نسل کشی یا ژنوساید یکی از قدیمی ترین جنایات علیه بشریت است که در قرون و اعصار مختلف به وقوع پیوسته است.کنوانسیون نسل زدایی مورخ ۱۹۴۷؛ گروههای نژادی وملی ، زبانی، مذهبی وسیاسی رابه عنوان گروههای در معرض نسل کشی معرفی نموده است.[۲۶۳]
اصطلاح ژنوسید در سال ۱۹۴۵ میلادی در دادگاه نظامی بینالمللی نورنبرگ به کار گرفته شد. دادستان دادگاه نورنبرگ، جنایتکاران جنگی نازی را به چیزی تحت عنوان «ژنوسید» متهم کرد. اما این اصطلاح در مقررات اساسنامه دادگاه به کار گرفته نشده بود و لذا دادگاه، آن ها را به دلیل سبعیتهای ارتکابی علیه یهودیان اروپا به «جنایت علیه بشریت» محکوم کرد.[۲۶۴] در واقع نسلکشی در منشور محکمه نظامی نورنبرگ برای محاکمه جنایتکاران جنگی دول محور، یک جرم علیه بشریت محسوب گشته بود. مطابق ماده ۶ «جرایم علیه بشریت عبارتند از: قتل عمد، نابودسازی (تصفیه)، برده کردن، اخراج و سایر اعمال غیر انسانی که قبل یا در حین جنگ علیه یک جمعیت غیر نظامی ارتکاب مییابد یا اعمال اذیت و آزار بنا به دلایل سیاسی، نژادی یا مذهبی در اجرا یا در رابطه با هر جرمی که رسیدگی به آن در صلاحیت محکمه قرار دارد، اعم از این که این اعمال نقض قانون کشور محل ارتکاب محسوب گردند یا خیر».
پس از آن سازمان ملل متحد در اوّلین سال فعالیت خود، قطعنامه شماره I96 را در دسامبر ۱۹۴۶ تصویب نمود و به موجب آن صراحتاً تأیید کرد که «نسلکشی جرمی به موجب حقوق بینالملل است و جهان متمدن آن را تقبیح میکند.» متعاقباً، مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ۹ دسامبر ۱۹۴۸ به موجب قطعنامه شماره ۲۶۰، متن «کنوانسیون منع و مجازات جرم نسلکشی» را مورد تصویب قرار داد. این کنوانسیون از ۱۲ ژانویه ۱۹۵۱ لازمالاجرا شده است و طبق آمار موجود تا سال ۱۹۹۵ تعداد ۱۰۲ کشور به این کنوانسیون پیوستهاند.[۲۶۵]
کنوانسیون ۹ دسامبر ۱۹۴۸ سازمان ملل (راجع به پیشگیری و مجازات جنایت نسلکشی) ژنوسید را چنین تعریف کردهاست: «یکی از اعمال زیر که به قصد از بین بردن تمام یا قسمتی از یک گروه ملی یا قومی یا نژادی یا مذهبی، به عنوان گروه انجام گیرد.
الف: کشتن اعضای گروه.
ب: عمداً شرایطی را بر گروه تحمیل کردن به منظور آن که موجب نابودی کلی یا جزیی آن شود.
ج: تحمیل اقداماتی به قصد جلوگیری از تولید مثل در بین اعضای گروه.
د: انتقال اجباری اطفال از گروهی به گروه دیگر.»[۲۶۶]
همان طوری که ماده یک کنوانسیون اعلام میدارد، ژنوساید به منزله یک نوع خاص از جنایات علیه بشریت و بدون تردید از مهمترین آن ها میباشد. در واقع، هر دو نوع جرم ارتکابی یعنی کشتار جمعی و جنایت علیه بشریت از اهمّیّت فوقالعادهای در بین جنایات برخوردارند. آسیب به حیات و جان افراد، یکی از انواع مختلف صدماتی است که علیه انسانها ارتکاب مییابد. در این جنایت، مرتکب سیاست نابود کردن جسم و روان افراد را در اعمال تبعیض نژادی میداند. اتخاذ چنین سیاستی در تعداد زیادی جنایات علیه بشریت که به این هدف و انگیزه نزدیک میباشد (اعمال تبعیض ملی، قومی، نژادی یا مذهبی) مشاهده شده است. ماده ۳ کنوانسیون تنها این اعمال جنایتآمیز را بالمباشره ممنوع ننموده است، بلکه هر نوع واسطه ارتکاب عمل را به منزله معاونت و همکاری در جنایات و همچنین تبانی و توافق به منظور ژنوسید با تحریک مستقیم و مسلم جنایتکار، منع نموده است.[۲۶۷]
ماده ۲ کنوانسیون ۱۹۷۶ شش نوع رفتار را آپارتاید میداند:
۱ ) منع اعضای یک گروه نژادی از حق حیات آزادی ؛
۲ ) تحمیل شرایطی به گروههای نژادی به قصد نابود کردن فیزیکی آن ها؛
۳ ) تصویب قوانینی به قصد ممانعت از مشارکت گروههای نژادی در امور سیاسی , اقتصادی , اجتماعی و فرهنگی ؛
۴ ) اقداماتی جهت جداسازی جمعیت از لحاظ نژادی (جدایی محلهای زندگی کار, تفریح…)
۵ ) سو استفاده از نیروی کار گروههای نژادی (به بیگاری گرفتن , مزد کم دادن و…)
۶ ) اذیت و آزار گروههای نژادی (از طریق پلیس , مقامات و…
متاسفانه گروههای تکفیری سلفی در شاخه نظامی با ایراد اتهاماتی علیه شیعه این افراد را مهدور الدم اعلام کرده و با قهر و جبر به استغفار و طهارت ملزم می کند. در این مبحث نسل کشی تکفیریان را در دو گفتار پی می گیریم در گفتار اول به بررسی فتاوی تکفیریان علیه شیعه به عنوان یک تبعیض نژادی و تحریک تکفیریان به قتال آنان، پرداخته شده است و در گفتار دوم به اقدامات عملی تکفیریان علیه شیعه پیرو تحریک مفتی های وهابی خواهیم پرداخت.
گفتار اول: فتاوی تکفیریان علیه شیعیان
ابنتیمیه حرانى که در حقیقت، تئوریسین اصلى فکر وهابیت به شمار مىرود، درباره شیعیان و پیروان اهل بیت سخنان بسیار زشتى گفته است. از جمله مىگوید:
درمیان مردم مصر، زندیقهایى وجود دارند که نه به آخرت ایمان دارند و نه به بهشت و جهنم، نه نماز را واجب مىدانند و نه زکات و حج را بهترین گروه در میان آنها طایفه رافضه است، که رافضه شرورترین طایفهاى است که به قبله نسبت داده مىشود.[۲۶۸] و در جایى دیگر مىنویسد: اما آنها (روافض) شراب کفر و الحاد را در ظرف انبیاى خدا و اولیاى او به خورد مردم مىدهند، لباس مجاهدان در راه خدا را مىپوشند، اما در باطن از جنگکنندگان با خدا و پیامبرش هستند.
محمد بن عبدالوهاب در یکى از نامههاى خود، پس از بحث تفصیلى درباره استغاثه و توسل، مسلمانانى را که به عبدالقادر گیلانى استغاثه مىکنند، تکفیر کردهاست: «هر کس عبدالقادر را بخواند، کافر است.»[۲۶۹]
-
- عبدالرحمن بن حسن در باب «من حجد شیئا من الأسماء والصفات» دو آیه: وَهُمْ یَکْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ قُلْ هُوَ رَبِّی لا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ مَتَابِ؛ و وَهُمْ یَکْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ قُلْ هُوَ رَبِّی لا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ مَتَاب، را آورده و شأن نزول آنها را نیز بیان کرده و مىگوید: «رحمن» اسم و از صفات کمال خداوند است که مشرکان قریش آن را انکار کردند. پس از این سخنان مىگوید: اشاعره و معتزله چون صفات خدا را انکار مىکنند و آنها را به تأویل مىبرند کافر هستند:«زمانىکه مشرکان اسمى از اسماى خداوند را انکار (و آن اسمى است که بر کمال خداوند دلالت دارد) کردند، انکار معناى این اسم و مانند آن نیز همچنین است؛ زیرا جهم بن صفوان و پیروان او گمان کرده اند که این اسم بر صفتى که قائم بهذات خداوند باشد، دلالت ندارد. گروههایى از معتزله و اشاعره و غیر آنها او را در این عقیده پیروى نمودند؛ از این رو، بسیارى از اهل سنت آنها را تکفیر کردند».[۲۷۰] وی در کتاب مسائل بنباز آمده است که از او درباره شیعیان قطیف و ایران سؤال شد، او در پاسخ گفت: «روافضى که در حق على غلو مىکنند و به صحابه فحش مىدهند، کافرند؛ همانند رافضىهاى ایران و قطیف.»[۲۷۱]