ماده ۸۸۱ – در صورتی که قتل عمدی مورث به حکم قانون یا برای دفاع باشد، مفاد ماده فوق مجری نخواهد بود. اصلاحی ۱۴/۸/۱۳۷۰
ماده ۸۸۱ – مکرر – کافر از مسلم ارث نمی برد و اگر در بین ورثه متوفای کافرمسلم باشد وراث کافر ارث نمی برند اگرچه از لحاظ طبقه و درجه مقدم بر مسلم باشند. ۸/۱۰/۶۱
ماده ۸۸۱ مکرر – کافر از مسلم ارث نمی برد و اگر در بین ورثه متوفای کافری مسلم باشد وراث کافر ارث نمی برند اگرچه از لحاظ طبقه و درجه مقدم برمسلم باشند. اصلاحی ۱۴/۸/۱۳۷۰
۲-۱-۵- وصیت معلق به شرط ( مضاف )
در صورت معلق بودن وصیت به شرط، اگر آن شرط صحیح باشد وصیت نیز صحیح است. شرط صحیح آن است که مصلحت وصیت کننده یا وصیتشده یا مصلحت غیر آنان را در بر گیرد و مورد نهی شارع واقع نشده و منافی با مقاصد شرعی نباشد. وقتی شرط صحیح است که مصلحت در آن باشد. هرگاه مصلحت مقصود منتفی گشت یا شرط صحیح نبود مراعات آن واجب نیست.
۲-۱-۶- بطلان وصیت
از نظر فقهای اهل سنت امور زیر سبب بطلان وصیت می شود :
- از بین رفتن اهلیت موصی : احناف میگویند که هرگاه شخصی در حالی که دارای اهلیت کامل است، چیزی برای شخص دیگری وصیت کند و سپس دیوانه شود چنانچه این جنون، جنون دائمی باشد، وصیت باطل می شود ؛ خواه دیوانگی او تا وقت مرگ ادامه داشته باشد خواه به مرگ وی متصل نشود ؛ زیرا شروطی که وجود آن ها برای تشکیل عقود تبرعی ضرورت دارد، برای بقا و ادامه آن نیز وجود آن ها لازم است شرط انعقاد عقد تبرع، دارا بودن اهلیت متبوع است و این شرط باید باقی باشد(صابونی، ۱۳۸۸، ص۱۵۰).
اکثریت میگویند : هرگاه موصی در وقت انشا ی وصیت دارای اهلیت کامل باشد و سپس دیوانه شود، خواه این دیوانگی ادواری یا دائمی باشد و خواه متصل به مرگ باشد یا نه، تأثیری در صحت وصیت ندارد ؛ زیرا اعتبار عقود و تصرفات ؛ تحقق اهلیت در وقت انشای آن ها ست ؛بر این اساس زوال اهلیت پس از انعقاد عقد، در صحت وصیت اثری ندارد همان طور که در بیع و اجاره و وقف می بینیم.
-
- مرگ موصی له معین پیش از موصی : هر گاه موصی له در زمان حیات موصی بمیرد. وصیت باطل می شود. کلیه مذاهب در این خصوص اتفاق نظر دارند.
-
- از بین رفتن عین موصی به فقهای اسلامی متفق القولند که اگر موصی به پیش از اینکه به مالکیت موصی له درآید ازبین برود، وصیت باطل می شود ؛ چون محل وصیت نابود شده است و بقای وصیت در شی معدوم معنا ندارد.
-
- مستحق الغیر درآمدن موصی به : وصیتی که در آن تمام یا قسمتی از موصی به، به فرد دیگری غیر از موصی تعلق داشته باشد ولو بعد از تملک موصی له، باطل است.
-
- قتل موصی، به وسیله موصی له : موصی له نباید قاتل موصی باشد.
-
- استغراق دین : هرگاه موصی بمیرد و دیون او تمام ترکه را فراگیرد، وصیت او باطل است ؛ چون محلی برای آن وجود ندارد.
-
- رد وصیت از طرف موصی له : هرگاه موصی له پس از مرگ موصی و قبل از قبول وصیت آن را رد کند اکثر فقها این وصیت را باطل می دانند.
- رجوع از وصیت : تمام فقهای اسلامی بر این عقیده هستند که بازگشت از وصیت موجب بطلان آن است ؛ زیرا وصیت عقد جایز است و موصی هر زمان اراده کند میتواند از تمام یا قسمتی از آن رجوع نماید.
در مورد انکار وصیت،اکثر فقها از شافعیه و حنابله و احناف ، بجز ابویوسف معتقدند که انکار به عنوان رجوع از وصیت معتبر نیست ؛ زیرا انکار ؛ نفی گذشته است و نفی گذشته باطل و کاذب است از طرف دیگر وصیت عقد است و مثل سایر عقود با انکار باطل نمی شود؛ اما ابویوسف عقیده دارد که اگر موصی بگوید وصیت نکردم چنین می نمایاند که انکار او دلیل عدم رضایت وی از وصیت است و حکایت از قصد او بر رجوع را دارد و از طرفی انکار وصیت نفی آن در گذشته و حال است و از جهت معنا قوی تر از رجوع است ؛زیرا رجوع فقط رفع وصیت در حال است(سابق، ۱۳۶۵، ص۱۳۰).
۲-۲- وصیت در حقوق ایران
۲-۲-۱- حقوق اقلیت ها (وصیت) در قانون اساسی جمهوری اسلامی
۲-۲-۱-۱- تعریف اقلیت
ارائه یک تعریف جامع و مانع برای اقلیت دشوار است، امروزه در اسناد بینالمللی مشخصه هایی برای اقلیت ذکر می شود و با آن مشخصه ها، گروهی به عنوان اقلیت نامیده میشوند. این مشخصه ها عبارتند از: ویژگیهای قومی، ملی، مذهبی یا زبانی یک گروه که با گروههای داخل در حاکمیت متفاوتند. در حقیقت برای اینکه جمعیتی به عنوان اقلیت شناخته شود، باید این مشخصه ها را داشته باشد(عمیدی زنجانی، ۱۳۶۷، ص۲۳).
۱- از لحاظ تعداد کم باشند، اقلیتها قاعدتاً باید از لحاظ تعداد کمتر از سیار اقشار جمعیت که حکومت را در دست دارند، باشند.
۲- حاکمیت را در دست نداشته باشند، گروه اقلیت، گروهی است که قدرت حکومت را در دست ندارند. اقلیت یعنی گروهی که از لحاظ تعداد کمتر از گروههای دیگر است که حاکمیت را در دست دارد. طبعاً مصداق اقلیتی که باید موردحمایت قرار گیرد محسوب نخواهد شد.
۳- تفاوت نژادی، ملی، فرهنگی، زبانی و یا تفاوت مذهبی داشته باشند، اقلیتها گروه هایی هستند از لحاظ نژادی، زبانی یا مذهبی با دیگران تفاوت دارند، و البته اقلیت به کسانی گفته می شود که اتباع یک کشور محسوب میشوند، یعنی افرادی از تبعه یک کشور که از لحاظ نژاد، زبان و یا مذهب با دیگران تفاوت دارند، اقلیت محسوب میشوند. بنابرین اقلیت را می توان این گونه تعریف کرد:
«گروهی از اتباع یک کشور که از لحاظ ملی، نژادی، زبانی، یا مذهبی از دیگر اقشار مردم متفاوت بوده، از لحاظ تعداد کمترند و قدرت حکومت را در دست ندارند.» برخی برای تحقیق مفهوم اقلیت برای گروهی از اتباع یک دولت، روحیه همبستگی و تعاون و ریشه دار بودن آنان در کشور محل اقامت، یعنی سابقه طولانی اقامت در کشور را داشتن مثلا صد سال قدمت، شرط تحقق مفهوم اقلیت دانسته اند(عمیدی زنجانی، ۱۳۶۷، ص۲۶).
۲-۲-۱-۲- اقلیت های دینی در قانون اساسی جمهوری اسلامی
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در دو مورد از عنوان اقلیت های دینی نام برده است، یکی در اصل ۱۳ که تنها اقلیت های دینی رسمی را سه دین یهودی، مسیحی و زرتشتی ذکر میکند و دیگری در اصل ۶۷ که مربوط به سوگند خوردن نمایندگان در بدو انتخاب و نخستین جلسه مجلس است که میگوید: نمایندگان اقلیت های دینی با ذکر کتاب آسمانی خود ادای سوگند میکنند. در رابطه با اقلیت های دینی نیز دو مسئله مربوط به تبعیض در حقوق و آزادی ها و نیز به رسمیت شناختن هویت و موجودیت آن ها مطرح است.
در این زمینه باید یادآوری نمود که طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران پیروان مذاهب غیر اسلامی و اقلیتها به دو دسته رسمی و غیر رسمی تقسیم میشوند.
اصل ۱۲ قانون اساسی[۲۰] دین رسمی را دین اسلام مذهب جعفری اثنی عشری میداند. از پیروان دیگر مذاهب اسلامی چون حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی، زیدی به اقلیت تعبیر نشده و در همان اصل عنوان شده که پیروان این مذاهب از احترام کامل برخوردارند، ولی پیدا است که به هر حال آن ها هم در برابر اکثریت شیعه مذهب، اقلیت مذهبی به حساب میآیند و اصل ۱۲ موجودیت و هویت آن ها و حفظ هویت آن ها را به رسمیت شناخته است و به آن ها اجازه داده که در مراسم مذهبی خود و تعلیم و تربیت دینی طبق فقه خویش آزادانه عمل نمایند و در احوال شخصیه و دعاوی مربوط به آن نیز مقررات فقهی خودشان مجری بوده و در دادگاه ها بر همین موازین عمل می شود.