گفتار اول – تعریف قانون حاکم بر قرارداد
همان طور که میدانیم برای هر نوع قراردادی چه قراردادهای داخلی و چه قراردادهای خارجی باید قانونی حاکمیت داشته باشد تاطرفین قرارداد چه در زمان اجرا و چه در زمان اختلاف بتوانند به این قانون مراجعه نمایند. برای قانون حاکم بر قرارداد تعاریف مختلفی ارائه گردیده است.
قانون حاکم بر قرارداد قانونی است که دادگاه باید به منظور تعیین تکالیف ناشی از قرارداد به کار ببرد. در قراردادهای بین المللی در ارتباط با تفسسیر یا اجرای قرارداد هر گاه اختلافی پیش آید، در صورت ارجاع به دادگاه یا داوری، قاضی یا داور به قانونی که طرفین در قرارداد معین کرده اند رجوع نموده و با توجه به آن اختلاف، اختلاف را قضاوت یا داوری می کند. این قانون همان قانون حاکم بر قرارداد میباشد.[۳۱]
قانون حاکم بر قرارداد قانونی است که قرارداد به وسیله آن منعقد می شود و به طور کلی بر شکل گیری قرارداد، واقعیت توافق، اثر هر نظر بر خلاف واقعیت، اشتباه، اکراه، تفسیر قرارداد، صحت قرارداد، صحت و عدم صحت قرارداد و شروط آن، انجام وظایف طرفین قرارداد و تا نسبتی مشروع بودن قرارداد، حاکم است.[۳۲]
گفتار دوم – تعارض شروط قراردادی با قانون حاکم
هر گاه یکی از شروط یا مندرجات قرارداد با قانون حاکم بر قرارداد مغایر یا مخالف باشد، معمولا اولویت به قصد مشترک طرفین داده می شود و قانون حاکم در محاق قرار میگیرد؛ البته تا جایی که این قوانین تکمیلی بوده و به عنوان قانون آمره محسوب نگردد. اصل بر تکمیلی بودن قواعد و مقررات قانون حاکم است و توافق صریح یا ضمنی بر خلاف آن قواعد تکمیلی بلا اشکال است، مگر اینکه صراحت قانون حاکم حاکی از بطلان معامله یا شرط باشد. غالبا در دعاوی بین المللی قرارداد به نحوی تفسیر می شود که قانونی که قرارداد را باطل می نماید حاکم نگردد. گاهی نیز قانون حاکم را به نحوی تفسیر میکنند مقررات آن به عنوان مقررات آمره شمرده نشود.[۳۳]
گفتار سوم – یکنواخت نمودن قانون حاکم بر قراردادهای تجاری بین المللی
جامعه بین المللی در برابر پیچیدگی و تنوع تعارض قوانین کشورها از دیرباز در صدد یکنواخت کردن قواعد این رشته در زمینه قراردادهای تجاری بین المللی بوده است. در مراحل نخستین هدف از وضع پیمانهای بین المللی ایجاد نوعی وحدت حقوقی قواعد تعارض قوانین در مورد آن دسته از قراردادها بوده که بیش از همه درگیر تجارت بین المللی است.
امروزه گسترش وسیع همکاریهای اقتصادی بین المللی بین کشورهای جهان، با نظامهای اجتماعی، اقتصادی متفاوت، اقتصاد ملی این کشورها را به صورت نظام واحد به هم پیوستهای در آورده است. نقش مکانیسم حقوقی چنین نظامی که جریان دارایی ها و خدمات بین اقتصاد کشورهای مختلف را متوازن می کند الزاماً افزایش مییابد.
در نتیجه تنظیم قواعد حقوقی خاص جهت معاملات اقتصادی بین المللی که تعدادشان روز به روز بیشتر می شود و مسائل آنها پیچیدهتر میگردد، ازاهمیت ویژهای برخوردار میباشد، از این جهت اقداماتی جهت تدوین این قواعد حقوقی توسط برخی از کشورها و همچنین در سطح بین المللی انجام شده است. تدوین این قواعد تجاری که توسط اعمال تجاری ناشی از قراردادها تقویت و تکمیل می شود،رویه های تجاری بین المللی را به وجود میآورد.[۳۴]
قوانین ملی حاکم بر معاملات بازرگانی بین المللی به طور غیر قابل اجتنابی حاوی تفاوتها و اختلافاتی هستند که اغلب برای تجارت و صادرات محدودیت ایجاد مینمایند. به همین دلیل تا کنون گامهایی برای ایجاد یک نظام حقوقی تجاری بین المللی متحدالشکل برداشته شده است. مؤسسه بین المللی متحدالشکل کردن حقوق خصوصی و همچنین کمیسیون سازمان بین المللی برای حقوق تجارت بین المللی که به آنسیترال معروف است، مهمترین سازمانهایی هستند که در این راه فعالیت کرده اند.
و از جمله این کنوانسیونها میتوان به کنوانسیون ۱۹۷۸لاهه در خصوص قانون قابل اعمال بر قراردادهای نمایندگی اشاره نمود؛ کنفرانس لاهه در خصوص حقوق بین الملل خصوصی در تاریخ ۱۴مارس ۱۹۷۸کنوانسیون مربوط به قانون قابل اعمال بر قراردادهای نمایندگی را پذیرفت که ماده ۵ این کنوانسیون اصل حاکمیت اراده یا آزادی انتخاب طرفین را مقرر میدارد، در این ماده بیان می کند که قانون داخلی کشور منتخب طرفین بر روابط نمایندگی بین اصیل و نماینده حاکم خواهد بود[۳۵]. مورد دیگر را می توان کنوانسیون ۱۹۵۵ لاهه در مورد قانون قابل اعمال بر بیع بین المللی کالا (کنوانسیون ۱۹۵۵ لاهه) دانست.[۳۶]
به موجب مقررات کنوانسیون روم همانند حقوق سنتی انگلستان حقوق مناسب برای قرارداد اساسا به وسیله ارجاع به هر توافق صریح که به وسیله طرفین قرارداد منعقد شده است، تعیین می شود. ماده ۳(۱)این مقررات مشخص می کند که یک قرارداد به موجب قانونی که به وسیله طرفین انتخاب می شود نافذ است و اینکه آن انتخاب ممکن است صریحا به وسیله شروط قرارداد انجام پذیرفته باشد. تا زمانی که هیچ الزامی مبنی بر کتبی بودن و یا دیگر تشریفات برای بیان انتخاب قانون موجود نباشد، یک توافق شفاهی انجام شده بر انتخاب قانون حاکم در مذاکرات قراردادی که منتج به انعقاد ماهوی قرارداد کتبی میگردد، نیز کافی خواهد بود.[۳۷]
فصل دوم: اصول کلی حقوقی و شروط حاکم بر قراردادهای تجاری بین المللی
مبحث اول – اصول کلی حقوقی
همانند بسیاری دیگر از روابط قراردادی و غیر قراردادی، طرفین قراردادهای تجاری بین المللی نیز رفته رفته و در اثر گذشت زمان به اصولی دست پیدا کردند که خود آگاه یا ناخود آگاه بر روابط قراردادی آنها حاکم گردید که میتوان ریشه آن را در عرف قراردادی و یااهتمام سازمان های فعال در جهت یکنواخت نمودن مقررات و حقوق قراردادهای تجاری بین المللی دانست.
اصول کلی حقوقی اصولی هستند که مشترکا در حقوق داخلی کشورهای مختلف وجود دارند و به رسمیت شناخته میشوند مانند قاعده لزوم وفای به عهد و حسن نیت در اجرای قرادادها.در قراردادهای بازرگانی بین المللی ممکن است به چنین اصولی استناد شود یا اینکه به هنگام بروز اختلاف مورد استناد قضات و داوران جهت صدور رأی قرار بگیرد.[۳۸] باید به این نکته توجه داشت که این اصول و قواعد که عقلایی و مقبول طبع بازرگانان میباشند، معمولا در تمامی کنوانسیونهای بین المللی رعایت می شود و به طور طبیعی به نفع طرفین در معاملات بازرگانی است.[۳۹] به علاوه اینکه اصولی همچون اصل برابری، اصل ارادی بودن و اصل لزوم، آزادی قراردادی طرفین را تااندازه زیادی تسهیل و از آن محافظت مینمایند.[۴۰]