اختلال شخصیت اسکیزوئید
به نظر میرسد افراد دارای این اختلال از داشتن روابط صمیمی با دیگران به طور مصرانه ای اجتناب میکنند و پاسخ دهی هیجانی کمی نشان میدهند (لایبل و اسنل، ۲۰۰۴). این افراد به ندرت هیجانات شدید را تجربه میکنند و ممکن است از ابراز احساسات دیگران متحیر شوند. عموما، بیماران اسکیزوئید افراد تنهایی هستند که نسبت به دیگران سرد و بی علاقه بوده و بی تفاوتی اجتماعی نشان میدهند. در حقیقت به نظر نمی رسد آن ها از هر نوع رابطه ای با دیگران لذت ببرند. ظاهراً آن ها تنهایی را ترجیح میدهند. آن ها از فعالیتهای انفرادی لذت میبرند و دنبال روابط جنسی نیستند یا به نظر نمی رسد خواستار روابط جنسی باشند و یا از آن لذت ببرند. بیشتر این افراد فاقد مهارتهای لازم برای تعامل اجتماعی هستند. همچنین به نظر میرسد برای فراگیری چنین مهارتهایی بی علاقه هستند (نیکبخت، ۱۳۸۴). به طور خاص شخصیت اسکیزوئید حداقل ارتباط با افراد را ترجیح میدهد و در موقعیتهای اجتماعی و خانوادگی نقشهای حاشیه ای را ایفا میکند. سرگرمی ها و اوقات فراغت خود را طوری انتخاب میکنند تا در حداقل ارتباط و نیاز با دیگران قرار گیرند. سبک زندگی این افراد سرد و بی روح و فاقد تحرک است. چنانچه متاهل باشند، زوج آن ها ناراضی و میتوانند دارای مشکلات متعددی در روابط زناشویی باشند. ویژگیهای شخصیت اسکیزوئید بر اساس شاخصهای پنج گانه آزمون نئو بسیار مشخص و در نگاه اول قابل تشخیص هستند.معمولا دارای نمرات پایینی در همه پنج شاخص آزمون هستند. نمره پایین در شاخص روانرنجوری نشان دهنده فقدان هیجان در آن هاست. همچنین این افراد نمره کمی را در نمره برونگرایی می آورند که نشان دهنده ی ظرفیت کم و اجتناب از صمیمی شدن با دیگران، عدم علاقه به حضور در جمع، فقدان مهارتهای اجتماعی و فقدان هیجانهای مثبت میباشد. در شاخص باز بودن به تجربه هم نمره پایینی را کسب میکنند که این نشان دهنده این است که فرد از تجارب نو اجتناب می ورزد و ترجیح میدهد که مسیر همیشگی خود را طی کند و دامنه محدودی از علایق برخوردار میباشد. این افراد ممکن است در شاخص توافق نمرات پایینی داشته باشند که نشان دهنده ی عدم توانایی فرد برای همنوایی با دیگران، تفرد جویی، بی اعتمادی و عدم توانایی درک دیگران از زاویه ای به جز زاویه ی اندیشه و باورهای اوست. همچنین این افراد در شاخص وجدان نمره پایینی دارند. این بدان معنی نیست که این افراد فاقد وجدان در ابعاد اخلاقی و اجتماعی هستند، بلکه نشان دهنده ی ضعف در کوشش ورزی، پیگیری مسائل و نداشتن تصویر ذهنی خوب و پایدار از خویشتن است (حق شناس، ۱۳۸۸).
اختلال شخصیت اسکیزوتایپال
مهمترین مشخصه این بیماران غرابت تفکر و رفتار است ( لایبل و اسنل، ۲۰۰۴). اختلال اسکیزوتایپال در افرادی مشاهده می شود که مشکلات زیادی درایجاد و حفظ روابط نزدیک با دیگران دارد. افراد مبتلا به این اختلال احساس ناراحتی شدیدی با این نوع روابط دارند و در نتیجه ظرفیت کمتری برای برقراری اینگونه روابط دارند. مبتلایات به اختلال اسکیزوتاپیال معمولاً دچار انحراف اداراکی یا شناختی هستند و در رفتار روزمره خود از بودن در جمع هم پرهیز میکنند و گوشه گیری را ترجیح میدهند. افراد مبتلا به اختلال اسکیزوتایپال اغلب دارای عقاید انتساب (تفسیر نادرست از وقایع و رفتارهای افراد؛ به طوری که همه آن ها را حمل بر معنای خاصی درباره خودشان میکنند) هستند. در برخی از آن ها هم اعتقادات خرافی که خارج از عرف خرده فرهنگ شان است، مشاهده می شود .این افراد اغلب به دنبال درمان مشکلاتی نظیر اضطراب و افسردگی یا سایر مشکلاتی هستند که در اثر این اختلال برایشان به وجود آمده است .این افراد با بدکارکردی شناختی و دوری گزینی میان فردی به گونههای عجیب و غریب فکر میکنند. آنان افرادی منزوی و دارای نشخوار فکری و افت عاطفی هستند (رادنی نرس، ۱۳۸۹). این نوع شخصیت با نقص در جنبههای اجتماعی و روابط بین فردی مشخص میگردد. این چنین نقصهایی با نارضایتی گسترده و با کاهش روابط بین فردی نزدیک و همچنین اغتشاش در باورها و ادراکات این افراد در مورد دیگران همراه است. این افراد دارای رفتارهای خودمحورانه هستند، اما اینگونه رفتارها در حدی نیستند که در قالب تشخیص اسکیزوفرنیا قرار گیرند (حق شناس، ۱۳۸۸).
اختلال شخصیت ضد اجتماعی
خصیصه اصلی اختلال شخصیت ضداجتماعی، عبارت است از الگویی فراگیر از بی اعتنایی و تخلف از حقوق دیگران که در کودکی با اوایل نوجوانی شروع می شود و تا بزرگسالی ادامه مییابد (کاپلان و سادوک[۷۲]، ۱۳۸۹). این افراد به عنوان کسانی توصیف شده اند که در پذیرش هنجارهای اجتماعی ناتوانند و مکررا اعمالی را انجام میدهند که منجر به دستگیریشان می شود، آن ها به خواست ها و احساسات دیگران بی اعتنا هستند و به طور مکرر فریبکاری و تقلب میکنند و در جهت منافع شخصی اشان خرابکاری میکنند، به خاطر شکست در طرح ریزی اهدافشان، تکانشگری نشان میدهند و بدون توجه به نتایج عملشان، عمل میکنند. در موقعیتهای عادی، تحریک پذیر و پرخاشگر، بی ملاحظه و بی مسئولیت هستند، برای رفتارشان حداقل پشیمانی را نشان میدهند و خیلی خونسرد و زیرکانه دلیل تراشی میکنند. بی عاطفگی، اهانت به دیگران و خودارزیابی مغرورانه ویژگی مسلم این افراد است (ترنر و هرسن، ۱۹۹۷؛ به نقل از، نیکبخت، ۱۳۸۴). این افراد از نظر ویژگیهای شخصیتی نمرات بالایی در برخی از زیرمقیاسهای روانرنجوری و نمرات کمی را در زیرمقیاسهای وجدانی بودن و توافق کسب میکنند. این افراد بیش از حد متعارف، گرایش به امتزاج با دیگران دارند و از دستکاری کردن دیگران یا به اصطلاح از سر کار قرار دادن دیگران برای منفعت طلبی و لذت طلبی خود استفاده میکنند، در حالی که از توانایی برقرار سازی یک رابطه پایدار و عمیق برخوردار نیستند. در امور جنسی خود بی بند و بار هستند و اغلب تاریخچه زندگی زناشویی آن ها دارای تجربه هایی از بی وفایی و خیانت است. همچنین چنین افرادی در مواجهه با شکست ها و ناکامی ها و حوادث، خود را بی تقصیر و دیگران را مقصر قلمداد میکنند و فاقد حس گناه و تقصیر هستند که این خود تهدید کننده رابطه بین پایدار بین همسران است (حق شناس، ۱۳۸۸).