استرس در واقع نوعی اضطراب، فشار روحی، خستگی، نگرانی، وحشت و ترس است. استرس موجب بروز انواع بیماری ها، افسردگی، ناراحتی و رنج می شود(نایک، ۱۳۸۳).
به عنوان یک پدیده روحی وروانی، استرس حالتی است که اکثر ما در زندگی روزانه چه از محیط خانواده و چه در اجتماع و محیط کار آن را تجربه می نماییم و این تجربه[۶۹] منجر به نتایج گاه مثبت و گاه منفی میگردد(اشتاین، ۱۳۷۷).
سلیه استرس را چنین تعریف میکند. «استرس یک پاسخ غیر اختصاصی است که بدن در مقابل درخواستهایی که با آن مواجه می شود از خود نشان میدهد»(هنری لو،۱۳۷۱).
در سال ۱۹۱۳ ژاسیر در کتاب خود با عنوان «آسیب شناسی روانی عمومی»[۷۰] در مفهوم واکنش[۷۱] تأکید میکند از دیدگاه او، واکنش پاسخی عاطفی[۷۲] در برابر یک حادثه[۷۳] است.
در اواسط قرن ۱۹، معنای فشار یا استرس گسترش بیشتری یافت و تنش بر روی اعضای بدن یا نیروی ذهنی[۷۴] را هم در بر گرفت.
استرس عبارت است از هر نوع رویدادی که چه از لحاظ ذهنی و چه از لحاظ جسمی، فشاری بر بدن شما وارد آورد(گملچ، والترج و همکاران ۱۳۷۵).
کواتنز،[۷۵] گرانبرک وبوم[۷۶]استرس رااینگونه تعریف کردهاند: استرس به موقعیت درونی فردی اطلاق میگردد که تهدیدی را نسبت به وضعیت جسمی و یا آرامش روانی خود احساس کرده باشد و درک عدم تعادل در این مکانیزم به واکنشهای ناشی از استرس می انجامد که میتواند فیزیولوژیکی یا رفتاری باشد(حسن زاده، ۱۳۸۷).
ساعتچی فشار روانی را چنین تعریف کردهاست: وقتی فرد در شرایط و اوضاع و احوالی قرار میگیرد که تحت فشار واقع می شود یا احساس ناراحت کننده ای به او دست دهد یا عصبی باشد، احساس ناکامی و تنش کند یا در تعارض و بلا تکلیفی باشد می توان گفت که وی تحت فشار روانی است (مقیمی، ۱۳۸۰-۱۳۷۷).
(علوی، ۱۳۷۴) استرس را این گونه تعریف میکند:
«استرس به مجموعه واکنشهای عمومی انسان نسبت به عوامل ناسازگار و پیشبینی نشده داخلی و خارجی اطلاق گردیده است بدین گونه که هر گاه تعادل داخلی یا خارجی از میان برود، استرس پدید میآید»
۲-۴-۲ گونه های مختلف استرس
استرس ها انواع مختلفی دارند که به انواع ۱- مثبت، ۲-منفی، ۳- خنثی، ۴- یو استرس دیسترس، ۵- خفیف و شدید، ۶- حاد یا مزمن، ۷- بیرونی و درونی، ۸- کوتاه مدت و بلند مدت، ۹- سازمان یافته، ۱۰ – اجتماعی، ۱۱- جانشینی، ۱۲-استرس عاطفی، ۱۳- فیزیولوژیک و جسمانی و … طبقه بندی میشوند که در زیر به آن ها اشاره می شود.
۱- استرس مثبت یا سالم
هیجانات معمولی و احساسات لذت بخش میتوانند موجب استرس و فشار گردند هر چند که نشاط بخش هستند. این نوع استرس سالم و مثبت بوده و حائز اهمیت است به شرط آنکه پس از آن شخص مجدداًً به حالت استراحت و تمدد اعصاب بازگردد. یعنی پس از پیچ خوردن یا به اصطلاح کوک شدن بدن به سطح نرمال کارکرد فیزیکی خود بازگشته و فشار را بیشتر از زمان لازم در خود نگه ندارد.
۲- استرس منفی یا احساس پریشانی
ما معمولاً استرس را با کلماتی همچون اضطراب، ناکامی، فشار و تنش، فشار، درد، که در اتفاقهای پر هیاهو به آن بر می خوریم مرتبط میدانیم. استرس منفی که از خشم یا ترس و خستگی روزمره نشأت میگیرد و منشأ این گونه هیجانات، وضعیتهای پرفشار، احساسات گره خورده به هم، تنشهای عصبی و حوایج شخصی و دیگر رویارویی های ناخوشایند میباشد.
۳- استرس خنثی
کلماتی مانند تغییر، مسأله، تعارض، بحران،سر و صدا ، پول و انتقاد، عدم توازن، ابهام، غیر منتظره بودن، و … کلمات، نگرشها و رفتارهایی است که در ابتدا احساسات منفی را بر می انگیزد اما باید آن ها را خنثی بدانیم یعنی اگر این احساسات را به نحو مناسبی کنترل نماییم و دیدگاه محیطی در مورد آن ها اتخاذ کنیم حتی میتوانند تجارب مثبتی به شمار آیند. مثلاً تعارض ما را به یاد رویارویی های ناخوشایند با همکاران می اندازد.درحالی که این رویارویی ها میتواند باعث تغییرات مثبت، تخلیهی احساسات، نوآوری و خلاقیت هم بشوند. در این مورد تغییر میتواند مثال خوبی باشد زیرا در حد متوسط خود میتواند چاشنی زندگی باشد و در شکل افراطی خود موجب خشم، ناکامی و سردرگمی شود (lieber, 1999).
۴- یواسترس
سلیه برای استرسهای خوشایند کلمه فشار روحی خوب (یودیسترس) را ابداع کرد. یو، یک پیشوند یونانی است که معنای خوب و مطلوب را میدهد. فشارهای روحی خوب «یواسترس» ما را وادار میسازند که در زندگی از خود، رشد و سازگاری نشان دهیم و راه حلهای بدیع بیابیم. کلمه رنج(= دیسترس)به اثرات منفی استرس اشاره دارد که میتواند انرژی حیاتی ما را بیش از حد مصرف کند و یا حتی آن را به نابودی بکشاند. در بهترین حالت، سطح استرس زندگی ما باید جهت ایجاد انگیزه برای بر آوردن نیازهایمان کافی باشد ولی در عین حال، فزونی آن، موجب اختلال در توانایی ما در رسیدن به حداکثر ظرفیت نگردد(هلیز، ۱۳۸۴).
۵- استرس خفیف یا شدید
استرسهای خفیف عبارتند از ۱- از دست دادن اتوبوس ۲- گم کردن بلیط بخت آزمایی ۳- تصادف حیوانی با ماشین شما
استرس های شدید یا مزمن
۱- مرگ همسر یا کودک ۲- طلاق (اشتاین متز، ۱۳۷۵).
۶- استرس حاد یا مزمن
دی بیکه استرس حادرا به محور کورتیکوتروپ مربوط میداند. که راه های آوران به هیپوتالاموس بر حسب منشأ محرک مسیرهای گوناگونی پیدا میکند.
استرس مزمن عبارتند از شرایط استرس زای دائمی به مدت چند ساعت چند روز و یا چند هفته (سرما، کاهش فعالیت، محیط اضطراب زا و تراکم جمعیت) که نمایانگر انگیزش بیش از حد و مداوم محور کورنیکوتروپ میباشد.
۷- استرس درونی و بیرونی
استرس های درونی: به نظرمی رسد بیشتراسترس ها را خودمان ایجاد میکنیم.مثلاً سبک زندگی ضعیفی راانتخاب میکنیم، ویژگی های شخصیتی استرس آور داریم، بر خودمان سخت می گیریم، به دام ذهنی غیر مولد می افتیم، بسیاری از ما به خودمان تلقین میکنیم که در اغلب موارد با دیگران قابل مقایسه نیستیم و هرگز در زندگی و شغل خود پیشرفت نخواهیم کرد.
استرسهای بیرونی: منابع خارجی استرس همه جا هستند هر روزه انواع مختلف استرس را تجربه میکنیم. زمانی که کلید را پیدا نمی کنیم، ترافیک سنگین می شود یا ماشین لباسشویی خراب است. زمانی که با این قبیل استرسهای روزمره مواجه می شوید ماننداین است که آرام آرام مثل شمع ذوب می شوید.
۸- استرسهای کوتاه مدت و بلند مدت
استرس کوتاه مدت: استرس کوتاه مدت اشکالی بروز نمی کند چون بدن ما بعدازآن استرس فرصتی برای استراحت پیدا میکند. مثل یک ورزش یا یک رابطه عاشقانه باشد. احساس هیجانی که در این موقع ایجاد می شود استرس خوب است و از فعالیتهایی نشأت میگیرد که تحریک کننده اند و به ارادهی انسان پایان می گیرند.
استرس بلند مدت: اگر استرس بلند مدت باشد و شما بر آن کنترلی نداشته باشید بدنتان فرصتی برای استراحت پیدا نمی کند و اثرات این استرس بد، خودش را نشان میدهد. قلب در نهایت یک لحظه است نه یک ماشین دائمی و دیری نمی پاید که با ضربان جا افتاده ویا تندی ضربان قلب مواجه می شوید و بعید نیست که روی قلبتان نیز درد بگیرد(کیس، ۱۳۸۰).
۹- استرسهای سازمان یافته