۲-۳-۹- ترافیک شهری
در راستای زندگی شهری و شهرنشینی، مشکلات و معضلات بسیاری در محیط زندگی افراد به دلیل ازدحام جمعیت و تراکم آن به وجود میآید. یکی از معضلات اصلی شهرهای بزرگ، ترافیک شهری میباشد. ترافیک در لغت، پدیده ای است ناشی از جا به جایی انسان، حیوان، کالا و وسایل اما در اصطلاح عامیانه مشکلات نقلیه از نقطه ای به نقطه دیگر تردد و رفت و آمدی که در اثر ازدیاد عناصر جابه جا شونده مانند اتومبیل به وجود میآید را ترافیک میگویند.
۲-۳-۱۰- اخلاق ترافیک شهروندی
اخلاق ترافیک شهروندان میزان تعهد و پایبندی افراد به قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی از طرف رانندگان و شهروندان میباشد. هر قدر سطح این اخلاق بالاتر باشد، میزان رعایت قوانین از طرف رانندگان نیز بیشتر می شود و این امر میتواند کمک شایانی در کاهش حجم ترافیک شهری داشته باشد.
۲-۴- رویکردهای نظری مفاهیم
۲-۳-۱- رویکردهای نظری اخلاق شهروندی
بنابر تعاریفی که ارائه گردید، اخلاق شهروندی شامل میزان تعهد و مسئولیتی است که افراد در جامعه در قبال یکدیگر دارند. جامعه شناسان معاصر از جمله پارسونز، ترنر، فالکس، کیمیلیکا و جانوسکی تعاریف مختلفی از شهروندی بیان نموده اند که در ادامه به تشریح هر یک پرداخته می شود.
۲-۴-۱-۱- تالکوت پارسونز
مفهوم شهروندی در نظریات پارسونز نیز به صورت تلویحی صورت بندی شده است. با بازخوانی نظریه های پارسونز می توان دریافت که جایگاه نظری شهروندی در نظریه های پارسونز را باید در تئوری توسعه مدرنیته او سراغ گرفت. شهروندی در معنای کامل کلمه، از نظر پارسونز نتیجه ظهور سرمایه داری مدرن یا پدید آمدن تغییرات در جامعه سنتی نظیر شهری شدن، سکولار شدن و عقلانیت است، که بستر مناسبی برای رشد آن فراهم آوردند. از دید پارسونز شهروندی مدرن نیازمند یک عامل سیاسی است که دیگر با خاص گرایی های تولد، قدمت و جنسیت محدود و مقید نشود.(نجاتی حسینی؛ ۱۳۸۰)
در بحث مدرنیته و تطور جوامع عمده مباحث او خلاصه می شود در بحث متغیرهای الگویی و تیپ بندی که از جوامع بر مبنای تطور تاریخی ارائه میدهد. متغیرهای الگویی و به دنبال آن تیپ بندی که پارسونز از جوامع (سنتی تا مدرن) ارائه میدهد را می توان مبنایی برای صورت بندی شهروندی در قالب تئوری توسعه مدرنیته و همچنین یک چارچوب نظری برای تحلیل مدرنیته دانست. جهت گیری نظری شهروندی پارسونزی را می توان با کمک متغیرهای الگویی که مبنایی برای تحلیل و تبیین جامعه شناختی مدرنیته، جامعه مدرن و نهایتاًً تعریف مفهوم شهروندی محسوب میشوند به صورت زیر بیان کرد: مدرنیته را می توان بر اساس چهار متغیر الگویی: عام گرایی، اکتساب، بی طرفی ارزشی و جمع گرایی(که نقطه مقابل متغیرهای الگویی اجتماعی سنتی یعنی: خاص گرایی، انتساب، جهت گیری ارزشی و فردگرایی است)تعریف کرد.(ازکیا؛ ۱۳۸۱)
بر اساس این تعریف مدرنیته به معنای تفکیک و تمایز اجتماعی به بخش های مستقل و تحول از تعهدات سنتی اعضاء جامعه به تعهدات مدرن و همه شمول است. بر مبنای این تحلیل مدرنیته عبارت است از انتقال جامعه از وضعیت مبتنی بر منزلت (پایگاه) به جامعه مبتنی بر قرارداد. (ترنر؛۱۹۹۴)
بنابر موارد فوق می توان شهروندی را از نظر پارسونز پدیده ای حاصل گسترش ارزش ها و هنجارهای عام دانست که با ظهور مدرنیته و سرمایه داری یا پدید آمدن تغییرات در جامعه سنتی نظیر شهری شدن، صنعتی شدن، سکولار شدن و عقلانیت رشد مییابد و همچنین می توان آن را توسعه مدرنیته یعنی انتقال اعضاء جامعه از وضعیت مبتنی بر منزلت به وضعیت مبتنی بر قراداد تلقی کرد.(شیانی؛ ۱۳۸۱)
در واقع او شهروندی را مجموعه ای از کردارهای اجتماعی میداند که مشخص کننده عضویت اجتماعی در یک جامعه برخوردار از تفکیک اجتماعی، در سطح فرهنگ و نهادهای اجتماعی که در آن انسجام اجتماعی مبتنی بر معیارهای همه شمول میباشد، میداند. همچنین شهروندی مورد نظر پارسونز یک شهروندی اجتماعی است و با سه مقوله کلیدی کردارهای اجتماعی، عضویت اجتماعی و انسجام اجتماعی پیوند تنگاتنگ دارد. با مروری در آثار پارسونز می توان به جایگاه مهم شهروندی در نظریات او پی برد.
وی شهروندی را در ایجاد و حفظ نظام حکومتی دموکراتیک، بسیار مهم می انگاشت و تصور می کرد در جوامع دموکراتیک شهروندی به معیار اصلی همبستگی ملی تبدیل می شود. در گذشته تفاوت های مبتنی بر مذهب، قومیت یا سرزمین آن قدر مهم بود که تعیین می کرد چه کسانی عضو جامعه به شمار آیند، یا از عضویت آن به طور کلی محروم گردند. با وجود این در جامعه ای کاملاً مدرن، وضعیت مشترک شهروندی شالوده ای کافی برای همبستگی ملی فراهم میکند.(کیوستو؛۱۳۸۹)
مفهوم شهروندی از دیدگاه پارسونز عضویت کامل در آن چیزی است که آن را “اجتماع جامعه ای” می نامد. اجتماع جامعه ای اشاره به بخشی از جامعه دارد که به عنوان یک نظام، یک “گمینشافت” را تشکیل میدهد و بر همبستگی و وفاداری متقابل اعضا تأکید دارد. از دیدگاه پارسونز اجتماع جامعه ای مقوله ای از تعهد اعضاء به یکدیگر و جمعی است که در آن گرد آمده اند. برای به وجود آمدن چنین وضعیتی ساختار انجمنی باید مطابق ارزش های مشترک جامعه باشد. در این صورت اعضا به یکدیگر تعهد پیدا میکنند، زیرا ارزش های مشترکی دارند و علایق و منافع شان با علایق و منافع دیگران در ارتباط است.(ترنر؛۱۹۹۴)
پارسونز با برقرار کردن رابطه بین شهروندی و پلورالیسم، شهروندی را شالود های کافی برای وضعیت مشترک تمامی گروههای اجتماعی میداند که میتواند با نادیده گرفتن تنوعات و کثرت گرایی فرهنگی، محوری جهت ایجاد هویت ملی (احساس تعلق یکپارچه به یک فرهنگ ملی مبتنی بر زبان، تاریخ و سنتهای مشترک) ایجاد کند و اختلافات قومی، مذهبی، منطقه ای، منازعات اجتماعی و فرهنگی را با هویت ملی همساز کند، بدون ترس از اینکه جامعه بگسلد یا به جنگ خونین داخلی منجر شود.(کیوستو؛۱۳۸۳)
پارسونز مؤلفه های سه گانه شهروندی از دیدگاه مارشال را به شرح ذیل توسعه میدهد:
مدنی یا قانونی: برای پارسونز به کارگیری نظام ارزشی برای یک زمینه مرتبط، بعد مدنی شهروندی را تشکیل میدهد. یکی از این زمینه ها حقوق است. حقوق یعنی اینکه اعضاء اجتماع جامعه ای، در یک معنای هنجاری، باید از آزادی بیان و امنیت برخوردار باشند. سیاسی: برای پارسونز مشارکت در دستیابی به اهداف جمعی در سطح جامعه و مشارکت در فرایند حکومت، همان بعد سیاسی شهروندی است.
اجتماعی: برای پارسونز بعد اجتماعی شهروندی، همان منابع و ظرفیت ها میباشند. به این معنا که اجتماع جامعه ای یک سطح استاندارد از منابع و ظرفیت ها را تعریف میکند و آن را در اختیار جامعه و بخش های کوچکتر آن میگذارد. (ترنر؛ ۱۹۹۴)