصرف اشیا و انجام اعمال را در خود آن ها جستجو میکند اما مصرف مدرن لذت مصرف را در تجربه ذهنی آن دنبال میکند و لذت خواستن اشیاء بیش از لذت داشتن آنهاست و مصرف کردن چرخهای بیانتهاست؛ زیرا تجربه مصرف کردن همواره از خیال مصرف عقبتر است(آجیلی و بیگی، ۱۳۹۲، ص ۸۹).
رمز موفقیت سرمایهداری مصرفی، تولید انبوه از هر نوع کالایی است. تولید انبوه برای انتخاب آزادانه مصرفکننده جایی باقی میگذارد. ظاهراًً مصرفکننده از خود لذت میبرد؛ زیرا میتواند مدی را که دوست دارد و موجب خوشایندی او میشود، انتخاب کند اما در واقع او مدی را مصرف میکند و آن را تبلیغ میکند که سرمایهداری دوست دارد(مهری بهار، ۱۳۹۱، ص ۱۹۹).
«زیمل»، جامعهشناس فرهنگ مدرن است و اساساً ظهور سبک زندگی را مولود مدرنیته میداند. بیش از هر جامعهشناس دیگری به مفهوم سبک زندگی توجه کردهاست و به شیوه های نفوذ اجتماعی در همه جنبههای روابط اجتماعی روزمره علاقمند بوده و نخستین جامعهشناسی که به دنیای فراغت و مصرفگرایی توجه کرد . نظریه مصرف «زیمل»، حول مفهوم شهر و پیامدهای مترتب بر شهرنشینی سامان یافته است. وی معتقد است با آزاد شدن فرد از قید و بندهای زندگی سنتی فردیت بروز مییابد(فاضلی،۱۳۸۲،ص۲۵).