اعتقاد بر این است که سطوح نسبی نیرو بخش برپایی (آیزتک، ۱۹۶۷ به نقل از زاکرمن، ۱۹۸۴) یا قابلیت برپایی (زاکرمن و سایرین، ۱۹۷۴ به نقل از زاکرمن، ۱۹۸۴) به حساسیت بالا برنده سیستم فعال کننده شبکه ای وابسته است تا درون دادها را تحریک و بازداری پائین آورنده کرتکس شبکه ای را تقویت نماید.
تئوری فعال سازی در ارتباط با سیستم فعال کننده شبکه ای ابتدا توسط الیزابت دافی (۱۹۳۴)، به نقل از بک[۴۲]، (۱۹۸۳) به عنوان یک تئوری کلی تحت عنوان تحریک انرژی[۴۳] مطرح شد. تبیین های جدید اساساً تحت تاثیر تحقیقات بر روی سیستم فعال سازی شبکه ای بوده است. این سیستم دروندادهای حسی را از طریق فعال سازی بالا برنده ها به تمامی نقاط مخ پخش میکند. اگر چه اطلاعات حسی خاص در سیستم فعال ساز شبکه ای ناپدید می شود، ولی بروندادهای آن در سطح به طرز بسیار وسیع توزیع می شود و کرتکس را برای ادراک دروندادها و توجه به محیط آماده میسازد. افزایش فعالیت سیستم فعال ساز شبکه ای از طریق الکتروانسفالوگرام به صورت تغییر از الگوی موج استراحت آلفا به الگوی فعال شده امواج بتا قابل مشاهده است (بک، ۱۹۸۳؛ ص۱۴۵).
آیزتک روان آزردگی گرایی را به قابلیت برپایی مراکز سیستم لیمبیک ارتباط میدهد که عکس العمل های هیجانی را معین می کند. این نظریه پیشنهاد می کند که میان برون گردی و نوروز گرایی تعامل وجود دارد زیرا فعالیت سیستم لیمبیک همچنین بالا برنده های سیستم فعال کننده شبکه ای[۴۴] را تحریک می کند و بنابرین برپایی کرتکس و نیز برپایی سیستم خود مختار را افزایش میدهد (بک، ۱۹۸۳؛ ص۱۴۵)
از آنجا که برخلاف افراد درون گرد یا افراد روان آزرده که به نظر میرسد با بالا بودن سطوح برپایی بالای کرتکسی و سیستم خودمختار مشخص میشوند، تهییج طلبی به برپایی بالا- مگر احتمالاً در سیستم قلبی، عروقی- ارتباطی ندارد. زاکرمن باور دارد که سطح بهینه برپایی کرتکسی، اساس باقی ماندن برای صفت تهییج طلبی نیست، بلکه شواهد متوجه اساس عصبی-شیمیایی سیستم لیمبیک هستند که به طریقی در تهییج طلبی مداخله دارد. تفاوت در قابلیت برپایی در تهییج طلبان بالا و پایین، درمقایسه با نقش مهم عوامل عصبی- شیمیایی مؤثر بر سیستم لیمبیک یک عامل ثانوی محسوب می شود و به همین دلیل زاکرمن (۱۹۷۷) به نقل از زاکرمن (۱۹۸۴) یکی از آخرین آثار خود را تحت عنوان «تهییج طلبی ورای سلطه بهینۀ برپایی» (۱۹۷۹) منتشر می کند.
۲-۱-۴ مقیاس هیجان خواهی زاکرمن با تغییرات بسته به فرهنگ
در تحقیق پیش رو از مبانی تحقیق شده در مقاله بررسی اعتبار، پایایی و هنجاریابی مقیاس هیجان خواهی زاکرمن با تغییرات بسته به فرهنگ استفاده شده است. این مقیاس به ترتیب دارای شش عامل هیجان خواهی، تجربه طلبی، ماجراجویی، ملال پذیری، تنوع طلبی و گریز از بازداری است. استفاده از این مقیاس به آن جهت انجام شد که پرسشنامه مرتبط آن با توجه به فرهنگ جامعه ایران هنجاریابی شده و نتایج دقیق تری از میزان هیجان خواهی افراد در اختیار محقق قرار میدهد (محوی، ۱۳۸۷).
محقق در این تحقیق بار عاملی سوالات مورد بررسی در نمونه را اندازه کرده و پس از تفسیر این عاملها تهییج طلبی را به شش عامل زیر تقسم کردهاست:
۱- عامل اول بیانگر هیجان خواهی است.
۲- عامل دوم بیانگر تجربه طلبی است.
۳- عامل سوم بیانگر ماجراجویی است.
۴- عامل چهارم بیانگر ملال پذیری است.
۵- عامل پنجم بیانگر تنوع طلبی است.
۶- عامل ششم بیانگر گریز از بازداری است (محوی، ۱۳۸۷).
۲-۲ خستگی صنعتی
۲-۲-۱ مفهوم کلی
خستگی به عنوان یکی از مهمترین پارامترهای روانشناختی مؤثر بر محیط کار و بهره وری شناخته می شود. از خستگی و نارضایتی شغلی به عنوان شایع ترین آفتهای محیط های شغلی نام برده می شود. اما خستگی تا چه میزان باعث کاهش بهره وری می شود؟ عوامل مؤثر بر آن کدامند؟ چگونه میتوان خستگی را به حداقل میزان خود در افراد سازمان رسانید؟
خستگی صنعتی به طور خاص به خستگی ذهنی و یا روانی اتلاق می شود که منجر به پایین آمدن سطح کاری آن فرد می شود. خستگی عموماً با کارها و مشاغل تکراری مرتبط است که فرد علاقه ای به انجام آن ها ندارد.
مایر در سال ۱۹۷۰ درباره خستگی شغلی اینگونه نظر میدهد: “کارهای تکراری از انسانها، روبات میسازد و ارزشهای انسانی مانند غرور شغلی و منحصر به فرد بودن انسان را تخریب می نماید (مایر، ۱۹۷۰).
خستگی یک وضعیت احساسی است که وقتی تجربه می شود که فرد، کار یا فعالیت از قبل تعین شده ای نداشته باشد، یا به کاری که به وی محول شده علاقه ای نداشته باشد. ملالت یا خستگی وضعیتی است که از ادراک فرد از محیط خود به عنوان محیطی یکنواخت خسته کننده و عاری از هیجان نشئت میگیرد (بیسن و پیریا، ۲۰۱۰، ص ۱۰۷ – ۱۱۱).
ملالت از دیدگاه فیشر اینگونه توصیف می شود: “وضعیتی نامطلوب و عاطفی گذرا که فرد در آن، احساس عدم علاقه یا ناتوانی در تمرکز در فعالیت را تجربه میکند (فیشر، ۱۹۹۳).
لیری[۴۵] و سایرین خستگی را به عنوان تجربه ای مؤثر وابسته به پروسه توجه طلبیِ شناختی میدانند (لیری و همکاران، ۱۹۸۶).
مقیاس های اندازه گیری مختلفی برای اندازه گیری خستگی طراحی شده اند که برخی از آن ها برای اندازه گیری خستگی به عنوان یک ویژگی عمومی به کار میرود (ویکرام و پیریا، ۲۰۱۰، ص ۱۰۷ – ۱۱۱). و برخی برای اندازه گیری دلزدگی مرتبط با وضعیت های خاص که در زیر مشاهده می شود:
-
- دلزدگی اوقات فراغت (۶)
-
- دلزدگی جنسی (۷)
-
- دلزدگی کاری (۸)
- دلزدگی دانشگاهی (۹)
۲-۲-۲ عوامل و راه حل های خستگی