NDAiو t = α۱(۱/Aiو t-1) + α۲ [(∆REV – ΔREC)/Aiو t-1 ] + α۳(PPEit/Aiو t-1)
∆REC : تغییرات در حسابهای دریافتنی.
بقیه قسمتها مانند مدل Jones میباشد.
در تحقیق حاضر بنا به تحقیق دچو و همکاران از مدل تعدیل شده جونز (۱۹۹۱) برای محاسبه اقلام تعهدی استفاده میشود.
۲-۳- مالیه رفتاری و مباحث مرتبط با آن
با توجه به نزدیکی مباحث رفتاری و اقتصادی در جهت بررسی و مطالعه مالیه رفتاری در ابتدای امر به ارائه مطالب هرچند کوتاه در ارتباط با اقتصاد رفتاری پرداخته می شود و در ادامه بحث مالیه رفتاری که میتواند یکی از موضوعات اقتصاد باشد پیگیری میگردد .
اقتصاد رفتاری[۸۹] رشتهای است که با روش علمی در فضای “روانشناسی” شناختی، فاکتورهای مربوط به احساسات و اجتماع را در تحلیل و فهم بازارها و عوامل اقتصادی به کار میگیرد. از آنجا که واحد تحلیل در این دو علم، فرد و رفتار او میباشد تعامل بین علم اقتصاد و روان شناسی میتواند برای نظریه پردازی اقتصادی مورد استفاده اقتصاددانان قرار گیرد در طی سالهای اخیر محققانی هم چون دانیل کانمن[۹۰] ، آمارس تورسکی[۹۱]، دیک تالر[۹۲] و اخیراًً نیز کالین کامرر [۹۳]و جرج لاونستین[۹۴] ، برخی از اصول و اندیشههای علم اقتصاد را به عنوان اصولی غیر واقع گرایانه از نظر روانشناختی، مورد انتقاد قرار دادهاند.اقتصاددانانی نظیر کنت ارو[۹۵] ، پیتر دیاموند[۹۶]، دان مک فادن[۹۷] تنها تحقیقات اندکی را در این زمینه انجام دادهاند ولی گستردگی اقتصاد را ترویج ننمودهاند این نابسامانی به وجود آمده در مورد واقع گرایی روانشناختی هم اکنون منجر به بروز به نتایجی گردیده است.عمدتاًً تلاشهایی تحت عنوان”علم اقتصاد رفتاری” صورت گرفته تا از نظر روانشناختی ماهیت و نتایج بسیار واقعی تر از طبیعت انسان در علم اقتصاد به دست آید که این ماهیتها به طرز نامحدودی در دهه اخیر، گسترش و فزونی یافته است.تاجایی که امروز علم اقتصاد رفتاری جایگاه خود را در اقتصاد متعارف باز کردهاست.
اقتصاد رفتاری به دنبال افزایش قدرت توضیح دهندگی علم اقتصاد از طریق واقعی تر کردن بنیانهای روانشناسی است.هسته اصلی اقتصاد رفتاری اعتقاد به افزایش واقع گرایی زیربناهای روانشناختی علم اقتصاد است که سبب بهبود نظریه های اقتصادی در انجام وظایف خود نظیر توصیف بهتر تئوریها، پیشبینی بهتر حوادث و پیشنهاد سیاستهای اقتصادی بهتر میشود.البته این دیدگاه در جایگاه نفی اساس اقتصاد نئوکلاسیک برپایه حداکثر کردن مطلوبیت، تعادل و کارایی قرار ندارد.چراکه دیدگاه نئو کلاسیک مفید است و چارچوب تئوریک مناسبی برای تحلیلهای اقتصاددانان فراهم میآورد که در خیلی از زمینهها نیز پیشبینیهای صحیحی انجام میدهد اما در برخی موارد ناکارآمد است و میبایستی تعدیل شود که این مجرای بروز علم اقتصاد رفتاری است. اکثر مقالات در زمینه اقتصاد رفتاری تعدادی از فروض بنیادین اقتصاد نئوکلاسیک را با توجه به واقع گرایی روانشناختی تعدیل میکند.البته اقتصاد رفتاری را نباید به عنوان نظریات رادیکال در نظر گرفت.چراکه فقط به دنبال آزاد کردن فروض ساده کننده اساس اقتصاد نئوکلاسیک است.برای مثال اقتصاددانان نئوکلاسیک به طور مشخص ابراز میکنند که انسانها در مورد انصاف و عدالت نگران نیستند.که با حذف این فرض میتوان به نظریات واقعی تر در علم اقتصاد رسید.
با بهره گرفتن از روانشناسی و علم اقتصاد، بر این فرض تأکید میکند که مبانی شناخت آدمیان، آنان را از تصمیمهای عقلایی دور میکند حتی اگر آنان بیشترین تلاش خود را برای پیدا کردن گزینههای عقلایی به کار بندند به عبارت دیگر فروض سفت و سخت عقلانیت که در مدل سازی اقتصادی استفاده می شود را با فروضی که سازگار با درک روانشناختی هستند، و در حالی که ادعا و تأکید بر ساختار ریاضی و توضیح رخدادهای طبیعی دارند، جایگزین میکند. البته برای چندین دهه، دانشمندان علوم اجتماعی مدلهای اقتصادی را به دلیل فرض عقلانیت و خردپذیری زیاد مورد انتقاد قرار دادهاند و اقتصاددانان نیز از این مدلها به عنوان یک تقریب مفید و خوب همواره دفاع کردهاند.
مالیه رفتاری شامل بخش گسترده ای از جنبههای روان شناسی وعلوم اجتماعی است که با فرضیه بازار کارا تناقض دارد. در حقیقت مالیه رفتاری مطالعه چگونگی تفسیر وعمل بر مبنای اطلاعات برای اتخاذ تصمیمات سرمایه گذاری آگاهانه توسط افراد است به عبارت دیگر به دنبال تأثیر فرایندهای روان شناختی در فرایند تصمیم گیری است. قصد مالیه رفتاری تجزیه و تحلیل و بررسی پدیدههای جامع بازار بر اساس مکانیسم های روانی رفتار های سرمایه گذاری است (شیائو و همکاران ،۲۰۰۶).
عوامل مربوط به یک مدل اقتصاد روان شناختی چیست؟ ونرایج یک توضیح بسیار خوبی در این زمینه میدهد. اصولی که از مردم ارائه شده این است که پدیدههای اقتصادی یکسان ممکن است ،درک متفاوت وغیر معقولی داشته باشد . شناخت مردم ذهنی و قضاوتی است .به عنوان یک نتیجه ،واکنش و پاسخ هر یک از آن ها ممکن است از دیگری متفاوت باشد اما در هر زمان ممکن است بر واکنش ودرک دیگری اثر بگذارد . با درنظر گرفتن این فرض که سرمایه گذاران عقلایی وتحت تئوری مالی مدرن عمل میکنند انحراف قیمت بازارسهام در بیشتر مواقع برابرارزش ذاتی آن خواهد بود که منعکس کننده تمام عوامل اساسی از سهام مانند وضعیت مالی ،سودآوری ،عملکرد ،عوامل زیست محیطی ،چرخه اقتصادی ،محیط قانونی، رقابت ،چشم انداز رشد ،عوامل صنعتی و…. در تئوری مالی مدرن ،اثر عوامل روانی در نظر گرفته نمی شود و بسیاری ازمردم میتوانند به برآوردی عادلانه ای از ارزش ذاتی وارزش عادلانه سهام برسند .عوامل انسانی در بازار های سرمایه گذاری مانند همه ی بازارهایی که به وسیله انسان ایجاد شده بسیار مهم هستند اهمیت مالیه رفتاری در توضیح سود بازار سهام، در سال ١٩٨٠ مورد توجه قرار گرفت .مخصوصاَ بعد ازایجاد تئوری چشم انداز توسط پروفسور کانمان و پروفسور تیورسکی که توانستند به عنوان دانشمندان برجسته در این زمینه تحولی را ایجاد کنند برای اولین بار مالیه رفتاری رابه رسمیت شناختند . پژوهش های مالیه رفتاری تنها مربوط به تئوری و نظریه نیستند .بسیاری از انواع بازار ها میتوانند به وسیله تحقیقات اختصاصی که در این زمینه صورت گرفته توضیح داده شوند .ناتوانی تشکیل یک نظریه منسجم از مالیه رفتاری میتواند به دلیل پیچیدگی رفتار انسان باشد.