۲-۱۶-۳ عوامل خطرساز محیطی
از آنجا که شیوع و بروز اسکلروز منتشر به طور معنی داری با عرض جغرافیایی تغییر میکند و نیز خطر ابتلا با مهاجرت از مناطق با شیوع کم به مناطق با شیوع زیاد و نیز مهاجرت از مناطق با شیوع کم بر حسب مناطق مهاجرپذیر تغییر میکند.همچنین تجمع های نادری از اپیدمی های اسکلروز منتشر و توافق ناقص در دوقلوهای دو تخمکی وجود دارد، مطالعه های اپیدمیولوژی و آزمایشگاهی روی نقش احتمالی عوامل محیطی در ایجاد این بیماری متمرکز شده است.عوامل خطر محیطی اسکلروز منتشر به خوبی درک نشده است ولی مطالعه های اخیر عواملی مانند مواجهه های ویروسی اسیدهای چرب رژیم غذایی، ویتامینD ،مواجهه با پرتوی فرابنفش خورشید، مواجهه با حلالهای آلی و سیگار کشیدن را مطرح کردهاند.هنوز نقش عفونت های اولیه در ایجاد اسکلروز منتشر ثابت نشده است و نیز عدم وجود رابطه ی بین خطر اسکلروز منتشر و رتبه تولد که اساس فرضیه ی مواجهه ی زودرس با عفونت از خواهران و برادران است یک اتیولوژی بعید به نظر میرسد. . (مجله روانشناسی بالینی، ١۳٩١)
۲-۱۷ علت بیماری ام اس
علت دقیق بیماری ام اس نامشخص مانده است ولی عرض جغرافیایی و رژیم غذایی روی این بیماری نقش دارد .مطالعات اپیدمیولوژیک نشان داده است که رابطه ای بین بیماری ام اس و موقعیت جغرافیایی و میزان اشعه آفتاب وجود دارد .اشعه آفتاب باعث ساخته شدن ویتامین D3 در پوست می شود که این فرم از ویتامین D3 باعث تقویت سیستم ایمنی بدن می شود و ممکن است نقش مهار کنندگی در بیماری ام اس را داشته باشد . از طرف دیگر کاهش ویتامین D در بدن باعث کاهش سطح کلسیم در استخوانها می شود.باید توجه داشت در این بیماری پیشگیری از خستگی و عفونتها بسیار مهم است .در این بیماران کاهش ویتامین B12 و اسد فولیک به دلیل استفاده از داروهای استروئید دیده می شود.(رادرفورد،ترجمه امامی زاده،سپتامبر٢٠١۴)
۲ -۱۸ انواع فاکتورهای تشدید کننده
الف ) گرما :گرمای محیط بخصوص اگر همراه با رطوبت باشد میتواند بسیار آزار دهنده باشد. علاوه بر گرمای محیط ، به هر دلیلی که درجه حرارت مرکزی بدن خود فرد افزایش یابد مثلاً تب و یا یک فعالیت ورزشی سنگین ، ممکن است اثرات مخربی بر بیمار برجا گذارد. در چنین شرایطی علائم عدم تحمل به گرما ظاهر می شود این علائم شامل ، کاهش بینایی ، لرزش و ضعف تمام بدن ، احساس خستگی ، اختلالات شناختی و حافظه … میباشد. به نظر میرسد گرما سرعت انتقال پیام را در سلول های عصبی که غلاف آن ها در نتیجه بیماری آسیب دیده ، کاهش میدهد و از این طریق سبب تشدید علائم بیماری می شود.ب)خستگی :آنچه که به عنوان خستگی بیان می شود عبارت است از افت تواناییهای حرکتی یا ذهنی به طور برگشت پذیر که میتواند خود به خود یا بعداز فعالیت فیزیکی یا ذهنی روی میدهد. خستگی ، هم علامتی از بیماری ام اس است و هم عامل تشدید کننده آن و با خستگی معمولی تفاوت هایی دارد.ج)ضربه ها:در مورد اینکه آیا ضربه های واردشده به مغز یا نخاع میتواند سبب شروع یا تشدید بیماری ام اس شوند یا خیر اطلاعات متناقضی وجود دارد . نتایج برخی تحقیقات این مسئله را تأیید و برخی دیگر ردمی کنند.اما مطابق آمار موجود ۱۵- ۱۰ درصد افراد مبتلا به ام اس شروع بیماری شان را پس از ضربه به مغز یا نخاع ذکر میکنند و ۵۰ درصد آنان عود حملات را به ضربه نسبت میدهند . به نظر میرسد که ضربه سبب ایجاد تغییراتی در نسج مغز یا نخاع می شود که با توجه به آسیب های قبلی ناشی از خود بیماری در این محل ها ، علائم جدید ایجاد میگردند.(علایی،۱۳۹۰)
۲-۱۹ فرضیه بهداشتی و نقش ویروس اپشتین بار
در سال ١٩۶۳،پوسکانزر و همکاران تشابهی بین اپیدمیولوژی اسکلروز منتشر و پولیومیلیت یافتند و پیشنهاد نمودند که اسکلروز منتشر مثل پولیومیلیت میتواند تظاهر نرولوژی نادر یک عفونت روده ای شایع باشد. همان طور که در مورد پولیومیلیت صحت داردخطر اسکلروز منتشر با افزایش سن در هنگام عفونت با عامل بیماری زای مسوول افزایش مییابد و در نتیجه در جمعیت های با سطوح بهداشتی بالاتر که انتقال عفونت در آن ها به تأخیر می افتد شایع تر است. فرضیه بهداشتی بر این اساس است که مواجهه با عفونت های متعدد در دوران کودکی خطر اسکلروز منتشر را با تنظیم پاسخ ایمنی یاخته های T کمک کننده(Th2)و یاخته های Tتنظیم کننده (Th1)و تضعیف ایمنی سلولی کاهش میدهد. (عزیزی، جانقربانی،حاتمی،١۳٨٩)
۲-۲۰ روش های مقابله باام اس
با وجود تلاش های بسیار محققان، تاکنون درمان کاملی برای ام اس کشف نشده است و درمان های موجود فقط میتواند وضع بیماران را به طور نسبی کنترل کند. این درحالی است که تحقیقات نشان میدهد تغذیه، ورزش می تواندام اس را کنترل میکند و کیفیت زندگی بیماران را افزایش میدهد. البته با اینکه هنوز درمانی قطعی برای ام اس پیدا نشده است اما به کمک برخی از روش های درمانی و همینطور کمک های تخصصی می توان علائم آن را به خوبی کنترل کرد و کیفیت زندگی فرد مبتلا را افزایش داد.(پایگاه خبری تحلیلی انتخاب ، بهمن١۳٩١)
۲-۲۱ تیپ شخصیت
شخصیت، که تقریباً جامع تمام مباحث روان شناسی عمومی است، نه تنها مورد بحث روان شناسان، جامعه شناسان، انسان شناسان قرار گرفته است، بلکه فیلسوفان و حتی بعضی از دانشمندان دیگر نیز به مطالعه ی آن پرداختهاند. مطالعه مستمر و تجربی روان شناسان به اظهار و پیدایش «نظریه هایی» درباره ی «شخصیت» منجر شده است. روان شناسان می کوشند از یک طرف، صفات و خصایص مشترک شخصیت ها را بررسی و روشن کنند، و از طرف دیگر، عامل یا عنصر امتیاز شخصیتی را از شخصیت های دیگر دریابند. لکن گروهی از روان شناسان معاصر، سعی دارند این دو بررسی را با هم تلفیق کنند که از آن جمله می توان آلپورت، موری، میلر، لوین، و دولارد را نام برد.(شاملو ،۱۳۸۲)
صاحبنظران حوزه شخصیت و روانشناسی از کلمه شخصیت تعریفهای گوناگونی ارائه دادهاند. از نظر ریشه ای، گفته شده است که کلمه شخصیت که معادل کلمه Personality انگلیسی یا فرانسهPersonalite است در حقیقت از ریشه لاتین Persona گرفته شده که به معنی نقاب یا ماسکی بود که در یونان و روم قدیم بازیگران تئاتر بر چهره می گذاشتند . این تعبیر تلویحاً اشاره بر این مطلب دارد که شخصیت هر کس ماسکی است که بر چهره خود می زند تا وجه تمیز او از دیگران باشد.(اسدورد،صادقی،۱۳۸۳)
برخی نیزشخصیت را”سازمان پویاونسبتاپایداری که فردراازدیگران متمایز کرده وامکان پیشبینی نسبی رفتار فردرادرموقعیت های معین فراهم میکندمی دانند .(آقایوسفی،۱۳۷۸) مرورتعاریف روانشناسان نشان میدهد که به رغم واگرایی درارائه تعریف شخصیت،پنج ویژگی مشترک قابل استخراج است: