بیرامی(۱۳۹۲) در مقاله: «اثربخشی ( (MBCT) ) در کاهش اضطراب و افسردگی دانش آموزان دبیرستانی» اثر بخشی این درمان بر کاهش معنادار افسردگی و اضطراب نشان داده می شود. در این پژوهش های روان درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی به عنوان یک حالت ارتقاء دهنده تفکر خودآگاهی برای بهبود بهزیستی در نظر گرفته می شود.
کویکن و همکاران ( ۲۰۰۸ .م) در پژوهشی تأثیر شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی را در جلوگیری از عود افسردگی با درمان داروی ضد افسردگی مقایسه کردند. در این مطالعه میزان عود افسردگی در گروه دریافت کننده (MBCT) همراه با درمان دارویی ۴۷% و در گروهی که تنها داروهای ضد افسردگی دریافت میکردند (۶۰% ) بود. نتایج حاکی از این بود که درمان (MBCT) در کاهش علایم افسردگی، علایم روانپزشکی همبود با افسردگی و همچنین بهبود ابعاد جسمی و روانشناختی کیفیت زندگی مؤثرتر از درمان دارویی است. همچنین شواهد این پژوهش در یک پیگیری ۱۵ ماهه نشان داد که درمان(MBCT) به همراه دارو درمانی میزان عود را در افرادی که سه یا دوره های بیشتر افسردگی را تجربه کردهاند، در مقایسه با دارو درمانی به تنهایی کاهش میدهد.
پژوهش سهرابی و همکاران (۱۳۹۱)، نشان داد که این درمان در کاهش شدت علایم وحشتزدگی تأثیر مثبت دارد. در مطالعه ای که توسط آذرگون و همکاران (۱۳۸۸)، بر روی دانشجویان انجام شد، در نمرات حاصل از پرسشنامه های افسردگی و نشخوار فکری گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معناداری مشاهده گردید.
اسکلمن (۲۰۰۴ .م) دانشجویان دانشگاه پنسیلوانیا را به طور تصادفی به دو گروه آزمایشی و شاهد تقسیم کرد و با هدف پیشگیری از اضطراب و افسردگی آنها را تحت آموزش ( (MBCT قرار داد. پس از یک دوره یکساله پیگیری، شرکت کنندگان در دوره آموزشی نسبت به گروه شاهد به طور معنا داری اضطراب و افسردگی و نگرش های ناکارآمد کمتری داشتند.
تحقیق تیزدیل و همکاران (۲۰۰۰٫م) در مورد تأثیر(MBCT) بر پیشگیری از بازگشت افسردگی است. که اثر بخشی درمان بر کاهش میزان عود مورد تأیید قرار گرفت.
مطالعه مروری ایوانووسکی و مالهی روی ( ۱۹۶۶ .م) نشان میدهد که مداخلات مبتنی بر حضور ذهن در درمان افسردگی، اضطراب، اختلالات شخصیت مرزی، روان پریشی و رفتارهای خودکشی مؤثر است.
شارما، ماو و سادهیر[۱۶۸](۲۰۱۲ .م) در پژوهشی تأثیر درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی را بر روی بیماران دارای اختلالات اضطرابی مورد بررسی قرار دارند. در این مطالعه سه بیمار با اختلال فراگیر و یک بیمار با اختلال هراس در مرحله پیش آزمون و پس آزمون مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج این این پژوهش نشان داد که (MBCT) بر کاهش علایم هیجانی و شناختی اضطراب، نگرانی و نگرش های ناکارآمد این بیماران مؤثر است.
ایوانس، فراندو، فیندلر، استول، اسمارت و هاگلین[۱۶۹] (۲۰۰۸ .م) در پژوهشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی را برای افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر[۱۷۰] (GAD) به کار بردند. شرکت کنندگان شامل شش نفر زن و مرد ( ۳۶ تا۷۲ ) ساله بودند. نتایج این تحقیق نشان داد که (MBCT) یک درمان قابل قبول و مؤثر برای کاهش اضطراب و علایم خلقی است و آگاهی از تجارب روزمره را افزایش میدهد.
ما و تیزدل (۲۰۰۴٫م ) ، در مطالعه خود به این نتیجه رسیدند که (MBCT ) خطر عود را در پنجاه نفر از بیماران که سابقه سه دوره یا بیشتر افسردگی را داشتند از ۷۸ % به ۳۶ % کاهش میدهد. تیزدل و همکاران (۲۰۰۰ .م) اثرات ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت درمانی را روی میزان بازگشت افسردگی در گروه بزرگی از بیماران مبتلا به افسردگی اساسی که درمان دارویی دریافت میکردند، بررسی نمودند و نتایج حاکی از بازگشت کمتر افسردگی در بیماران دریافت کننده (MBCT) در مقایسه با دریافت کنندگان درمان متداول (TAU) در یک دوره پیگیری یک ساله بود.
ری و کریگی(۲۰۰۸ .م) در مطالعه ای تأثیر (MBCT) را بر روی نمونه بیست و شش نفری در بیماران روانپزشکی سرپایی بررسی کرد. نتایج این مطالعه نشان داد(MBCT) ) یک درمان قابل قبول و معتبر است و با کاهش معنادار علایم استرس، افسردگی و اضطراب و بهبود کیفیت خواب و عزت نفس و همچنین افزایش آگاهی روزمره همراه است.
امیدی، محمدی، زرگر و عکاشه (۱۳۹۲) در یک مطالعه نیمه آزمایشی به مقایسه اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی تلفیقی، با درمان شناختی و درمان شناختی-رفتاری کلایسک، در کاهش نگرش های ناکارآمد بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی پرداختند. در این تحقیق بیماران به طور تصادفی در سه گروه سی نفره شامل (MBCT)، ( (CBTو درمان متداول (TAU) قرار گرفتند و در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون با بهره گرفتن از مصاحبه بالینی ساختاریافته، آزمون نگرش های ناکار آمد و آزمون افسردکی بک ارزیابی شدند. نتایج حاکی از آن بود که گروه تلفیقی و گروه (CBT) در مرحله پس آزمون، کاهش معنی داری در نگرش های ناکارآمد و میزان افسردگی نشان دادند، درحالی که در گروه (TAU) که درمان دارویی صرف برای آن ها انجام شد تفاوت معنی داری بین مراحل پیش آزمون و پس آزمون مشاهده نشد.
سهرابی، جعفری فرد، زارعی و اسکندری(۱۳۹۱)، در پژوهشی که به صورت مطالعه موردی انجام شد به بررسی اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اختلال هراس پرداختند. نتایج نشان داد که این درمان در کاهش شدت علایم هراس تأثیر مثبت دارد و درصد بهبودی برای بیمار به میزان ( ۴/۷۲ ) به دست آمد و این اثرات در دوره پیگیری هم تا میزان زیادی باقی می ماند.
در مطالعه ای که توسط آذرگون، کجباف، مولوی و عابدی(۱۳۸۸)، با هدف تعیین اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر کاهش افسردگی و نشخوار فکری در دانشجویان انجام شد، در نمرات حاصل از پرسشنامه های افسردگی و نشخوار فکری گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معناداری مشاهده گردید.
در پژوهشی کاویانی، حاتمی و شفیع آبادی(۱۳۸۷) اثر بخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی را بر افزایش کیفیت زندگی در افراد افسرده غیر بیمار مورد بررسی قرار دادند. بدین منظور سی دانشجو که نمراتشان در آزمون افسردگی بک پانزده و بالاتر بود انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. نتایج این پژوهش نشان داد که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی، کیفیت زندگی را افزایش و افسردگی را کاهش میدهد.