((الاذن الاجازه ،آگاهی ،فعله باذنی ،با آگاهی من انجام داد))[۱۳۹]
اذن به معنی اعلام: در آیه ی ۲۷۹ سور ه ی بقره به این معنا است)فان لمً تفعَلو فاذنو بِحَرب مِن الله ورَسوله ) و اگرچنین نکردید، بدانید که به خدا و فرستاد ه ی او، اعلام جنگ « کرده اید .
اذن به معنی اباحه و رخصت: در آیه ی ۲۵ سور ه ی نساء به این معنا اشاره دارد (فَانکِحوهن بإذْنِ أهله)پس آنان را با اجازه خانواده شان به همسر خود درآورید .
به نظر یکی از نویسندگان [۱۴۰]این آیه ، معنی اعلام داشته که در معنای اصطلاحی همان اذن است، یعنی در اصل به معنی اعلام بوده که به خاطر کثرت استعمال در معنای اعلام رضایت ورخصت به کار رفته است .
امر و فرمان: در آیه ۹۷ سور ه ی بقره به این معنا اشاره شده است (قلً مَن کان عَدواً لجِبریل فَاِنه نَزله علی قَلبِک بِاذنِ الله )بگو : (کسی که دشمن جبرئیل است در واقع دشمن خدا است) .چراکه او به فرمان خدا، قرآن را بر قلبت نازل کردهاست . [۱۴۱]
برخى از نویسندگان، تنها به ذکر معناى نخست اکتفا کرده اند[۱۴۲]که این به دلیل اهمیت آن معنا است. غیر از آنچه یاد شد، معانى دیگرى مثل اراده و استماع نیز براى اذن ذکر شده است.[۱۴۳] بعضى از فرهنگ نویسان براین باورند که واژه اذن در قرآن در معانى متعددى، از جمله اجازه، اراده، اطاعت و علم به کار رفته است[۱۴۴] لیکن به نظر مىرسد بعضى از این معانى به سه معناى بالا قابل ارجاع باشد.
از بررسى واژه اذن در کتابهاى لغت مىتوان دریافت که اذن به معناى اعلام بیشتر با حرف با، در معناى اباحه و رخصت غالباً با حرف فى و در صورت داشتن معناى استماع در اکثر موارد با حرف الى متعدى مىشود. [۱۴۵]به نظر مىرسد از بین معانى ذکر شده، معناى اعلام ریشه معناى اصطلاحى اذن باشد .[۱۴۶]یعنى اذن در اصل به معناى اعلام بوده، اما بر اثر کثرت استعمال، در معناى اعلام رضایت و رخصت نیز به کار رفته است . [۱۴۷] ایذان به معناى اذن دادن و استیذان به معناى اذن گرفتن مىباشد. [۱۴۸] لذا اذن دهنده را اذن و کسى را که به او اذن داده مىشود، مأذون مىنامند.
۳-۱-۱-۲- اذن در اصطلاح
در بخش معنی لغوی اذن در خصوص اذن در اصطلاح نیز توضیحات مختصری ارائه گردید حال به بررسی تعاریف ذکر شده در تألیفات فقهى می پردازیم که عبارتاند از:
الف) اذن، برطرف نمودن مانعى است که قانونگذار براى آن اثرى مترتب مىکند[۱۴۹].
ب)اذن، رخصت دادن و برداشتن مانع یا اعلام رضایت به آن است[۱۵۰]
پ)اذن، برطرف نمودن منع و حجرى مىباشد که معلول رقّیّت یا صغر سن است و ساقط نمودن حق[۱۵۱]این تعریف، تنها بعضى از مصادیق اذن را در بر مىگیرد؛ مثلاً: اذن ولىّ در نکاح دختر بالغ باکره و نیز اذن زن را به شوهر در ازدواج با برادرزاده یا خواهرزاده زن که از حقوق غیر قابل اسقاط است، شامل نمىشود.
ت) اذن، برطرف نمودن منع و ساقط نمودن حق است [۱۵۲]به نظر مىرسد، عبارت «ساقط نمودن حق» در دو تعریف اخیر زاید باشد و معنایى بیش از رفع حجر افاده نمىکند. ازاین رو در برخى از تعاریف به رفع حجر و برداشتن مانع قانونى تصرف، اکتفا شده است.[۱۵۳]
ج) در حقوق اذن عبارت از : ابراز رضایت شخص به تصرف دیگری در امور مربوط به وی که ممکن است مالی یا غیرمالی باشد [۱۵۴]
اذن یا رخصت عبارت است از : رخصت مالک یا کسی که در حکم مالک است در تصرف واثبات ید ،که اگر این رخصت قبل از تصرف باشد اذن نامیده می شود واگر بعد از تصرف باشد اجازه نامیده می شود .[۱۵۵]
اذن عبارت است از : ازالۀ منع قانونی به سود یک نفر یا چند نفر معین یا اشخاص غیر معین از طرف مقنن یا شخص معین[۱۵۶] توضیح آنکه برای انجام دادن پاره ای از اقدامات موانعی وجود دارد که این موانع را گاه قانون به وجود آورده است و گاه منافع شخص یا اشخاص اقتضاء دارد که مانعی برای حفظ ان منافع شناخته شود . در نتیجه اذن زمانی واقع می شود که قانونگذار مانعی را که نهاده رفع کند یا شخصی که مانع به سود اوست آن را از میان بردارد .
حقوق دانان در کتاب مبسوط در ترمینولوژی اذن را چنین تعریف می نمایند :
اذن در اصطلاح عبارت است از رضای به فعل یا ترک از دیگری که ابراز شده باشد ورضای اظهار نشده اذن نیست واذن قبل از وقوع عمل ماذون است واجازه بعد از آن [۱۵۷]
مرحوم نراقی در عوائد الایام [۱۵۸]چنین بیان فرموده که با اجماع واخباراثبات می شود که دخل وتصرف در مال غیر واستفاده از آن به مجرد رضایت واذن او مجاز است و در همه این موارد ،به اباحه تصرف حکم می شود .ازاین کلام بر میآید که نظر مرحوم نراقی درباره مفهوم اذن هم رخصت مالک بر مجاز بودن تصرف بر مال اوست .
دکتر لنگرودی در تعریف اذن می نویسد :
اذن عبارت است از اعلام رضایت مالک یا نماینده قانونی او یا رضای کسی که قانون برای رضای او اثری قائل شده است ، برای انجام دادن یک عمل حقوقی خواه عقد ،خواه ایقاع باشد ،یا از تصرفات انتفاعی ویا استعمالی [۱۵۹]
(( اذن یعنی : انشاى رضایت مقنّن یا مالک یا نماینده قانونى او یا کسى که قانون براى رضایت او اثرى قایل شده است، به یک یا چند نفر معین یا اشخاص غیر معین، براى انجام دادن یک عمل حقوقى یا تصرف خارجى.
تعریف فوق هم اذن اشخاص وهم اذن قانونى را در بر مىگیرد؛ ولى بعضى از تعریفها اذن قانونى را شامل نمىشود.)) [۱۶۰]و نیز این تعریف اذن عام و خاص هردو را در بر مىگیرد. عمل حقوقى در این تعریف، اعم از عقد و ایقاع مىباشد و مقصود از تصرّف خارجى، تصرّفاتى است که بر خلاف اَعمال حقوقى جنبه اعتبارى
ندارد، بلکه تصرف مادى است؛ اعم از آنکه متصرّف از آن انتفاع برد یا نبرد و اعم از آنکه با تصرف، عین
مال باقى بماند یا عین مال عرفاً از بین برود. [۱۶۱]
با توجه به معانی بیان شده از اذن و مصادیق استعمال آن در فقه، سوالی که مطرح می شود این است که آیا اذن یک واقعه ی حقوقی است و انشایی در آن وجود ندارد؟ به این معنی که اذن دهنده، هیچ چیز را از نظر حقوقى به وجود اعتبارى ایجاد نمیکند ، بلکه تنها مانع قانونى را مرتفع میسازد یا این که اذن یک عمل حقوقی است و دارای انشا و آثار حقوقی است ؟ اگر دقیقتر به موضوع بنگریم در می یابیم که در واقع اذن دهنده با دادن اذن، اباحه ی مورد اذن را انشا مى کند. اذن دهنده به دیگرى اذن مى دهد تا در مال او تصرّف کند و با اذن خویش مانع تصرف دیگری را برمى دارد. تصرف ممنوع با انشاى اذن دهنده مباح میگردد وتواقفى برانشاى متقابل مأذون و قبول او وجود ندارد. حتى رد مأذون نیز مانع تحقق یا بقاى اذن نمى گردد و او با آن که اذن را رد کردهاست، تا زمانى که آذن از اذن خود برنگشته، مى تواند در آن مورد تصرف کند.[۱۶۲]
۳-۱-۲- مطالعه تطبیقی اذن :
با توجه به تعاریف ارائه شده از اذن از نظر لغوی و اصطلاحی لازم است بدوا به تعریف اذن در حقوق مصر پرداخته و سپس به بررسی تحلیلی ارتباط تعاریف ارائه شده با عقود اذنی بپردازیم :
در قانون مدنی مصر اذن تصرف قانونی رضائی است ونیاز به شکل خاص ندارد یعنی به اراده آذن منعقد می شود ونیاز به ورقه رسمی به عنوان اینکه ثبت شود ندارد . [۱۶۳]