- وابستگی
در تبیین رفتار انطباقی، روانشناسان بر حساسیت برای نظر دیگران تأکید کردند. آنها متمایل بودند که پیشنهاد کنند مردم برای عقاید دیگران حساسیت دارند و بنابرین، حساسیت را در تبیینهایشان از رفتار انحرافی وارد میکردند. برای مثال یک فرد طلاق گرفته احتمالاً بعد از طلاق بیشتر مرتکب یک تعداد کنش انحرافی می شود (هیرشی، ۱۹۷۴).
- تعهد
فردی که به فعالیتهای زندگی روزمره متعهد باشد، به منظور حفظ موقعیتی که با کوشش برای خود به دست آورده، کجرفتاری نمیکند و خود را به خطر نمیاندازد، در مقابل؛ کسی کجرفتاری میکند، که چیزی ندارد که از دست بدهد (ممتاز، ۱۳۸۱).
- درگیری
به نظر هیرشی، شخصی که درگیر فعالیتهای روزمره است، بندرت فرصت بروز رفتار خرابکارانه پیدا می کند. او حتی نمیتواند در مورد کنش انحرافی فکر کند. بنابرین، فراهم کردن تسهیلات در برنامه ها، بزهکاری را کاهش میدهد (هیرشی، ۱۹۷۴).
- اعتقاد
هیرشی معتقد است که میزان اعتقاد افراد به هنجارهای اجتماعی و رعایت قوانین متفاوت است. فردی که خود را تحت تأثیر اعتقادات معمول در جامعه نبیند، هیچ وظیفۀ اخلاقی برای همنوایی و رعایت قوانین در نظر نمیگیرد (ممتاز، ۱۳۸۱). بنابرین، بر اساس دیدگاه هیرشی، بزهکاری جوانان که خرابکاری شاخهای از آن است، معلول کاهش و یا فقدان نظارت و کنترل اجتماعی است.
۲-۱-۵٫ نظریۀ بکر و لمرت (برچسب زنی)
این نظریه به وسیله هوارد بکر[۴۷] و ادوین لمرت[۴۸] توسعه یافت. نظریۀ برچسبزنی با این پیش فرض آغاز شد که واکنشهای رسمی و غیررسمی نسبت به مجرمین و بزهکاران می تواند نگرشها و رفتار آنها را تحت تأثیر قرار دهد.
طبق این نظریه و به عقیدۀ بکر، برگزیدگان قدرت و واضعان قانون منابع اصلی برچسبها را فراهم میسازند. برچسبها مقولات انحراف را بازتولید نموده و بیانگر ساخت قدرت در جامعه هستند (احمدی، ۱۳۸۴: ۱۰۴). دیدگاه بکر و همکاران او یک دیدگاه بسیار نسبیگرا است و تأکید دارد آن چه برای یک نفر کجرفتاری محسوب می شود، برای دیگری کجرفتاری به حساب نمیآید. و یا رفتاری که در یک محیط اجتماعی کجروی به حساب میآید، در یک محیط اجتماعی دیگر کجروی به حساب نمیآید. اما وجه اشتراک افرادی که کجرفتار محسوب میشوند چیست؟ از نظر بکر، وجه اشتراک آنها تجربۀ برچسب خوردن است. بنابرین، بکر معتقد است که کجرفتاری حاصل نوعی مبادله میان گروهی که برچسب میزند و کسانی که برچسب میخورند، است (ممتاز، ۱۳۸۱).
۲-۱-۶٫ نظریۀ اجتماعی شدن
منظور از اجتماعی شدن یا جامعهپذیری، آن است که یک انسان از بدو تولدش چگونه با جامعه و فرهنگ (ارزشها و هنجارهای آن) انطباق مییابد (رفیعپور، ۱۳۷۷: ۳۵۱-۳۵۰). اساس این نظریه بر این امر استوار است که انسان از لحظۀ تولد تا مرگ تحت تأثیر نگرشها، ارزشها، تمایلات، اهداف، مقاصد و … قرار دارد و همۀ این موارد از طریق فراگرد اجتماعی شدن شخصیت وی را شکل خواهند داد. رویکرد اجتماعی شدن، بر جامعه و خانواده به عنوان دو عامل مهم در پیوند اجتماعی اشاره دارد. در این رویکرد همچنین به نقش رسانه ها، گروه همسالان و مدرسه به عنوان عواملی که بر شکل گیری شخصیت فرد مؤثرند تأکید می شود، و همه این عوامل به نوعی در رشد جسمانی، روانی، اخلاقی، اجتماعی و به طور کلی رشد شخصیت فرد دارای کارکرد هستند و فعالیت هر یک از آنها بر فعالیت دیگر عوامل اجتماعی شدن تأثیرگذار خواهد بود (میرفردی و دیگران، ۱۳۹۱: ۱۹۰-۱۹۱).
۲-۱-۷٫ نظریۀ برآیند کلارک
کلارک متغیرهایِ مستقلِ مؤثر در پیدایش رفتارهای خرابکارانه را به هشت گروه مشخص تقسیم کردهاست که عبارتند از:
-
- تجارب نخستین دوران کودکی، محیط اولیه و شرایط نخستین تربیتی
-
- توارث
-
- شکل گیری شخصیت بزهکار
-
- عوامل شخصیتی، اجتماعی و اقتصادی نظیر سن، جنس، وضع تأهل، طبقه و پایگاه اجتماعی
-
- شرایط و وضعیت فعلی فرد، نظیر کنترل والدین بر فرزندان، آزادی فرزندان، منطقۀ محل سکونت فرد، نوع مدرسهای که فرد در آن تحصیل می کند، نوع همبازیها و گروه همسال، نحوۀ استفاده از اوقات فراغت
-
- بحرانها و وقایع که به احساس کسالت، درماندگی، افسردگی و خشم فرد منجر میگردند
-
- شرایطی مثل خیابانهای مناطق فقیرنشین، مکانهای فاقد گشت پلیس، مکانهای مخروبه و متروک و …
- جریانهای شناختی و ادراکی و نیز حالات و وضعیتهای انگیزشی فرد (میرفردی و دیگران، ۱۳۹۰: ۱۹۱-۱۹۲).
۲-۱-۸٫ نظریۀ تأثیر گروهی، رفتار جمعی و همنوایی اجتماعی سولومناش
همنوایی اجتماعی اغلب در تغییر نگرش و برنامه های تغییر رفتار بهکار برده می شود. اش[۴۹] در آزمایشی نشان داد که چگونه شخصی که به طور غیر منتظره با گروهی از افراد که با او در رابطه با موضوعی هم نظر نیستند مواجه می شود، تحت تأثیر آنها قرار گرفته و با آنها همنوا شده و به دنبال دلایلی دال بر درستی نظر گروه میگردد. از اینرو نظریۀ اجتماعیِ اش در تبیین رفتارهای خرابکارانه گروهی قابلیت کاربرد دارد. بدین ترتیب خرابکارها در داخل گروه های عضویتی بزهکار نظیر دارودستههای منحرف تحت تأثیر گروه عضویتی، ضمن همنوایی با گروه و پذیرش نظر آن، عمل میکنند. بعدها اگنیو این نظریه را در قالب نظریه فشار عمومی، بسط داد (محسنیتبریزی، ۱۳۸۳: ۱۵۷).
۲-۱-۹٫ نظریۀ فضای عاطفی خانواده
دوروتی لاونولت[۵۰] کوشیده است تا با ربط رفتارهای آسیبزای خانواده به شکل گیری رفتارهای نابهنجار اعضاء، تعیینکننده های ساختاری رفتار نابهنجار در خانواده را توضیح دهد. وی معتقد است که تجربیات اولیۀ زندگی در تعیین رفتار مؤثر بوده و خانواده اولین گروه و نهادی است که زمینه و شرایط چنین تجربیاتی را فراهم می کند. (مرادی، ۱۳۶۵: ۱۳۰). طبق تحقیقات بیشتر روانشناسان، تجارب سالهای اول کودکی که معمولاً در خانواده ایجاد میگردد سازنده و زیربنای شخصیت و رفتارهای بعدی کودک است (احدی، ۱۳۷۸: ۸۸). به همین دلیل توجه به روابط میان اعضای خانواده و تأثیرات متقابل این کنشها در رفتار کودک و جوان امری ضروری است. لاونولت مهمترین عوامل رفتاری آسیبزای خانواده را چنین بر شمرده است:
-
- تنبیه، شدت عمل بیش از حد و سختگیری افراطی
-
- زیادهروی در ابراز مهر و محبت و مراقبت و محافظت بیش از اندازه
-
- توقعات نامعقول و انتظارات نابجا از فرزندان
- نظم و انظباط نامعقول و افراطی (مرادی، ۱۳۶۵: ۱۳۱-۱۳۲).
۲-۲٫ تبیینهای روانشناختی:
بسیاری از روانشناسان، پدیدۀ خرابکاری را ناشی از عدم رشد کامل شخصیت فرد میدانند و به زعم بعضی از آنها، برخی از تیپهای شخصیتی، تمایل بیشتری به انجام کنش کجروانه از خود نشان می دهند. در این دیدگاه ها، خرابکاری به عنوان یک اختلال رفتاری تلقی شده و ناشی از خصوصیات و ویژگیهای فردی بوده و چنین شخصی آدم غیر عادی محسوب می شود.
۲-۲-۱٫ نظریۀ ناکامی-پرخاشگری